چهارشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۹۵

نیر نسبی:‌ من آرمانم را در سختی راه یافتم


نیر هستم... نیر سادات نسبی
رژیم خواهر نازنینم، اعظم، را به جرم آزادیخواهی اعدام 
.کرد
.اعظم خواهر بزرگتر من بود
او ۲۰ساله بود که به خاطر فعالیت و هواداری از مجاهدین دستگير و به زندان مخوف دیزل آباد کرمانشاه برده شد و در آن جا بعد از شکنجه 
...هاي بسيار اعدام شد
من بعد از اعظم، بازداشت شدم
آن زمان ۲۱سالم بود و رژیم خمینی، دختران فعال مانند ما را که اکثرا دانشجو بودیم، دستگیر و زندانی می کرد تا بلکه 
...بتواند هرنوع صدای آزادیخواهی را خاموش کند
...من در دوره حبس و زندان، در آن سلول های سیاه و تنگ، مجاهدین را شناختم
...زنان مجاهد همان هایی بودند که در برخوردهایشان بسیار صمیمی و نسبت به دیگر زندانیان، دلسوز و مایه گذار بودند
...کمتر کسی بود که جراحتی بردارد و آنها اولین کسانی نباشند که به سراغش بروند
...کمتر  کسی دلش غمگین می شد که آنها مهربان ترین ها برایش نباشند و دلش را شاد و لبانش را خندان نکنند
...چه شکنجه ها و زخم ها که با دستان پر مِهر آنها، التیام می گرفت و مرهم گذاشته می شد
...و چه لحظات سخت و نفس گیر که با آرامش آنها، بر همه سهل می شد
...من، مجاهدین را اینگونه یافتم و شناختم
...در سختیِ راه و طوفان های همراه 
پس از مدتی حبس و بعد از آن که سه بار کیفرخواست من به تهران فرستاده شد و یک سال و هشت ماه در بلاتکلیفی 
.بودم، سرانجام آزاد شدم و تصمیم به خروج از کشور و پیوستن به مجاهدین در شهر اشرف گرفتم
...از آن زمان تاکنون من جزئی از یک آرمان الهامبخش هستم: آرمان آزادی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر