دوشنبه، مهر ۰۹، ۱۳۹۷

نهم مهرماه سال ۱۳۰۰، شهادت کلنل محمدتقی‌ خان پسیان

«مرا اگر بکشند، قطرات خونم کلمه ایران را ترسیم خواهد کرد و اگر مرا بسوزانند، خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد».
کلنل محمد‌تقی‌خان پسیان
کلنل محمد‌تقی‌ خان پسیان، در سال ۱۲۷۱ شمسی در محله سرخاب تبریز به‌دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در همان شهر به‌پایان رساند و در سال ۱۲۸۶ یعنی زمانی که ۱۵ساله بود، برای ادامه تحصیل در مدرسه نظام به تهران رفت. پسیان در ۲۳سالگی با لیاقت و کفایت تمام به درجه «یاوری» (سرهنگی) نائل شد و پس از پایان تحصیلات در ایران، زمانی که ۲۳ساله بود، به آلمان رفت و ظرف ۳سال دوره هوانوردی و مکانیک را با موفقیت طی کرد و به ایران بازگشت.
وی در سال 1299 شمسی پس از سپری کردن مراحل مختلف و بارز شدن شجاعت و فرماندهیش به‌خصوص در شکست قوای روسیه در جریان جنگهای جهانی اول که به ایران تجاوز کرده بودند، در زمان صدارت مشیرالدوله ریاست ژاندارمری خراسان را برعهده گرفت.
او از افسران شایسته و آگاه و از جمله میهن‌پرستان سلحشوری بود که از همان آغاز، مهر ایران و ایرانی را در دل داشت و با سری پرشور در آرزوی آزادی و استقلال میهن از دست اجانب و دست‌نشاندگان داخلی آنان پس از شکست انقلاب مشروطه تن به تسلیم در برابر حاکمیت مجدد استبداد و روی کارآمدن عناصر مزدور و میوه‌چینی چون وثوق‌الدوله و قوام‌السلطنه نداد و با قیام خود در خراسان، بخشی از مقاومت مردمی را علیه حاکمیت استبداد جدید رهبری کرد.
کلنل محمد‌تقی‌خان پسیان قبل از روی کارآمدن قوام‌السطنه در خراسان فرماندهی نیروی ژاندارم را به‌عهده داشت و در زمان کابینه‌ سید ضیاءالدین دستگیری قوام‌السطنه که در آن زمان والی خراسان بود، به دست او صورت گرفته بود. وی بعد از روی کارآمدن قوام‌السلطنه که سعی داشت حیطه‌فعالیت او را محدود کند و نهایتاً از کار برکنار نماید، از والی تعیین‌شده از سوی حکومت وقت تبعیت نکرد و عملاً والیگری خراسان را به‌عهده گرفت و در آن‌جا مصدر خدماتی شد.‌ تهدید و تطمیعهای قوام‌السلطنه نیز در وی تأثیر نکرد و حاضر به همکاری و همراهی با قوام‌السلطنه و حکومت کودتا نشد.
پسیان مبارزه خود را با عوامل داخلی انگلستان، که در آن زمان در همه سطوح، مقامهای کشوری و لشگری را قبضه کرده بودند، آغاز کرد و به‌صراحت اعلام کرد: ‌ «باید با هر ‌کس که خائن وطن است، بجنگیم». به‌همین علت عناصر خودفروخته‌یی نظیر وثوق‌الدوله‌ها و قوام‌السطنه‌ها خصم آشتی‌ناپذیر او بودند و در مسیر مبارزه ملی او، از هیچ کارشکنی و کینه‌کشی دریغ نکردند. ایام ریاست او در ژاندارمری خراسان مصادف با استانداری قوام‌السلطنه، مهره بدنام انگلستان، در همان‌جا بود. پسیان با شجاعت و قاطعیت تمام قوام را دستگیر و به‌تهران فرستاد و خود کفالت استانداری را نیز به‌عهده گرفت. پس از آن بلافاصله شروع به ‌مبارزه با عوامل استعمار انگلیس و مرکز آنها در مشهد، یعنی کنسولگری انگلستان کرد و حقوق از‌دست‌رفته مردم را استیفا نمود. در گزارشهای کنسولگری انگلستان از مشهد موارد متعددی به‌چشم می‌خورد که خشم و کینه عوامل و کارگزاران استعمار را از اقدامها ملی پسیان نشان می‌دهد. از جمله در یکی از این گزارشها آمده است: «کلنل محمدتقی‌خان در صبح روز شانزدهم سپتامبر طی یادداشتی به ‌من اطلاع داد که ”از این تاریخ تلگرافهای کنسولگری و تمام اتباع انگلستان می‌بایست به‌صورت غیر‌رمز و فقط توسط تلگرافچیهای ایرانی مخابره شود“ و استفاده از وسایل دیگر هم ممنوع اعلام می‌شود».
در آن ایام پر‌آشوب که نهضت مشروطیت با شکست رو‌به‌رو شده بود، دسیسه‌های استعماری برای غارت ایران به‌صورتهای مختلف شکل می‌گرفت. اما شعله آزادی‌خواهی در گوشه و کنار ایران هم‌چنان برافروخته بود. در گیلان، میرزا‌کوچک‌خان و در تبریز، شیخ محمد خیابانی، پرچم مقاومت را برافراشته بودند، تا نهالی که سردارانی چون ستارخان و باقر‌خان و به ‌بهای خون شهیدانی هم‌چون میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک‌المتکلمین و هزاران مجاهد آزادی‌ستان دیگر کاشته شده بود، در بادهای مسموم استبداد و استعمار نخشکد و از بین نرود. البته به‌دلیل شرایط تاریخی و کمبودها وضعفهای مشخص، این جنبشها نتوانستند از پیچ‌وخم‌ها بگذرند و تداوم و ارتقاء یابند و به‌ یکدیگر وصل شده و جنبشی سراسری و پیروزمند در تمام ایران به‌وجود بیاورند. اما هر یک از آنها بیانگر آرزو و عزم مردم ایران در رهایی از چنگال استبداد و استعمار بودند. در چنین بحبوحه‌یی استعمار نیز دست به‌کار شده و با مکر و دسیسه، رضاخان میرپنج را به‌ قدرت رسانده بود. رهبران جنبشهای ملی در تبریز، گیلان و مشهد به‌خوبی می‌دانستند که چه مسیر پر‌رنج و خطری را پیش دارند. اما آن‌چه فراتر از همه مشکلات آنان را به ‌استواری و استقامت وا‌می‌داشت، عشق به ‌ایران و آزادی میهن بود. پسیان در یکی از نامه‌هایش درباره مشکلات و اهداف خود نوشت: ‌ «… ایرانی نمی‌میرد و محو نمی‌شود؛ اگر ما هم نبینیم، اخلاف ما خواهند دید؛ بر‌ماست که آنها را از ننگ ذلت خلاص نماییم؛ آری ما باید جانبازی کنیم، ما باید با هر‌ کس که خائن وطن است بجنگیم، … بی‌شبهه ما در این راه به ‌موانع سهمگین برخواهیم خورد، ما بایست ریشه‌های سنگین خیانت را از جا کنده، اصول آریستوکراسی [اشرافیت] را از مملکت نابود سازیم. لیکن امیدوارم عزم آهنین ما سلاسل و قیودات ارتجاعی را از هم گسسته و تمام موانع و عوائق را برهم شکند، اتکال و اتکای ما به ‌یاری خدا و ائمه ‌اطهار است و بس… - محمدتقی پسیان». درچنین شرایطی بود که احمدشاه، قوام را به نخست‌وزیری گماشت. قوام ابتدا سعی کرد با تهدید و تطمیع پسیان دلاور را فریب داده و به‌ سلک وابستگان به ‌استعمار و استبداد درآورد. غافل از این که شور آزادگی و میهن‌پرستی پسیان او را به یک سردار سازش‌ناپذیر تبدیل‌کرده بود که سودایی جز آزادی میهن نداشت. و همان‌طور که خود گفته بود: «… مرا اگر بکشند، قطرات خونم کلمه ‌ایران را ترسیم خواهد نمود و اگر بسوزانند، خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد».
افکار آزادی‌خواهانه او برایش در میان مردم نفوذ و اعتبار فراوانی به‌دست آورد. کلنل پسیان با توجه به نفوذ بیگانگان در ایران و نابسامانی اوضاع کشور، برای خارج شدن ایران از زیر نفوذ انگلیس و بهبود وضع مردم، مبارزه با حکومت مرکزی را آغاز کرد و بدین ترتیب قیام افسران در استان خراسان به‌وقوع پیوست. در این قیام، کلنل پسیان امور استان را کاملاًً در دست گرفت و قوای تحت فرمانش با نیروهای طرفدار دولت مرکزی جنگیدند.
رضاخان و قوام که از دسیسه‌های خود نتیجه‌یی نگرفتند، عاقبت تصمیم به‌سرکوب جنبش پسیان گرفتند. علاوه برآن برخی خانهای سرسپرده محلی را علیه کلنل تحریک کردند. سرانجام پس از نبردهایی بین نیروهای وفادار به‌کلنل پسیان و قوای دولتی و خانهای مزدور محلی در روستایی واقع در شرق قوچان، محمدتقی‌خان پسیان، این مبارز خستگی‌ناپذیر، در سن ۳۱سالگی کشته شد و سرش را از بدن جدا کردند.
موقعی که سر کلنل را با شمشیر در چند ضربت جدا می‌کردند، در ضربت اول که هنوز جان داشت، گفته بود: ‌ ”وطن، وطن ایران…“ با کشته‌شدن او، قیام افسران خراسان علیه ظلم و جور دولت مرکزی نیز فروکش کرد. این سردار شجاع میهن‌پرست در آخرین لحظات حیاتش در سنگر گفته بود: ‌ «با‌خون من روی کفنم بنویسید ”وطن“ و برای مادرم بفرستید». جسد کلنل‌پسیان در میان سوگ و اندوه مردم مشهد در مقبره نادری (درکنار آرامگاه نادرشاه - باغ نادری) دفن گردید. در کتاب تاریخ بیست‌ساله ایران از‌جمله درباره خاک‌سپاری کلنل آمده است: «روز شنبه ششم صفر اهالی مشهد از پیر و جوان، کلیّه بازارها را تعطیل و شاگردان مدارس اجتمــاع نمـــوده دســته‌های گـــل به‌دســـت گرفتـــه عقـــب جنازه کلنل محمدتقی‌خان حرکت می‌کردند. پیکر وی را روی توپ گذارده بودند و موزیک نوای عزا را می‌نواخت. سپس پیکر را به‌طرف مقبره نادری برده در آن‌جا مدفون کردند. از ابتدای حرکت‌دادن پیکر، شلیک توپ تا موقع دفن دوام داشت». اما دشمن کین‌توز آزادی و استقلال که حتی از نام و آرامگاه این سردار میهن‌پرست می‌ترسید، پس از یک ماه دستور داد مقبره را نبش کردند و جسد پسیان را از باغ نادری به یک گورستان بی‌نام‌و‌نشان دیگر به‌نام قبرستان سراب برده و در آن‌جا دفن کردند و حتی قبر او را محو کردند. اما مرقد پسیان همواره زیارتگاه عاشقان میهن و آزادی ایران باقی‌ماند. پس از سالها با روی کار آمدن دکتر مصدق و به دنبال درخواستهای مردمی، دوباره پیکر پسیان به کنار آرامگاه نادر انتقال یافت.
پسیان خدمات بسیار ارزنده‌یی به خراسان نمود از جمله بهبود وضعیت نابسامان اقتصادی و سیاسی خراسان، گرفتن مالیات از سرمایه‌داران و زمینداران بزرگ خراسان، جمع‌آوری سلاحهای غیرمجاز در شهر، تشکیل کمیته عدالت برای رسیدگی به شکایات مردم، تشکیل کمیته مبارزه با مواد مخدر در خراسان، ایجاد انبار گندم مدرن (سیلو)، ایجاد سه مدرسه دولتی، تأسیس بانک، تشویق صادرات ایران، ایجاد تفریحگاههای سالم موسیقی و فرهنگی و ده‌ها خدمات عمرانی و فرهنگی دیگر.
پایداری کلنل پسیان به‌عنوان یک افسر آزادی‌خواه که قلبش برای آزادی و استقلال میهنش می‌تپید و شهادت قهرمانانه‌اش تأثیرات بسیار وسیع اجتماعی در سطح کشور و به‌خصوص در همان منطقه گذاشت. به‌طوری‌که برخلاف تصور دشمن که می‌پنداشت با شهادت پسیان جنبش او نیز از بین خواهد رفت، هواداران پسیان بر فعالیتهای خود افزودند. رضاخان مجبور شد برای سرکوب آنان حسین آقا میرپنج (سرلشکر حسین خزاعی) را به مشهد اعزام کند. او قیام هواداران پسیان را با شدت سرکوب کرد و تعدادی را دستگیر و تعدادی را تیرباران کرد. اما باز هم شور آزادی‌خواهی شدت گرفت.
قیام پسیان و روح آزادی‌خواه و وطن‌پرست او هم‌چنین تأثیر زیادی روی شاعران و موسیقیدانان آن دوره گذاشت و اشعار و ترانه‌های بسیاری برای او سرودند و خواندند.
شاعر آزاده فرخی یزدی در سوگ او سرود:
روزی که شهید عشق قربانی شد آغشته به خون مفخر ایرانی شد
در ماتم او عارف و عامی گفتند ایام صفر محرم ثانی شد
عارف قزوینی، شاعر و ترانه‌سرای ملی از دوستان کلنل پسیان بود و بعد از شنیدن قتل او به‌شدت متاثر شد و در رثای او ترانه جاودانی «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را در سوگ او سرود.
وی کنسرت پرشوری در تهران اجرا می‌کند و در آن تصنیف «گریه کن» را می‌خواند که این‌چنین شروع می‌شد:
گریه کن که‌گر سیل خون گری ثمر ندارد
ناله‌یی که ناید ز نای دل اثر ندارد
این تصنیف بعدها توسط شادروان قمر خوانده شد و در سالهای بعد در ارکستر گلها به رهبری روح‌الله خالقی توسط بنان دوباره‌خوانی گردید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر