پنجشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۹۶

با یاد زهره و گیتی- یادنامه شهیدان کهکشان اشرف۱۰شهریور- ۹۲

در چهارمین سالگرد شهیدان کهکشان اشرف یاد این عزیزان را گرامی می داریم و بر پیمودن راه و آرمانشان که همانا آزادی مردم ایران و سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندی است عهد می بندیم که هرگز از پای نخواهیم نشست
مجاهد شهید قهرمان زهره قائمی از همردیفان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران
متولد ۱۳۴۳ـ تهران
از همردیفان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران
زندانی سیاسی در رژیم خمینی: ۵سال
سابقه حرفه‌ای مبارزاتی: ۳۵سال
از مسئولان دفاتر رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ۱۳۷۲-۱۳۷۵
از اعضای شورای ملی مقاومت ایران
سن:۴۹
سکاندار کشتی سرخ‌فام اشرف
مجاهد قهرمان زهره قائمی، یکی از فدیه‌های ملت ایران در مرحله سرنگونی رژیم ولایت‌فقیه و یکی از نمادهای مقاومت به هر قیمت، در برابر هیولای استبداد و فاشیسم دینی است. خودش شرح زندگیش را این‌چنین نگاشته است:
«در خانواده‌ای متوسط در تهران متولد شدم. … سال ۴۹ وارد مدرسه شدم، … کلاس چهارم بودم که پدرم به‌علت بیماری سرطان فوت کرد. … وضع مالی‌مان به نسبت وقتی که پدرم بود سطحش پایین‌تر آمده بود ولی مادرم هیچ‌وقت نمی‌گذاشت به ما بد بگذرد. ۳سال راهنمایی را در مدرسه علوی درس خواندم. به‌علت این‌که سعید محسن فامیل مان بود، برادرم سیاسی شده و با سازمان آشنا بود. که مرا هم از سال ۵۶ـ۵۵ با سازمان آشنا کرد. کلاس دوم و سوم راهنمایی زندگینامه شهدا را خوانده بودم. … تابستان ۵۸ همراه برادرم به انجمن میثاق رفتم و از آنجا فعالیتم را که کار تبلیغاتی بود شروع کردم».
زهره، با اولین لحظه‌های درک نیاز زندگی مردم به تغییر و رهایی، از ۱۲سالگی با شوق مبارزه پا در راه گذاشت. خودش چنین نوشته است:
«… دکّه می‌زدیم، یا کارهای تبلیغاتی دیگر در محلات جنوب تهران، خیابان مولوی، میدان خراسان، … با شروع مدارس از انجمن محلات به دانش آموزی منتقل شدم، مدرسه شیرین به دانش آموزی جنوب وصل بود. من مدتی در شورای مدرسه مسئول سیاسی بودم…».
زهره دلیر، در کسوت میلیشیای پرشور مجاهد خلق، در جریان یکی از تظاهراتهای علیه آزادی کشی خمینی، قبل از ۳۰خرداد ۶۰ توسط مزدوران خمینی دستگیر می‌شود و تا خرداد ۶۵، به مدت ۵سال در زندان قزل‌حصار به‌سر می‌برد.
«به یک‌سال و ۳ماه (زندان) محکوم شدم. پس از پایان محکومیت مصاحبه خواستند که قبول نکردم و بدون حکم در اوین ماندم تا سال ۶۳ که قضایای تشکیلات زندان لو رفت و مجدداً برای بازجویی رفتم پس از مدتی مجدداً دادگاهی شدم، و به ۵سال از تاریخ صدور حکم (۶۳) محکوم شدم». … «سال ۶۵ که از زندان آزاد شدم، درصدد وصل بودم که نهایتاً دیماه وصل شده و کد رادیویی گرفتم و هفتم اسفند ۶۵ اعزام شدم».
در قفس رو واکنین! پرنده می‌خواد بپره
هوا هوای زندگی چند تا پر جلوتره.
چند پر جلوتر، ستاره قلب عاشق زهره را سوسوزنان، در شبهای اختناق، و در سنگرهای ارتش آزادی می‌یابیم.
این زن سلحشور مجاهد خلق، در نبردهای بزرگ آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان دلاورانه جنگید.
او که به عشق آزادی مردم ایران شروع کرده بود، با شور و نیازی تمام در انقلاب آرمانی مجاهدین وارد شد و به مدار ایدئولوژیک نوینی دست یافت و پس از آن در شورای رهبری مجاهدین و به‌عنوان یکی از فرماندهان ارشد ارتش آزادی، در اداره و پیشبرد نبرد علیه رژیم آخوندی ایفای مسئولیت کرد. نوشته‌های او در هر دوره گویای این عزم مستحکم است.زهره قهرمان، با اصرار خواستار اعزام به داخل کشور برای ایفای مأموریتهای سازمانی بود. در یکی از درخواستهایش نوشته بود: «من زهره قائمی فرزند کریم، متولد ۱۳۴۳، عاجزانه درخواست دارم مرا به‌عنوان پیک مریم رهایی به داخل اعزام نمایید. گواهی می‌دهم در این سالیانی که با سازمان بوده‌ام، هرجا که راه باز شده، از فدا و پرداخت مطلق بوده است و خدا را شکر می‌کنم که با انقلاب رهایی بخش خواهر مریم، به این ایمان رسیدم. … و شب قدر از خدا خواستم که در این راه عاقبت به خیر شوم. ۱۱/بهمن/۷۵».
زهره قهرمان در گزارش دیگری نوشته است:
«من، زهره قائمی با التزام به آیین‌نامه‌های ارتش آزادیبخش ملی، به قید عملیات جاری… ، با خودسپاری و تضمین جمعی، به‌عنوان افسر ارتش آزادی‌بخش، تحت مسئولیت و فرماندهی هر یک از رزم آوران این ارتش، متقاضی ثبت‌نام در زمره مؤسسان دوم ارتش آزادیبخش ملی ایران هستم. اول/اسفند/۷۵».
پایداری دهساله پرشکوه اشرفیان در برابر آزمایش‌ها و محاصره و هجومهای مکرر و شکنجه روانی مستمر، مرهون هدایت و مسئولیت‌پذیری زنانی چون زهره قائمی در شورای رهبری مجاهدین بود.
البته این هدایت نه از پشت صحنه بلکه در خود صحنه و گاه در صف مقدم صورت می‌گرفت و او به همین علت در حمله آدمکشان خامنه‌ای و مالکی در ۶ و ۷مرداد ۸۸ هدف اصابت گلوله مستقیم قرار گرفت و از ناحیه پا به‌شدت مجروح شد و مورد عمل جراحی قرار گرفت و مدتها تحت معالجه بود.مجاهد قهرمان زهره قائمی، در مراسم بزرگداشت شهدای نوزدهم فروردین ۹۰ در اشرف بر عزم همه مجاهدین برای جنگ صد برابر تأکید کرد:
«ما سوگند خورده‌ایم که این رژیم را با جنگ صد برابر سرنگون کنیم و این را قطعاً محقق خواهیم کرد. ای به خون خفته شهیدان به شما باد سلام. ای کفن پوش عزیزان به شما باد سلام».
او در مراسم سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران، در سخنانی گفت:
«شهید بنیانگذار سعید محسن نیز می‌خروشید مطمئن هستم که فاتح اصلی ما هستیم. و نسل ماندگار او سرشار از طمأنینه سرخ بر فریب سازش خندید و مرگ را پیش از آن که بمیرد در شرافت نبردش زیست. آتش او شب را سوخت و خوشه‌های بلند کهکشان را از سقف آسمان آویخت و اینک حنیف، پیروز از سرفرازی امانتدارش ابدیت فریاد او را تا بلندای انسانیت و در میلاد شکفتنهای بی‌بدیل می‌شنود».
شایستگیهای او باعث شد که در شهریور سال ۱۳۹۰ خواهر مجاهد زهره اخیانی مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران او را به‌عنوان همردیف مسئول اول سازمان معرفی کند.در صلاحیت و شایستگی مجاهد قهرمان زهره قائمی همین بس که سکاندار کشتی سرخ‌فام اشرف در سال گذشته بود. دو سالی که لحظه لحظه‌اش در آمادگی برای فدا و اسارت و شکنجه و در تجدیدعهد برای پایداری بود. کلمات خواهر مجاهد زهره قائمی در آخرین نقشه مسیر در ۸مرداد ۹۲، گویای این اوج شکوهمند در عزم برای مجاهدت تمام‌عیار است:
«در تلاطم باشکوه اقیانوس کبیر مقاومت، قایقرانان سخت‌کوش و دست‌شسته از همه وابستگیها، برای رهایی خلق اسیر خود، دست‌افشان و پاکوبان روانند. آنان آخرین گامها را به سوی پیروزی محتوم بر می‌دارند و این قطعاً و بی‌تردید محقق خواهد شد».
در یاد و بزرگداشت زهره قهرمان بهتر از هر سخنی، کلام خود اوست که در مرداد ۸۹ طی سخنانی در مراسم بزرگداشت شهیدان اشرف در سالگرد حمله ۶ و ۷مرداد ۸۸ گفته بود:
«به‌راستی که هیچ‌گاه مثل امروز معنای این آیه قرآنی را درنیافته بودیم که شهیدان راه خدا زندگانند و در نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. ستارگان شبکوب و ظلمت سوز، روشن کنندگان آسمان ایران. درود بر آن فروغهای جاودان.
اکنون خمینی و بازماندگان درمانده خمینی مخاطب این کلام مجاهد شهید قهرمان زهره قائمی اند: «پس ای خمینی! و ای بازماندگان درمانده خمینی، دور نیست روزی که هم‌چون سلفتان شاه، ناگزیر شوید اعتراف کنید که پیام توده‌ها و مقاومت سرافراز آنها را شنیدید و جام زهر آخرین را هم نوش جان کردید
مجاهد شهید قهرمان گیتی گیوه چینیان‌زاده از اعضای ارشد شورای رهبری مجاهدین – فرمانده ضداطلاعات ارتش آزایبخش ملی ایران
متولد: ۱۳۳۷تهران
سن: ۵۵سال
تحصیلات: لیسانس روانشناسی
سابقه مبارزه: ۳۵سال
از اعضای شورای ملی مقاومت ایران (کمیسیون امنیت و ضدتروریسم و کمیسیون تحقیقات دفاعی و استراتژیک)
الگوی جنگندگی و صبر و صلابت
«دلم می‌خواهد از خواهر عزیزم گیتی با همه جنگند گی، صبوری و ظرفیت و صلابت و صلاحیتهایش یاد کنم». مریم رجوی. ۱۵شهریور ۹۲٫
زن قهرمان و دلاور و با صلابتی که سالها، هم‌چون لنگری، در سازمان مجاهدین خلق ایران، حضورش و مدیریتش، راهگشا و انگیزه بخش رزم مجاهدان و رزمندگان ارتش آزادی بود، گیتی گیوه چیان نام داشت.
او هم از نسل زنان و دخترانی بود که با پیام پیشتازان مبارزه رهایی بخش، سدها و موانع ورود و حضور زنان در عرصه‌های تعیین کننده اجتماعی را کنار زدند، در راه پرسنگلاخ رهایی زن گام برداشتند. زنانی که از الگوهایی هم‌چون فاطمه امینی و اشرف رجوی و از انقلاب مریم رهایی پیام گرفتند، و این پیام را به‌کار بستند و خود به قله‌هایی در توانمندی در زمینه‌های سیاسی، تشکیلاتی، نظامی و ایدئولوژیک تبدیل شدند.مجاهد قهرمان گیتی گیوه‌چینیان، تا قبل از آشنایی با سازمان در سال ۵۷، فعالیتهای سیاسی خود را در ارتباط با دانشجویان مبارز شروع کرد وبا شرکت در تظاهرات و مطالعه و شرکت در جلسات کتاب خوانی قدم در راه مبارزه برای آزادی گذاشت. او در مورد آشنایی‌اش با مجاهدین نوشته است:
«بعد از قیام و بعد از سخنرانی برادر در دانشگاه تهران در اسفند ۵۷ با سازمان آشنا شدم. و از طریق بچه‌هایی که ارتباط داشتند شناختم بیشتر شد… با شناختی که به‌دست آورده بودم به انجمن (دانشجویان) پیوستم و نیمه وقت کارمی کردم. تابستان ۵۸ به‌طور حرفه‌یی مشغول کار شدم».او فعالیت خود را در صفوف میلیشیای مجاهد خلق از عضویت در تیم فروش نشریه شروع کرد و در اواسط سال ۵۸ مسئول دانش آموزی شرق تهران شد. پس از ۳۰خرداد وارد بخش ضداطلاعات سازمان گردید، و در اوایل سال ۶۱ به خارج از کشور اعزام شد.گیتی قهرمان در تمام مسئولیتهایی که به او واگذار می‌شد با تمام جدیت و توان وارد می‌شد. مسئولیتهای بسیار متنوع و پر تضاد و مشکل را با صبر و توانمندی خاص خود، به عهده می‌گرفت. از سال ۶۲ تا سال ۶۶ مسئولیت مجموعه آموزشی کودکان و فرزندان مجاهدین در فرانسه و بغداد و کرکوک را برعهده داشت. سپس مسئولیت قرارگاه حنیف در بغداد را در سال ۶۶ برعهده گرفت. با تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران، گیتی عرصه‌ای صعب از امور نظامی را فتح کرد و در ۴عملیات بزرگ جنگید. در عملیات آفتاب در موضع فرمانده آتشبار، در نبرد چلچراغ فرمانده گردان مکانیزه، و در فروغ جاویدان فرمانده گردان پیاده و بالاخره در نبردهای دفاعی مروارید فرماندهی محور چهارم را به عهده داشت.
او در سال ۷۱ ریاست ستاد تخصصی ارتش آزادیبخش را برعهده گرفت. مسئولیتهای بعدی او فرماندهی ضداطلاعات ارتش آزایبخش ملی ایران بود.مجاهد قهرمان گیتی گیوه چیان در حالی که عضو ارشد شورای رهبری بود، در هر رده و در هر سمتی که قرار می‌گرفت حداکثر مایه‌گذاری و سخت‌کوشی و توان خود را بارز می‌کرد. حضور و نقش او در حل و فصل بغرنج‌ترین مسئولیتهایی که برعهده می‌گرفت، بر افسانه ناتوانی زن مهر باطل می‌زند.
این میزان از مسئولیت‌پذیری و صلابت در برخورد با مشکلات و حل و فصل آن، به‌ویژه در دهه ۸۰ و در دوران پایداری پرشکوه اشرفیان، الگوی صبر و استقامت برای تمام همرزمانش بود.
آخرین کلماتش، باز هم از همان عزم و اراده و صلابت حکایت دارد:
«در شب قدر مولای متقیان علی (ع) قدر خودم را رقم می‌زنم و متعهد می‌شوم که من مجاهد اشرفی، به ‌پشتوانه خون شهدای سرفراز مجاهدین، به‌پشتوانه ۴۸سال تاریخچه بی‌نظیر فدا و صداقت سازمان، به پشتوانه رهبری ذیصلاح یعنی رهبری عقیدتی ضد ظلم و استثمار و ارتجاع… متعهد می‌شوم که تا آخرین قطره خون و تا آخرین نفس در مسیر علی (ع) که پرچمدار آن خواهر مریم و برادر هستند، بجنگم و همواره یک مجاهد بدهکار و شکرگزار و تمام‌عیار در تمام صحنه‌های نبرد این دوران باشم و از هیچ چیزی فروگذار نکنم».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر