آتش رزم شما را سر خاموشی نیست
در شما تا به ابد رنگ فراموشی نیست
پشت آرامش چشمان شما توفان بود
مثل دریای خزر بودنتان عصیان بود
آسمان را شرر اخگرتان روشن کرد
صبح شهریورتان جامه خون بر تن کرد
قصه سرخ شما رشک اساطیر شده
رسمتان آینه در آینه تکثیر شده
با بهاری که به تقویم بشارت دادید
فصل پاییزی این خاک زمینگیر شده
این حماسه ست که بر قله تاریخ نشست
یا که نه! معجزهیی بود که تقدیر شده
این چه رازیست که با دست و نگاهی بسته
برج و باروی عسس یکشبه تسخیر شده
چهرههاتان همه در غایتی از زیبایی
یک به یک در افق خاطره تصویر شده
کهکشانی که شمایید تماشایی هست
پشت این شبزدگی باور فردایی هست
بیشما گردش افلاک به هم میریزد
نظم منظومه ما پاک به هم میریزد
بیرق سرخ شقایق شده پیراهنتان
سینه زخمی یاران شما مدفنتان
ای شمایان که نظر کرده ایران بودید
گنج پر قیمت این خانه ویران بودید
آفتاب از نفس گرم شما روییده
انقلاب از کفتان آب بقا نوشیده
از شما بوده سرآغاز و سرانجامیها
در شما خورده گره، جرأت اعدامیها
در شما دیده زمین خواب بهارانش را
روز آزادی ایرانی و ایرانش را
نامتان برلب تبدار وطن جاری شد
خونتان ضامن پیروزی و بیداری شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر