شنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۹۷

آخرین نامه رامین حسین پناهی که در تاریخ ۱۴فروردین همین سال نوشته بود

‌«به کسانی که دوستشان دارم»
زمانی به این فکر می‌کردم که این همه رنج و این همه ترس از کجا می‌آید و دلیل واقعی ظلمی که به خانوادهی من روا می‌رود چیست. امروز و همه‌ی روزها و لحظاتی تلخی که از همان نوجوانی تجربه کرده‌ام بیش از پیش، جواب روشن این سوالات را می‌دهند؛ همیشه دوست داشته‌ا‌یم با کسانی که می‌شناسیم، با همسایه‌ها، با افراد جامعه و مردمی که با آنها در مکانی که زندگی کرده‌ایم صمیمی باشیم و احساس نزدیکی کنیم و در خوشی و ناخوشی در کنار هم باشیم. امروز فکر می‌کنم این درسها را پیش از هر کسی از مادر و پدرم یاد گرفته‌ام. چرا باید کارگران اینگونه زندگی کنند؟ چرا باید کودکان کار کنند و رنج بکشند؟ چرا باید زنان و مادرانمان این همه رنج و مرارت تبعیض را تحمل کنند؟ چرا مکانی که در آن زندگی می‌کنیم و در آنجا بزرگ شده‌ایم آتش بگیرد و آلوده شود؟ و چرا نباید همه‌ی ما آزاد باشیم و در کنار هم آزادی را تجربه کنیم؟
کم نیستند کسانی که این سوالها را با صدای بلند کرده و به جرم‌های گوناگون محکوم شده‌اند: محاربه، ضد انقلاب، وابسته به گروه‌های تروریستی، شبکه‌های جاسوسی استکبار و عضویت در گروه‌های معاند. من هم یکی از همان کسانی هستم که در جستجوی جواب این سوالها بوده‌ام و تلاش کرده‌ام که برای تک تک سوالاتی که داشته‌ام پاسخی درخور بیابم از طریق دفاع از فعالیت مدنی و سیاسی، زیست محیطی، حقوق بشری، دفاع از حقوق کودکان، زنان و کارگران و تمامی کسانی که همدل و همدرد بوده‌ایم.
امروز بیش از هر روز دیگر از این صمیمیت و دوست‌داشتن و عشق به مردم لذت می‌برم و از اینکه در کنارشان هستم احساس غرور می‌کنم. اینکه لحظات سخت هشت سال و نیم حبس افشین را می‌بینم بغض گلویم را می‌گیرد اما با وجود اینکه انتظار حکم اعدام، لحظات دردآوریست اما ارزش و غرور ایستادن در کنار مردمی که آنها را دوست دارم، طبیعتی که در آن زندگی کرده‌ام و کارگرانی که با آنها کار کرده‌ام، از رنج این لحظات می‌کاهد و به من، افشین و خانواده‌ام غرور می‌بخشد. برایتان می‌نویسم.
رامین حسین پناهی
زندان مرکزی سنندج
سه شنبه، ۱۴ فروردین ماه ۱۳۹۷»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر