دوشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۹۶

پاریس - سخنرانیهای ژان پیر برار و طاهر بومدرا، کنفرانس در حمایت از جنبش دادخواهی شهیدان قتل‌عام ۶۷- قسمت پایانی

کنفرانس در شهرداری منطقه 5پاریس
با حضور منتخبان فرانسوی و شخصیتهای سیاسی
حمایت از جنبش داد خواهی شهیدان قتل‌عام ۶۷
همبستگی با هموطنان زلزله‌زده در استان کرمانشاه
طاهر بومدرا:
متشکرم. خانم‌ها و آقایان، دو سال پیش، در سال 2015، گروهی از خانواده‌های قربانیان از ما خواستند که تحقیقات و مستندسازی در رابطه با کشتار سال 1988به‌عمل بیاوریم. بعد از آن تعدادی از حقوقدانان و فعالان گردهم آمدند و کمیته عدالت برای قربانیان قتل‌عام ۶۷را تشکیل دادند. شما می‌توانید به سایت این انجمن به آدرس iran1988.com مراجعه کنید و در آن اسناد بسیار کثیری را که از سال 2015تولید شده، مشاهده کنید.
شاید گزارشاتی از این قبیل را دیده باشید. این اولین گزارش بود، ولی شما گزارش دوم را هم می‌توانید مشاهده کنید که جنایت‌های صورت‌گرفته را محرز می‌کند و هویت قربانیان و افراد مظنون به ارتکاب این جنایتها را تعیین می‌کند. این جنایتها را می‌توان جنایت علیه بشریت یا حتی نسل کشی خواند.
من با این سؤال مواجه شدم که چه باید کرد؟ این سؤال مدتهاست مطرح است: چه‌کار باید کرد تا واقعیت برملا شود و به آن رسمیت داده شود؟ البته که واقعیت حی و حاضر و مستند است و به دستگاههای سازمان ملل ارائه شده و گزارشگران ویژه در رابطه با حقوق‌بشر در ایران، سال‌هاست این موضوع را مرتفع کرده‌اند؛ ولی مسأله حل و فصل نشده، چرا که (رژیم) ایران با طرح این سؤال در سازمان ملل، تماماً مخالفت می‌کند. اما به‌رغم سماجت دولت آخوندها، این سؤال در دستور کار سازمان ملل قرار گرفته و صرف وجود یک گزارشگر ویژه در رابطه با ایران، بدین معنی است که جامعه جهانی تصمیم گرفته این موضوع را با جدیت مورد بررسی قرار دهد. دلیل آن هم این است که گزارشگر ویژه حقوق‌بشر در ایران، به‌تازگی گزارشی ارائه داده که یک موفقیت به‌حساب می‌آید و بابت آن باید به شورای ملی مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران تبریک گفت.
در این‌جا من به خانم راما یاد می‌پیوندم در این سؤال که آیا صرف به ثبت‌رساندن این موضوع در دستور کار سازمان ملل و مجمع عمومی کفایت می‌کند؟ خیر! کفایت نمی‌کند! ما معتقدیم که تأخیر در عدالت، نفی عدالت است و به همین خاطر، بعد از 29سال انتظار، ما خواستار برملا شدن واقعیت و به اجرا گذاشتن عدالت هستیم.
این‌جا این سؤال مطرح می‌شود که راه‌های رسیدن به این عدالت کدامند؟ اولین گام، برداشته شده و نتیجه مادی هم داده و گزارشی توسط گزارشگر ویژه حقوق‌بشر در ایران به مجمع عمومی ارائه شده و از این بابت اظهار خوشنودی می‌کنیم. ولی معتقدیم که کافی نیست و خواستة‌مان این است که دفعه بعد، این موضوع در سطح بین‌المللی مطرح شود...

مسیر دیگری که در دسترس است، تغییر حکومت است. تغییر حکومت، راه وصول دیگری است. به‌محض این‌که حکومت آخوندها سقوط کند، افرادی که مظنون به ارتکاب جنایت در ایران بودند، تحت تعقیب عدالت قرار خواهند گرفت. معتقدم که این راه و مسیری سریع‌تر از سایر مسیرهاست. فکر می‌کنم نباید فراموش کنیم که مقاومت در حال انجام کارش است و تغییر حکومت، یک مسیر بسیار معتبر است و تغییرات کنونی در خاورمیانه تغییر حکومت در ایران را در دسترس قرار می‌دهد و معتقدیم که سازمان مجاهدین خلق ایران ظرفیت و استحکام لازم را برای رسیدن به این نتیجه دارد.
پس این مسیرهایی است که وجود دارند. ما همه امکانات قضایی و سیاسی را به‌کار می‌گیریم و وسیله‌یی که مردم ایران بیش از همه انتظار آن‌را دارند، تغییر حکومت است.
ژان پیر برار- نماینده پیشین مجلس ملی فرانسه:
آقای نخست‌وزیر و آقای وزیر و خانم‌ها و آقایان،
دوستان گرامی، این‌جا ما در مکانی بسیار سمبلیک هستیم. این‌جا بود که اولین شکل محفل روشنفکری دولت مدرن در قرون وسطی روی تپه‌های مجاور نوتردام و اولین مجادلات فلسفه‌یی صورت می‌گرفت که به تولد نهادی به‌نام سوربون منتهی شد. هم‌چنین ما در مجاورت مکان سمبلیک دیگری به‌سر می‌بریم. کلیسای سابق سنت-ژونویو که به پانتئون تغییر نام پیدا کرد و در آن امروزه شخصیت‌های بزرگ ملی از زنان و مردان به‌خاک سپرده شده‌اند که به این صورت قدرشناسی ملت از آنان مجسم می‌شود. همه اینها باید به ما فرانسوی‌ها تکالیف مشخصی را بدهد.
شما مثل من به صحبت‌های این مادران گوش فرا دادید که ما را نه به محبت اشک‌ریزان، بلکه به همبستگی فرا می‌خواندند.
باید ارزش‌هایی را زنده کرد که تا این حد خودمان را با وجد به آنها می‌شناسیم و قتل‌عام 1988من را به این فکر و هم‌چنین به یاد تاریخ ایران می‌اندازد. این سرزمین فکور، زنان و مردان روشنفکر بزرگی را پرورانده است.
وقتی انقلاب شد ما مثل همه از دیدن سقوط شاه خوشحال شدیم، اگر‌چه هنوز نفهمیده بودیم که رژیم جدیدی که دارد سر کار می‌آید، اولین دغدغه خاطرش، از میان برداشتن گل مردم ایران خواهد بود. ایرانیان مبارز و وطن‌پرستان، این مجاهدین خلق که پیش از این چنین بهای گزافی در رژیم شاه پرداخته بودند، دوباره خون خود را باید اعطا می‌کردند. هم‌بسته‌بودن، حمایت‌کردن از این رزم بهترین پسران و دختران مردم ایران است که با قتل‌عام 88، آخوندها می‌خواستند آنها را ریشه‌کن کنند، همان‌طور که در بهار، گل‌های درختانی را که میوه می‌دهند در فصل جدید می‌چینند.
این چیزی است که آنها دنبال انجام آن بودند؛ آنها تاریک‌اندیشانی هستند همانند همانهایی که همیشه در تاریخ انسان وجود داشته‌اند که مخالف کسانی هستند که می‌خواهند دروازه‌های آینده را برای بنا نهادن این بشریت بگشایند و ریشه‌های آن تا اعماق تاریخ ما، دویده است.
در ایران یک بی‌عدالتی صدها هزار بار در مورد مجاهدین خلق اعمال شده است. صد هزار گل که توسط آخوندها کشتار شده‌اند شمارش شده است؛ بنابراین امروز ما این‌جا و از سالیان قبل یکدیگر را می‌یابیم.
اگر امروز این‌جا هستیم مرهون دو عامل اساسی هستیم تعهد خود مردم ایران برای آزادی
و شما هم مانند من به این دو زن گوش فرا دادید که به‌رغم رنج غیرقابل توصیفی که کشیده‌اند، رنجی که هر روز با آن زندگی می‌کنند و ادامه می‌یابد، با فکر کردن به دختران و پسرانشان آنها درهم نشکستند، زیرا به آینده بشریت باور دارند، آنها به آینده مردم خود باور دارند که با شعرای بزرگ سرشار شده است.
من به سعدی به‌عنوان مثال می‌اندیشم و به دیگرانی در صحنه سیاست فکر می‌کنم؛ به دکتر مصدق که در شرایطی که می‌دانیم حذف شد. پس وظیفه ما و بر ماست که هم‌بسته باشیم.
در سال 1988یک جنایت سازمان‌یافته صورت گرفت، برای از بین‌بردن امیدهایی که در بطن جوانان این سرزمین پارسی شکوفه داده بود.
پس ما وظیفه داریم با این مجاهدین هم‌بسته باشیم که برای آینده ملتشان نبرد می‌کنند و در عین حال برای آینده تمامی بشریت. بنابراین باید دیوار سکوت را شکست.
نبرد مردم ایران لزوماً پیروزمند خواهد بود، زیرا نمی‌توان یک خلق را در زنجیرها نگه داشت، به‌محض این‌که تصمیم بگیرد به نبرد بپردازد. به همین خاطر است که می‌جنگد و از همه آنهایی بهره می‌برد که آزادی را دوست دارند و در رویای آن هستند، برای خودشان و برای همه بشریت.
پس بله، ایثار آنهایی که در سال 1988قتل‌عام شدند بیهوده نبود، زیرا خون آنها، سرزمین پارسی را بارور خواهد کرد. با تشکر.
آرمان:
من آرمان هستم و در آغاز بگویم که در این جلسه خیلی نکات مهم و روشنی بیان شد و به اهمیت موضوع در رابطه با قتل‌عام های 68توجه ویژه‌ای شد و الآن می‌توانم بحث دیگری را باز کنم و آن این است که آیا نسل جوان و نسل بعد از دهه 60نسلی که انقلاب را ندیده و نسلی که قتل‌عام های دهه 60را ندیده آیا باز هم موضوع قتل‌عام دهه 60باز هم از اهمیت برخوردار هست یا نه؟ من آرمان فرزند یک زندانی سیاسی دقیقاً یک‌سال بعد از قتل‌عام 67بدنیا آمدم پس در واقع هیچ دیدگاهی نسبت به اتفاق و فجایعی که رخ نداده نداشتم خاطرات زیادی از پدرم شنیدم ولی تاثیر‌گذارترین اش پسر دوازده ساله‌ای بود که کل اعضای خانواده‌اش اعدام شده بود و نه پدر داشت نه مادر داشت نه خواهر و نه برادر، و در سن 12سالگی باید تمام بار زندگی را خودش بردوش می‌کشید داستانها گذشت و تبعیضی که در جامعه به خودم می‌دیدم و این‌که همیشه پدرم به من گوشزد می‌کرد یکسری مسائل را نباید با کسی در میان بگذاری کار سختی بود. بهرحال وارد دانشگاه شدیم و در دانشگاه با دیدگاههای مختلفی برخورد کردیم ولی همیشه مسأله قتل‌عام 67به‌عنوان خط قرمز بود هردانشجویی و هر استادی که می‌خواست در اینرابطه صحبت کند با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شد برخی از دانشجویان که این مسأله را مطرح می‌کردند با اخراج از دانشگاه یا تعلیق از تحصیل روبه‌رو می‌شدند و نمی‌توانستند تحصیل شان را به پایان برسانند بعضی‌شان حتی زندانی یا اعدام می‌شدند. دو اتفاق خیلی مهمی که اهمیت قتل‌عام های سال 67را برای نسل جوان و برای خود من به‌شدت نشان داد یکی انتخابات سال 1388یا 2009بود که وقتی در یک جلسه‌یی که موسوی به‌عنوان رئیس‌جمهور مدره و از جناح اصلاح‌طلب وارد میدان شده بود و در آن جلسه من هم حضور داشتم یک دانشجو با جرئتی که داشت پشت تریبون قرار گرفت و از موسوی درباره قتل‌عامهای سال 67پرسید و نقشش در آن قتل‌عامها و جوابی که موسوی داد این بود که من در آن زمان مسئولیتی نداشتم و این یک دروغ بزرگ بود چون او در آن زمان نخست‌وزیر کشور بود و بعد از خمینی بیشترین قدرت اجرایی را داشت نکته بارز دوم که اهمیت موضوع قتل‌عام های سال 67را برای نسل جوان نشان می‌دهد انتخابات سال اخیر بود که در آن رئیسی به‌عنوان یکی از قاضیهای هیأت مرگ خودش را درسیمای یک کاندید ریاست‌جمهوری به جامعه ایران عرضه کرد و طی کمپین انتخاباتی‌اش نام رئیسی با نام قتل‌عام 67عجین شده بود و از عنوانهای مختلفی شبیه آیت‌الله قتل‌عام و درا کولا و عناوین دیگر از او یاد می‌کردند و او هیچوقت در کمپین انتخاباتی‌اش در این مورد هیچ صحبتی نکرد در مناظرات انتخاباتی هم در جایی که روحانی و جناح به‌اصطلاح مدره و اصلاح‌طلب توان این را داشت که با طرح این موضوع عرصه را بر رئیسی و باند مخالفش تنگ کند در هیچ‌کدام از مناظرات به هیچوجه به این موضوع اشاره نکرد و این نشان می‌دهد که هردو باند حاکم در رژیم از اصلاح‌طلب و اصول‌گرا بر سر قتل‌عام 67باهم اتفاق‌نظر دارند و درهیچ جایی خواهان پاسخگویی به این نیستند اعم از دانشگاهها و مجامع دانشجویی و هرجای دیگر با این سؤال روبه‌رو می‌شوند که موضع شما در قبال قتل‌عام 67چی بود و شما در آن جریان چه نقشی داشتید؟ من سخنم کوتاه می‌کنم و می‌خواهم با یک یادی از کتاب صد سال تنهایی مارکٍس تمام کنم: شخصی که به ناحق کشته می‌شود خون جاری شده از بدنش می‌رود و می‌رود و می‌رود تا به درب خانه قاتل می‌رسد و خونی که از قتل‌عام سال 67جاری شده الآن 30سال است که داره میره و الآن ما پشت دربهای قاتلان سال 67رسیدیم و خامنه‌ای روحانی و همه مسئولان این نظام که 40سال است در قدرت هستند همه‌شان در آن قتل‌عام دست داشتند ما خانه را پیدا کرده‌ایم و وقتش است کار اساسی که باید انجام بدهیم را انجام بدهیم. باتشکر از همه شما.
پاریس: کنفرانس در حمایت از جنبش دادخواهی قتل عام ۶۷، قسمت پنجم from Simay Azadi on Vimeo.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر