پنجشنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۹۵

ایران – زنان: کاریکاتوریست زندانی بلافاصله بعد از آزادی چه گفت؟


شاید بعضی ها فکر کنند که هنر»
 نمی تواند اعتراضی باشد. زیاد نمی تواند مهم باشد. ... ولی کار هنرمند، هدف هنرمند این است که به چالش
. بکشد و به چالش کشیده شود
وقتی به چالش کشیده می شود ممکن
. است بهای آن خیلی سنگین باشد ممکن است زندان باشد و ممکن است خیلی چیزهای دیگر... ولی یادمان
«باشد که هر هنرمندی رسالتی دارد

این کلمات آتنا فرقدانی بلافاصله پس از آزادی از زندان است. وی به خاطر بکارگیری حق آزادی بیان و
. کشیدن کاریکاتورهای اعتراضی ۱۸ماه در زندان بسر برده بود
آقاي ژرارد دپره رئیس گروه دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا، قبل از سفر موگرینی رئیس سیاست خارجی
. اتحادیه اروپا در نامه ای مورخ ۲۴فروردین95، خواستار آزادی آتنا فرقدانی شده بود

http://women.ncr-iran.org/fa/index.php/iran-women-news/1734-2016-05-05-08-10-33

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۹۵

عقاب با صدای روزبه - موزیک اشرف

 عقاب


نگو قله ها دورن
نگو جاده ها كورن
نگو بالاتُ بستن
نگو دل ها شكسته ن
بزن بال و پر اي تو زخمي عقاب نگاهت پر از راز
سراسيمه كن صيد لرزان خود را به پرواز
سيا پرده هاي شبُ پس بزن پربكش تا بلنداي اين كوه
ازين زخم ها زخمه كن نغمه اي نغز و نستوه
نگو قله ها دون
نگو جاده ها كورن
اوج تو جاي كسي نيست
واسه قلبت قفسي نيست
سحر و جادو بي جوابه
واسه نفسي نيست
آخه اين رسم عقابه
همنشين با آفتابه
اگه پرنگيري اسيري
به تقدير شب ناگزيري
اگه تو به جرم پريدن
سزاوار و آماج تيري
چه زيباتر از اينكه در اوج
سرافراز و فاتح بميري
نگو قله ها دون
نگو جاده ها كورن
نگو بالاتُ بستن
نگو دل ها شكسته ن

خاك زخمي سيستان و بلوچستان (ایران)...


اين جا روستاي كوه بيرك شهرستان خاش در سيستان و بلوچستان است. اتاقي سنگي  و گلي كه
...نام مدرسه را يدك مي كشد




«از خواب گران خیز!» اقبال لاهوری در نگاه دکتر غلامحسین یوسفی

«از خواب گران خیز!»

«چه دشوارست که شاعری بخواهد به مدد سخن، ملتی مأیوس و دلمرده و تن به سلطه بیگانه سپرده را، به مقاومت و تلاش در راه آزادی خویش برانگیزد! محمد اقبال لاهوری، در قرن بیستم، هدفی چنین بزرگ و شریف برای خود برگزیده بود و می‌کوشید روح استقامت و نیروی حیات و حرکت را در ملت خویش بدمد و آنان را به آزادی خواهی و استقلال‌طلبی مصمّم گرداند. از این رو، روح شعر او القای پویایی و نهضت و جنبش و تپش است و این مفهوم را به صُوَر گوناگون طرح می‌کند. این همه سخن از موج دریا و ترجیح التهاب و پیچ و تاب آن بر ساحل آرمیده و ضرورت مبارزه و ستیز در زندگی، از همین نظرگاه است. مگر نه آن که موجودیت موج در... فراز و فرود و حرکات شتابنده و بی‌قرار و رفتن‌ها و آمدن‌های اوست؟ در سکون، موج محو و نابود می‌شود.
ـ ساحل افتاده گفت: گرچه بسی زیستم/ هیچ، نه معلوم شد، آه که من چیستم
موج ز خود رفته‌ ای تیز خرامید و گفت:/ هستم اگر می‌روم، گر نروم نیستم.
ـ میارا بزم بر ساحل که آنجا/ نوای زندگانی نرمخیزست
به دریا غلت و با موجش درآویز/ حیات جاودان اندر ستیزست.
ـ چه پرسی از کجایم، چیستم من؟/ به خود پیچیده‌ام تا زیستم من
در این دریا چو موج بی‌قرارم/ اگر بر خود نپیچم نیستم من.
ـ نهنگی بچّه خود را چه خوش گفت:/ "به دین ما حرام آمد کرانه/
به موج آویز و از ساحل بپرهیز/ همه دریاست ما را آشیانه".
 آرزوی اقبال آن بود که ملت او، خود، سرنوشتشان را تعیین کنند نه استعمارگران، و به تعبیر وی، خویش را بازآفرینند. در نامه‌ یی، به نقل "نیکلسن" درمقدّمه بر "اسرار خودی" (=نام یکی از دفتر شعرهای اقبال)، نوشته است: "زندگی تلاش در راه آزادی است". او به این اعتقاد داشت و در این راه نیز، سخت، می‌کوشید. از این رو می‌گفت: "در جهان، آزاد زی، آزاد میر!"، خاصّه آن که فرصت زندگی را «به قدر تبسّم شرر» می‌دید...

دوشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۵

كاركرد عنصر خيانت(3) در نهضت ملي ايران به رهبري دكتر محمد مصدق

1 (2)

درگيري با مصدق


شعبان جعفري: معروف به شعبانبيمخ و دارودستهاش در يك سو و“طيب“ و دارو دسته اش از سوي ديگر در صف دربار قرارگرفتند و نقش اين دو، بخصوص نقش طيب (از جهت تسلطي كه به ميدان و جنوب شهر داشت) در برپا كردن 28 مرداد بيشتر بود. [1]
2 (5)

كاشاني (عمامه مشكي) و شعبان جعفري (نشسته سمت چپ)

سيد جعفر پيشه وري: وي نيز با اعتقاد به اين كه ايراني تنها به تكيه بر نيروي ملي نميتواند بر مقدرات صنعت نفت مسلط شود، مصدق را به باد اتنقادگرفت و نوشت شما به املاك و دارايي خود بيش از منافع ملت علاقه داريد. شما از بزرگترين مالكين اين كشور ميباشيد. شما از آزادي ملت ميترسيد، شما از دوستي اتحاد جماهير شوروي بيمناك ميباشيد. شما اين قدر ساده هستيد كه خيال ميكنيد خواهند گذاشت شما با سرمايه داخلي نفت استخراج كنيد. خودتان هم ميدانيد كه شدني نيست.[2]
ملكه اعتضادي: (از معرفه هاي دربار) حزبي به نام “ذوالفقار“ داشت، كه از درباركمك ميگرفتند و در كودتاي 28مرداد نقشي هم برعهده گرفتند.[3]
حزب توده : در آن ايام در نشريههاي متعدد خود مانند مردم، بسوي آينده، نيسان، حجاز، با دولت رزم آرا همه آوا شده و با بدترين وجهي مصدق و جبهه ملي را ميكوبيدند، نمونههايي از شعارهاي آن روزهاي حزب توده و عنوان مقاله هاي آنها عليه جبهه ملي به قرار زير است:
-قرارداد الحاقي را ملت ايران ردّ كرد نه جبهه مفتضح ملي و جرايد معلوم الحال آن.
-عوام فريبان آخرين تير تركش استعمارند و دكتر مصدق نماينده اين گروه است.
-مصدق ماهيت خيانتكار خود را يك بار ديگر نشان داد[4] …
-ما فرياد تنفر و اعتراض خود را برضد رژيم ترور وآدم كشي، غارت و دزدي اوباش و اراذل دولت دولت دكتر مصدق و مظالم پليس قانون شكن او بلند ميكنيم[5] …
-حكومت قلدر دكتر مصدق را مجلس شوراي ملي بايد سرنگون سازد. در تاريخ ايران سابقه ندارد دولتي تشكيل شود كه خود در چاپيدن و قتل و غارت مردم بي گناه شركت كرده و نظم عمومي را مختل نمايد، دست به ريختن خون مردم بزند[6] …
-حكومت اراذل دولت مصدق السطنته به پشتيباني اوباش در مقابل ملت ايران ايستاده است.[7]
-ننگ و ادبار بر مصدق پير و كفتار خون آشام و دار و دسته ننگين او كه مرتكب چهارده آذر شدند[8]…
– دشمنان عوام فريب، مزدوران فرومايه استعمار، طفيلي و حشرات پليد و…

بى پرده- آقا شما هم دنبال آزادى هستى؟


ليلا محمدی: طنین یک آرمان مشترک

          

.من اين پژواك را طنين يك «آرمان مشترك» مي نامم
 آرمان مشتركي» كه آن را در كودكي، از منِشِ پدرم كه زنداني سياسي بود، يافتم و البته،در چشمان غمبار پسرك فقيري»
...كه هر روز در سرماي زمستان، شاهد دستفروشي اش با تكه لباسي نازك در مقابل دبيرستان مان بودم
.او فرشيد نام داشت
 صبح ها خودكار مي فروخت و عصرها، با سر و صورت سياه، كفش هاي عابران را واكس مي زد. فرشيدها 
...در ايران، بسيار هستند
كودكان و نوجواناني كه فقر، دنياي زيباي كودكي و روياهاي رنگين آينده شان را تيره و بي نور، ساخته است.
.ما مجاهدين، براي آيندە همين ها، اينجا هستيم و مبارزه مي كنيم
بزرگترين درسي كه من در جمع ديگر خواهرانم در ليبرتي يادگرفته ام، اين است كه اگر مي خواهم «همه چيز» براي مردمم باشد و تمام آرزوها و آزادي هاي متصور براي آنها محقق شود، بايد از «همه چيز» خودم، كه درس و زندگي و
.تفريح و دلبستگي هاي شخصي ام هست، بگذرم
،من اين را افتخاري براي خود مي دانم و يقين دارم كه يك روز مي توانم، مردم ام را خندان و خرسند در يك ايران آزاد
...ببينم. آن روز، فرشيد مي خندد و من هم در لبخند رضايت او، شريك خواهم بود

یکشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۹۵

روز معلم؛ روزی که با خون دکترخانعلی به ثبت داده شد

روز معلم

نخستین روز معلم در مرز پرگهر ایران، چگونه نامگذاری شد؟
روز معلم در ایران با جنبش آزادیخواهانه مردم ما پیوند خورده است. در 12اردیبهشت 1340 آموزگاران آزاده ایرانی در یک گردهمایی خواهان حقوق صنفی خود شدند. دستگاه سرکوب رژیم سلطنتی مانند همیشه، پاسخی جز سرکوب و زور نداشت؛ اما آموزگاران ایستادگی کرده و از خواست خود کوتاه نیامدند. برای درهم شکستن ایستادگی آنها، نیروهای سرکوبگر شاه از ماشین آب‌پاش استفاده کردند.
در صف نخست، آموزگاران زن ایستاده بودند.

برخی آموزگاران تلاش کردند مسیر شلنگ آب را تغییر داده تا مانع استفاده آن بر ضد معلمان دیگر شوند...

تو از درد چه میدونی...یک هموطن از داخل ایران...


تو از درد چه میدونی


تو از درد چی میدونی
برام از فقر میخونی!
تاحالا دلت شکسته ؟
وقتی که نون نیست تو سفره! 
تا حالا صبح رفتی بیرون
یک دفعه بشه دلت خون
با دیدن یک انسان
که جونش و گرفته زمستون
تو چی میدونی از درد
وقتی پول نفت گرمت کرد
رفتی اون بالایی منبر
هی میگی از حقوق بشر
فقط اون که عمامه داره
بشره اخه بیچاره
رفتی تا حالا تو کوچه
بفهمی که دنیا پوچه
با دیدن اون بچه
که داره فال میفروشه
اصلا تو دیدی تا حالا
چنتا جوان و یک جا
که برای سرپا شدن
هرویین مصرف میکنن
رفتی بالایی منبر
شیخ مفت خور دانش ور
میگی از امام اول
غصه های روز اخر
بس کن این افسانه هات و
کمی تاریخ و بیا جلو
بگو از کشورم ایران
کوروش و مردای باستان
من دیگه اخره خطم
زنده ام که زندگی نکردم
تو از من چی میدونی
وقتی این شعر و میخونی
تا اخر این شعر میمونی
از شب بی پناهی چی میدونی
باز من و اینهمه غصه
باز من و زندگیه شکنجه

كاركرد عنصر خيانت(2) در نهضت ملي ايران به رهبري دكتر محمد مصدق

مواضع متحدان سابق و حاميان كودتاگر بعدي

2 (6)

   مظفربقايي هنگام سخنراني

بقايي: “مظفر بقايی کرمانی“

از جمله شخصيت‌های مرموزی بود که طی چند دهه حضور در صحنه سياسی ايران، در نقش‌های متفاوت و متضادی ظاهر شد. او تحت تربيت پدرش «ميرزاشهاب کرمانی‌راوری» که از فعالان انجمن‌های مخفی وابسته به «لژ بيداری ايران» و رهبر «مجمع احياء نفوس» کرمان و نيز رئيس «فرقه دموکرات» کرمان بود، پرورش يافت و با راهيابی پدرش به مجلس شورای ملی در دوره چهارم، به تهران آمد بقايی در ۱۸ سالگی برای ادامه تحصيل به فرانسه رفت و پس از ۹ سال اقامت در آنجا، به ايران بازگشت و فعاليت‌های سياسی خود را با عضويت در حزب اتحاد ملی آغاز کرد. عضويت در حزب کار و سپس نوشتن مقاله در روزنامه پند-ارگان اين حزب- و سپس پيوستن به حزب دموکرات قوام‌السلطنه و تاسيس شعبه آن حزب در کرمان از ديگر فعاليت‌های مظفر بقايی در اين سال‌ها بود، او در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی به اين مجلس راه يافت و فعاليتش به عنوان نماينده کرمان در مجلس شورای ملی در دوره‌های شانزدهم و هفدهم ادامه يافت. بقايی در سال۱۳۲۰ به همراه خليل ملکی حزب زحمتکشان ملت ايران را تاسيس کرد و با اينکه از بنيان‌گذاران جبهه ملی نيز بود، از سال ۱۳۲۱ به يکی از سرسخت‌ترين مخالفان دکتر مصدق تبديل شد.
3 (5)