خودکشی یک نوجوان شادگانی
کودکان؛ چرا خودکشی؟ از دیگر بلایای رژیم ستمگر ولایتفقیه، پدیده نو ظهور «خودکشی کودکان» است. این موضوع آنجا دردناک میشود که بین تعداد خودکشی و سن خودکشی کودکان یک رابطه عکس حاکم میشود. به این معنی که از یک سو هر روز تعداد این خودکشیها افزایش مییابد و از سوی دیگر سن خودکشی کنندگان، کاهش مییابد.
در ایران غارت شده آخوندی که همه سرمایههای ایران با سیاستهای ضدمردمی این رژیم صرف سرکوب داخلی، صدور تروریسم و جنگافروزی در منطقه و پروژههای سلاحهای کشتار جمعی میشود و هر روز اختلاسهای میلیاردی سران رژیم توسط باندهای مختلف همین رژیم در روزنامههای حکومتی افشا میگردد، سهم محرومان از این حاکمیت چیزی جز افزایش سرکوب، فقر، گرسنگی، فحشا و اعتیاد نیست. نتیجه این همه ظلم و ستم بر مردم به زنجیر کشیده ایران از جمله افزایش خودکشی و خودسوزی در شهرهای مختلف کشور است. دردناکتر اینکه این موج اینک به قشر دانشآموزان 10 الی 12ساله رسیده است. کسانی که در سنین آرزو و امید هستند و خودکشی برای آنان پدیدهیی بسیار نامتصور است.
فقر خانواده و برآورده نشدن خواستههای کودکان و تحقیر در مدرسه و جامعه به تدریج آنان را به ناامیدی و افسردگی سوق میدهد و در نهایت زندگی خود را به طناب دار و سرنوشتی که زمینههای آن را حکومت فاسد و جنایتکار آخوندی از قبل و بهتدریج برای آنها فراهم کرده است، میسپارند.
در ایران غارت شده آخوندی که همه سرمایههای ایران با سیاستهای ضدمردمی این رژیم صرف سرکوب داخلی، صدور تروریسم و جنگافروزی در منطقه و پروژههای سلاحهای کشتار جمعی میشود و هر روز اختلاسهای میلیاردی سران رژیم توسط باندهای مختلف همین رژیم در روزنامههای حکومتی افشا میگردد، سهم محرومان از این حاکمیت چیزی جز افزایش سرکوب، فقر، گرسنگی، فحشا و اعتیاد نیست. نتیجه این همه ظلم و ستم بر مردم به زنجیر کشیده ایران از جمله افزایش خودکشی و خودسوزی در شهرهای مختلف کشور است. دردناکتر اینکه این موج اینک به قشر دانشآموزان 10 الی 12ساله رسیده است. کسانی که در سنین آرزو و امید هستند و خودکشی برای آنان پدیدهیی بسیار نامتصور است.
فقر خانواده و برآورده نشدن خواستههای کودکان و تحقیر در مدرسه و جامعه به تدریج آنان را به ناامیدی و افسردگی سوق میدهد و در نهایت زندگی خود را به طناب دار و سرنوشتی که زمینههای آن را حکومت فاسد و جنایتکار آخوندی از قبل و بهتدریج برای آنها فراهم کرده است، میسپارند.
تحقیر کودکان بلوچ در مدارس توسط رژیم آخوندی
خودکشی کودکان و اعتراف رسانههای رژیم
رواج خودکشی و پدیده هولناک خودکشی کودکان در نظام اهریمنی ولایتفقیه به قدری رایج شده است که کمتر رسانه حکومتی پیدا میشود که به آن اشارهیی نکند:
«… خودکشی دانشآموز کرمانشاهی در سرویس بهداشتی مدرسه که سیزدهمین خودکشی دانشآموزان در سال جاری بود». (آرمان 6بهمن 94)
رئیس دانشگاه علوم پزشکی رژیم در دانشگاه ملی فاش ساخت طی سال 94 تعداد 60کودک زیر 12سال خودکشی کردهاند. حسن ابوالقاسمی گفت: در مجموع ۸.۸ از مرگهای غیرطبیعی در کشور مربوط به کودکان زیر ۱۲ سال است».
«… در روزهای اخیر خبر وقوع دو خودکشی در بین کودکان باز هم اذهان عمومی را حساس کرده است. نخستین خبر، خبر خودکشی «شوان هاوری» کودک 10ساله اهل اشنویه (آذربایجان غربی) بود. درباره این خودکشی گفته شده مبلغی که خانواده از پرداخت آن عاجز بوده و کودک با تهدید خانواده به خودکشی در صورت عدم تأمین این هزینه به اتاقش پناه برده و در حال دستوپنجه نرم کردن با ترس حقارت و تمسخر توسط همکلاسیهایش تصمیم میگیرد به زندگیاش خاتمه دهد. پدر او در مراسم تشییع فرزندش گفته ”صبح روز حادثه، شوان به او و مادرش گفته بود که مدرسه برای خرید تجهیزات از همه دانشآموزان پول خواسته و اگر آنها این پول را ندهند، او خودش را خواهد کشت“. تا این حدس و گمان به وجود آید که این درخواست برای پدر و مادر کارگر این دانشآموز سنگین بوده و در نتیجه آنچه نباید، روی داده است». (گروه وبگردی باشگاه حکومتی موسوم به خبرنگاران جوان- 10آبان 94)
از رسانهیی شدن این خبر ساعتهایی نگذشته بود که خبر رسید اتفاقی مشابه در تهران روی داده و پسربچه دبستانی دیگری (که
رواج خودکشی و پدیده هولناک خودکشی کودکان در نظام اهریمنی ولایتفقیه به قدری رایج شده است که کمتر رسانه حکومتی پیدا میشود که به آن اشارهیی نکند:
«… خودکشی دانشآموز کرمانشاهی در سرویس بهداشتی مدرسه که سیزدهمین خودکشی دانشآموزان در سال جاری بود». (آرمان 6بهمن 94)
رئیس دانشگاه علوم پزشکی رژیم در دانشگاه ملی فاش ساخت طی سال 94 تعداد 60کودک زیر 12سال خودکشی کردهاند. حسن ابوالقاسمی گفت: در مجموع ۸.۸ از مرگهای غیرطبیعی در کشور مربوط به کودکان زیر ۱۲ سال است».
«… در روزهای اخیر خبر وقوع دو خودکشی در بین کودکان باز هم اذهان عمومی را حساس کرده است. نخستین خبر، خبر خودکشی «شوان هاوری» کودک 10ساله اهل اشنویه (آذربایجان غربی) بود. درباره این خودکشی گفته شده مبلغی که خانواده از پرداخت آن عاجز بوده و کودک با تهدید خانواده به خودکشی در صورت عدم تأمین این هزینه به اتاقش پناه برده و در حال دستوپنجه نرم کردن با ترس حقارت و تمسخر توسط همکلاسیهایش تصمیم میگیرد به زندگیاش خاتمه دهد. پدر او در مراسم تشییع فرزندش گفته ”صبح روز حادثه، شوان به او و مادرش گفته بود که مدرسه برای خرید تجهیزات از همه دانشآموزان پول خواسته و اگر آنها این پول را ندهند، او خودش را خواهد کشت“. تا این حدس و گمان به وجود آید که این درخواست برای پدر و مادر کارگر این دانشآموز سنگین بوده و در نتیجه آنچه نباید، روی داده است». (گروه وبگردی باشگاه حکومتی موسوم به خبرنگاران جوان- 10آبان 94)
از رسانهیی شدن این خبر ساعتهایی نگذشته بود که خبر رسید اتفاقی مشابه در تهران روی داده و پسربچه دبستانی دیگری (که
10ساله و دانشآموز کلاس پنجم دبستان بوده) با حلقآویز کردن خود با روسری از میله بارفیکس، بدرود حیات گفته است». (گروه وبگردی باشگاه حکومتی موسوم به خبرنگاران جوان- 10آبان 94)
«… یک کودک دیگر خودکشی کرد. نوبت اینبار به فرشاد 14ساله رسید که با طنابی متصل به پنکه سقفی اتاق خودش را بدار آویخت. کسی نمیداند این کودک مدرسهیی چرا اینکار را کرده است. تنها گمانها در مورد مرگ او در نامه مکتوبی قرار دارد که پس از مرگ در دستان او پیدا کردند. به گزارش فرارو، مرگ فرشاد 14ساله سومینِ شوکی است که در یک ماه اخیر درباره خودکشی کودکان در رسانهها منتشر شده است. اولین بار خبر خودکشی شوان پسر ده ساله خبر ساز شد. با فاصله کمی از او یک پسربچه دیگر در محله خلیجفارس تهران با روسری و آویزان بر میله بارفیکس خودش را کُشت». (سایت حکومتی فرارو- 20آبان 94)
روزنامه حکومتی اعتماد در سال 94 آماری از خودکشی کودکان منتشر کرد که از یکطرف گوشهی کوچکی از جنایات رژیم قرونوسطایی آخوندی را بارز میکرد، اما از طرف دیگر هر چه بیشتر بر ابهامات این پدیده نوظهور در رژیم ولایتفقیه میافزود:
«… بنا به آماری که پس از ده سال بهتازگی اعلام شده از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۳ تعداد ۱۱۱ کودک در ایران اقدام به خودکشی کردهاند. این کودکان میان هشت تا سیزده سال سن داشتهاند. ۵۹ نفر از این کودکان پسر و ۵۲ کودک نیز دختر بودهاند. (فاطمه دانشور، عضو شورای پوشالی شهر تهران، اعتماد، ۸ آبان ۱۳۹۴)
آیا آمارهای اعلام شده توسط رژیم، تمام واقعیت است؟
آمارهای فوق چندان کمکی به فهم پدیده خودکشی کودکان و نوجوانان در ایران تحت حاکمیت آخوندها نمیکند. چرا که مشخص نیست به چه دلیل این آمارها فقط مقطع کوتاهی را پوشش میدهند.
روزنامه حکومتی اعتماد در سال 94 آماری از خودکشی کودکان منتشر کرد که از یکطرف گوشهی کوچکی از جنایات رژیم قرونوسطایی آخوندی را بارز میکرد، اما از طرف دیگر هر چه بیشتر بر ابهامات این پدیده نوظهور در رژیم ولایتفقیه میافزود:
«… بنا به آماری که پس از ده سال بهتازگی اعلام شده از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۳ تعداد ۱۱۱ کودک در ایران اقدام به خودکشی کردهاند. این کودکان میان هشت تا سیزده سال سن داشتهاند. ۵۹ نفر از این کودکان پسر و ۵۲ کودک نیز دختر بودهاند. (فاطمه دانشور، عضو شورای پوشالی شهر تهران، اعتماد، ۸ آبان ۱۳۹۴)
آیا آمارهای اعلام شده توسط رژیم، تمام واقعیت است؟
آمارهای فوق چندان کمکی به فهم پدیده خودکشی کودکان و نوجوانان در ایران تحت حاکمیت آخوندها نمیکند. چرا که مشخص نیست به چه دلیل این آمارها فقط مقطع کوتاهی را پوشش میدهند.
اول اینكه اگر سازمان و نهادی این آمارها را در اختیار دارد چرا آمار هر ساله را منتشر نمیکند؟
دوم اینکه چرا آمار سالهای ۸۱ تا ۸۳ سیزده سال بعد اعلام میشود؟
سوم اینکه این آمارها روشن نمیسازند که تعداد خودکشی اعلام شده آیا هر سه سال ۸۱، ۸۲ و ۸۳ را دربر میگیرند یا دورهای دو ساله میان ۸۱ تا ۸۳ را. اگر این آمارها دورهای سه ساله را منعکس سازند میانگین خودکشی کودکان و نوجوانان سالانه حدود ۳۷ نفر و اگر دورهای دو ساله را دربر گیرند، میانگین سالانه حدود ۵۵ نفر خواهد بود. البته آمارها باید بسیار فراتر از این باشد. با این احوال سالی ۴۰ تا ۵۰ خودکشی کودکان و نوجوانان نیز بسیار بالاست.
دوم اینکه چرا آمار سالهای ۸۱ تا ۸۳ سیزده سال بعد اعلام میشود؟
سوم اینکه این آمارها روشن نمیسازند که تعداد خودکشی اعلام شده آیا هر سه سال ۸۱، ۸۲ و ۸۳ را دربر میگیرند یا دورهای دو ساله میان ۸۱ تا ۸۳ را. اگر این آمارها دورهای سه ساله را منعکس سازند میانگین خودکشی کودکان و نوجوانان سالانه حدود ۳۷ نفر و اگر دورهای دو ساله را دربر گیرند، میانگین سالانه حدود ۵۵ نفر خواهد بود. البته آمارها باید بسیار فراتر از این باشد. با این احوال سالی ۴۰ تا ۵۰ خودکشی کودکان و نوجوانان نیز بسیار بالاست.
چهارم اینکه اقدام به خودکشی و خودکشی موفق در آمارهای فوق از هم تفکیک نشده است. اقدام به خودکشی معمولاً چندین برابر خودکشیهای موفق است.
پنجم اینکه رده سنی ذکر شده محدود به ۸ تا ۱۳ سالگی است. چرا دوره بحرانی ۱۳ تا ۱۸ سالگی ذکر نشده است؟ آیا علت عدم انتشار آمار مربوط به ۱۳ تا ۱۸ سال تعداد بیشتر آن نیست؟ چطور ممکن است که آمار ۸ تا ۱۳ سال گردآوری شود و آمار سنین بعد جمعآوری نشده باشد؟
ششم اینکه این آمارها به تفکیک استان و قومیت و گروه سنی ارائه نشدهاند. به همین دلیل دشوار است آمارهای فوق را در اقشار مختلف فهمید.
هفتم اینکه این موضوع که همه خودکشیها با سم انجام شده باشد چندان معقول به نظر نمیرسد، چون روشهای خودکشی کودکان و نوجوانان تنوع بیشتری داشته است. تنها سم در دسترس کودکان و نوجوانان قرار ندارد. آنها به مواد آتشزا، طناب و در برخی اقشار اسلحه نیز دسترسی دارند. بهعنوان نمونه نوجوانان دختری که قرار است بهزور به ازدواج افراد کهنسال داده شوند گاهی اوقات در مناطق روستایی و عشایری خود را آتش میزنند.
یک عضو انجمن جامعه شناس ایران در رژیم با توجه به فقدان آمار دقیق از خودکشی کودکان میگوید:
«… آمار دقیقی از خودکشی کودکان وجود ندارد. اما خبر خودکشی این کودکان نشان میدهد رخدادی در جریان است که میتواند برای این گروه سنی تهدیدآمیز باشد… ما شاهد این هستیم که در جامعه ما نوعی فردگرایی افراطی در حال شکلگیری است… نسل من و یا نسلهای قدیمیتر در فضای اجتماعی پررنگتری زندگی میکردیم که انگیزه حیات را بیشتر تقویت میکرد. … به هر میزان که همبستگی کم شود و نشاط و شور اجتماعی رو به افول برود افراد جامعه احساس پوچی و بریدگی خواهند کرد… انسانی که از جامعه بریده شود، بهاین دلیل که ذاتا اجتماعی است عناصر حیاتی خود را از دست میدهد. بنابراین هرچقدر که یک فرد از اجتماع دورتر باشد به همان میزان زندگیاش رو به انهدام خواهد رفت… در سالهای اخیر عرصههای عمومی ما بهشدت محدودتر و با موانعی بیشتر روبهرو شدند… فضای اجتماعی کودکان و نوجوانان ما امروز در مدرسه بهعنوان تنها فضای اجتماعی محدودتر شده است… در حال حاضر مهارت با هم بودن، انگیزش اجتماعی معقول و... به دانشآموزان یاد داده نمیشود… در حالی که ما شاهد کمرنگ شدن حیات اجتماعی در زندگی کودکان و نوجوانان هستیم… قبلاً محله و روابط خویشاوندی غنی وجود داشت اما از بین رفتن فرصتهای پیشین در جامعه ما در حالی رخ داده که فرصتهای جایگزینی را شاهد نبودهایم. بدون شک با این روند در آینده باید شاهد بیگانگی اجتماعی بیشتر کودکان و نوجوانان باشیم. وقتی ما عرصههای زیست اجتماعی را بهشدت بستهایم چطور انتظار آیندهیی بهتر را برای کودکان خواهیم داشت؟ متأسفانه در آینده
پنجم اینکه رده سنی ذکر شده محدود به ۸ تا ۱۳ سالگی است. چرا دوره بحرانی ۱۳ تا ۱۸ سالگی ذکر نشده است؟ آیا علت عدم انتشار آمار مربوط به ۱۳ تا ۱۸ سال تعداد بیشتر آن نیست؟ چطور ممکن است که آمار ۸ تا ۱۳ سال گردآوری شود و آمار سنین بعد جمعآوری نشده باشد؟
ششم اینکه این آمارها به تفکیک استان و قومیت و گروه سنی ارائه نشدهاند. به همین دلیل دشوار است آمارهای فوق را در اقشار مختلف فهمید.
هفتم اینکه این موضوع که همه خودکشیها با سم انجام شده باشد چندان معقول به نظر نمیرسد، چون روشهای خودکشی کودکان و نوجوانان تنوع بیشتری داشته است. تنها سم در دسترس کودکان و نوجوانان قرار ندارد. آنها به مواد آتشزا، طناب و در برخی اقشار اسلحه نیز دسترسی دارند. بهعنوان نمونه نوجوانان دختری که قرار است بهزور به ازدواج افراد کهنسال داده شوند گاهی اوقات در مناطق روستایی و عشایری خود را آتش میزنند.
یک عضو انجمن جامعه شناس ایران در رژیم با توجه به فقدان آمار دقیق از خودکشی کودکان میگوید:
«… آمار دقیقی از خودکشی کودکان وجود ندارد. اما خبر خودکشی این کودکان نشان میدهد رخدادی در جریان است که میتواند برای این گروه سنی تهدیدآمیز باشد… ما شاهد این هستیم که در جامعه ما نوعی فردگرایی افراطی در حال شکلگیری است… نسل من و یا نسلهای قدیمیتر در فضای اجتماعی پررنگتری زندگی میکردیم که انگیزه حیات را بیشتر تقویت میکرد. … به هر میزان که همبستگی کم شود و نشاط و شور اجتماعی رو به افول برود افراد جامعه احساس پوچی و بریدگی خواهند کرد… انسانی که از جامعه بریده شود، بهاین دلیل که ذاتا اجتماعی است عناصر حیاتی خود را از دست میدهد. بنابراین هرچقدر که یک فرد از اجتماع دورتر باشد به همان میزان زندگیاش رو به انهدام خواهد رفت… در سالهای اخیر عرصههای عمومی ما بهشدت محدودتر و با موانعی بیشتر روبهرو شدند… فضای اجتماعی کودکان و نوجوانان ما امروز در مدرسه بهعنوان تنها فضای اجتماعی محدودتر شده است… در حال حاضر مهارت با هم بودن، انگیزش اجتماعی معقول و... به دانشآموزان یاد داده نمیشود… در حالی که ما شاهد کمرنگ شدن حیات اجتماعی در زندگی کودکان و نوجوانان هستیم… قبلاً محله و روابط خویشاوندی غنی وجود داشت اما از بین رفتن فرصتهای پیشین در جامعه ما در حالی رخ داده که فرصتهای جایگزینی را شاهد نبودهایم. بدون شک با این روند در آینده باید شاهد بیگانگی اجتماعی بیشتر کودکان و نوجوانان باشیم. وقتی ما عرصههای زیست اجتماعی را بهشدت بستهایم چطور انتظار آیندهیی بهتر را برای کودکان خواهیم داشت؟ متأسفانه در آینده
این بیگانگی کودکان دردسرهای بیشتری ایجاد خواهد کرد». (سعید معیدفر- سایت حکومتی فرارو- 20آبان 94)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر