سه‌شنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۹۶

کوچه‌های بن‌بست کتابخوانی و نشر کتاب در ایران

جامعه‌یی که کتاب نمی‌خواند، تفکر نمی‌کند
هر ملتی که کتاب نخواند، مجبور است تاریخ را تکرار کند.
هنر دیکتاتورها: مخیر کردن جامعه بین «کتاب و اندیشه» و «نان و امنیت».
***
کتاب، پرتوی است که جوهر آزادی را رخشان می‌کند و بر تاریکخانه‌های دیکتاتوری و استبداد، نورافشانی. این پرتو، همان ذرات خورشید آگاهی است که دیکتاتورها از آن وحشت دارند.
***
آبشخور حکومت آخوندها، ظلام جهل و خرافه و دجالیت است که با پرتو شمع آگاهی، ذوب و نابود می‌شود. این همان آوردگاه اصلی در حکایت کتاب و کتابخوانی و نشر کتاب در ایران کنونی است که نظام ولایت فقیه همه تلاشش را می‌کند که کوچه آن را در بن‌بست کامل نگه دارد.
*** ***
سریال زخم‌های دیرینه
حکایت کتاب و کتابخوانی و سانسور و تنگناهای نشر کتاب، سریالی دیرینه و مکرر در نظامهای بسته و حکومت‌های دیکتاتوری است. آن سوی دیگر این حکایت، فریاد مداوم از جانب اقشار گوناگون مردم، روشنفکران، نویسندگان و ناشران کتاب می‌باشد. ریشه این زخم باز و جنگ مداوم، در نبرد مستمر میان آزادی و استبداد است؛ چرا که کتاب، پرتوی است که جوهر آزادی را رخشان می‌کند و بر تاریکخانه‌های دیکتاتوری و استبداد، نورافشانی می‌نماید. این پرتو، همان ذرات خورشید آگاهی است که دیکتاتورها از آن وحشت دارند.
حکایت کتاب و کتابخوانی و تنگناهای نشر کتاب در ایران تحت حاکمیت آخوندها را باید از این منظر و از این پنجره‌ به تماشا و نقد و تحلیل پرداخت. نباید اسیر فریب‌هایی چون گرانی کاغذ، سختی معیشت و گذران سخت زندگی شد. باید هوشیار بود که همین عوامل هم دست‌ساز حکومت دیکتاتوری فاشیستی ولایت فقیه است.
آبشخور حکومت آخوندها، ظلام جهل و خرافه و دجالیت است که با پرتو شمع آگاهی ذوب و نابود می‌شود. این همان آوردگاه اصلی در حکایت کتاب و کتابخوانی و نشر کتاب در ایران کنونی است که نظام ولایت فقیه همه تلاشش را می‌کند که کوچه‌های آن را در بن‌بست کامل نگه دارد.
بیماری کتاب ایران از چیست؟
حقیقت مسلم این است که هیچ ملتی در جهان یافت نمی‌شود که از کتاب خواندن رویگردان باشد؛ مگر همه‌چیز، سکة انحصارطلبی و تمامیت‌خواهی خورده باشد. آخوندها سکّة انحصارطلبی و تمامیت‌خواهی را در همه مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی برای خودشان ضرب زده‌اند. در چنگال اختاپوس آخوندی همه‌چیز باید قوارةیی باشد. سیاست قوارةیی، فرهنگ قوارةیی، هنر قوارةیی، کتاب قوارةیی و...
این ماجرا از آغاز سلطنت مطلقه خمینی، قوارةیی‌تر و انحصاری‌تر شد. وقتی خمینی در سال 58 گفت: «همه فسادها از دانشگاهها بلند می‌شود»، می‌شد چشم‌انداز نشر کتاب و فقیر شدن کتابخوانی را در ایران فهم نمود. اگر ‌چه هنرمندان و نویسندگان و ناشران کتاب، زودتر از دیگران در معرض این تباهکاری خمینی واقع شدند، اما آثار آن اجتماعی و فراگیر شد. از سرنوشت نویسندگان و اهالی فرهنگ و هنر این مملکت می‌شود کارنامه کتاب و کتابخوانی را در این رژیم فهمید.
نشانه‌های این کارنامه را می‌توان این‌طور خلاصه نمود:
ـ کتاب‌ها خیلی حساب شده و با سانسور منتشر می‌شوند.
ـ چندان اقبالی از کتابخوانی نمی‌شود؛ چون کتاب قابل توجهی چاپ نمی‌شود که مردم استقبال کنند.
ـ حجم سانسور در ایران چنان است که به بی‌اعتمادی مردم نسبت به کتاب‌ها و در نتیجه به رویگردانی از کتاب منجر شده است.
ـ کتاب‌های درسی برای بچه‌های ایرانی جذابیتی ندارند؛ چون نویسندگان خوب ایرانی به‌تدریج از محتوای کتاب‌های درسی حذف شده‌اند و مطالب تکراری و دینی مربوط به زمانهای گذشته و غیرجذاب، محتوای کتاب‌های درسی را پر کرده‌اند.
ـ با محتوای ضدانگیزه‌ییِ کتاب‌های درسی و یا از طریق نوع روش‌های تربیتی که در کلاس استفاده می‌شود، کودکان را «ضد کتاب و کتابخوانی» بار می‌آورند.
ـ نظام آموزشی ایران برای اعمال کنترل بر یک دانش‌آموز، همه راه‌ها به سمت کتاب را عملاً بسته است...
چپاول و رانت‌خواری حکومتی با قبضه کردن نشر
بنا بر اصل همبستگی و همگونیِ اجزاء و عناصر پدیده‌ها، همه‌چیز و همه جوانب نظام ولایی در نابودی حرث و نسل، با هم همخوان هستند. کتاب هم یکی از آن‌ها. وقتی در نظامی توتالیتاریستی همه‌ اولویتها در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از اصل «اوجب واجبات» بودن حکومت چیده و نظام‌مند می‌شوند، دیگر از جان آدمیزاد گرفته تا نیاز‌های فرهنگی و هنری و اندیشندگی او، همه و همه باید قربانی «اوجب واجبات» گردند.‌ از این رو دست روی هر موضوعی بگذاریم، به همین ریشه و بنیاد و اصل راه می‌برد که همه‌چیز ـ حتا کتاب و نشر ـ دستمایة‌ تطاول و چپاول و رانت‌خواری حکومتی می‌شود: «اگر فعالیت ناشران قرآنی و فعالیت سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری به‌عنوان مهم‌ترین و قدرتمندترین ناشر ایران را در نظر بگیریم، به این نتیجه می‌رسیم که به‌دلیل کتاب‌سازی و رانت‌خواری، تیراژ واقعی کتاب در ایران مشخص نیست... در ایران حدوداً ۷۰۰ناشر دینی فعالیت می‌کنند که نیمی از آنان دولتی هستند. از این میان ۱۰۰ناشر قرآن منتشر می‌کنند.
بنا‌ به آمار خبرگزاری فارس، به‌طور میانگین هر سال ۱۰میلیون قرآن در ایران منتشر می‌شود. خانه کتاب گزارش داده است که کم‌تیراژترین کتاب در سال ۱۳۹۴ در شمارگان فقط ۲۰نسخه منتشر شده است». (سایت بهار آزادی، 27مرداد 96)
«بر اساس آمار وزارت ارشاد اسلامی در ایران ۴۶۷۵ناشر مجوز نشر دارند. کل کتابفروشی‌های ایران از ۳۳۰۰کتابفرشی تجاوز نمی‌کنند. به همین دلیل ناشرانی که فعال‌اند، خانه به دوش شده‌اند. آنها برای رساندن کتاب به دست مخاطبان از شهری به شهری دیگر سفر می‌کنند و در نمایشگاههای استانی میز کتاب دایر می‌کنند». (خبرگزاری آنا، 27مرداد 96)

هفتاد، هشتاد میلیون جمیت، 500نسخه‌ تیراژ کتاب!
خبرگزاری آنا جدولی از نزول و سقوط تیراژ کتاب طی سال‌های 82 ـ 93 ارائه می‌دهد که گویای میزان توجه نظام ولایت فقیه به اموری چون فرهنگ، تمدن، کتاب و ارتقای سطح آگاهی جامعه است. با این جدول می‌توان به قیاس بودجه فرهنگ و کتاب و نشر با بودجه نظامی و تجاوز و جنایت در کشورهای دیگر پرداخت. در این جدول شاهد فقیر شدن نشر کتاب و کتابخوانی و سقوط شمارگان کتاب بود. توجه کنیم که این رقم، تیراژ یک سال کل کتاب‌ها با عناوین و موضوعات گوناگون هستند که رقم بسیار ناچیزی است:
این‌ها اعتراف‌های منابعی هستند که طبعاً انتشار همین‌ها هم با ممیزی و تیغ سانسور حکومتی میسر شده است. منابعی اما علاوه بر ارائه آماری، به آثار مخرب و تهدیدهای اجتماعی و آتی وضعیت کتاب و نشر هم اشاره می‌کنند. وجهی دیگر از کوچه‌های بن‌بست کتابخوانی و نشر کتاب در نظام ولایت فقیه را با چند نمونه خلاصه شده از ویکی گفتاورد نقل می‌کنیم:
ـ تیراژ اندک کتاب و کتاب‌نخواندن مردم، مشکلی اساسی است. در ایران، تیراژ ۵۰۰نسخه‌یی کتاب برای جمعیتی ۷۰میلیونی وجود دارد!
ـ بزرگترین بنگاههای انتشاراتی ایران از جمله فرانکلین تعطیل شدند. ناشر ایرانی، از نفروختن کتاب سود بیشتری عایدش می‌شود تا فروختن کتاب! چرا که چیزی حدود ۷۰۰۰ناشر وجود دارد، اما تعداد کل کتابفروشی‌ها در سراسر کشور به ۳۵۰۰نمی‌رسد.
ـ فرصت کتاب‌خواندن در ایران از بین رفته است، چون مردم امنیت‌خاطر ندارند. این امر بر فرهنگ کتاب‌خوانی تأثیر منفی می‌گذارد.
دو کتاب، دو فرهنگ، دو جامعه
خودکامگی، دیکتاتوری و استبداد، برکه‌یی است اختاپوس‌پرور. این برکه وقتی آبشخور آخوندی و مذهبی و تمامیت‌خواهی می‌یابد، تهدید همیشه بالفعل و فعال روبه‌رویش را «آزادی و آگاهی» می‌داند. از این رو فرهنگ آزادی و رشد آگاهی را نشانه می‌گیرد. همه‌ تلاش و تقلایش صرف نابودی این دو است. اگر به یمن پیشرفت تکنولوژی و فناوری ارتباطات، تیغش نمی‌برد، بی‌وقفه دنبال کشف موانع و راهبندهایش است. حالا تصور کنیم چه انرژی و هزینه‌یی از یک جامعه صرف این موانع و راهبندها در راه جلوگیری از آزادی و آگاهی می‌شود. یک قیاس با چند عدد و رقم، از سرنوشت دو کتاب، دو فرهنگ و دو دستاورد با ما حرف می‌زند:
«در سال 1385 معیار نفرکتاب در کشور ما بالای 3 و نیم بوده است و در ادامه با افتی که در تیراژ کل کتاب‌ها رخ می‌دهد، معیار نفرکتاب به ۱.۹رسیده است؛ که این یعنی نزدیک به 46درصد کاهش طی کمتر از 10سال!
چقدر از کشورهای توسعه‌ یافته عقبیم؟
افت 46درصدی شاخص نفرکتاب، به خودیِ خود نمایی روشن از بحران نشر در کشور ماست، اما شاید برخی فکر کنند انتشار نزدیک به 2کتاب به ازای هر ایرانی در سال، هم‌چنان آمار خوبی به‌شمار می‌آید. خوب است بدانیم تیراژ متوسط کتاب در برخی از کشورهای توسعه‌یافته، چند ده‌هزار نسخه است و بعضاً یه 50هزار نسخه می‌رسد که اگر این رقم را مثلاً برای کشور آمریکا که در سال بیش از 250هزار عنوان کتاب تازه منتشر می‌کند و بالای 300میلیون جمعیت دارد، جستجو کنیم، تقریباً به شاخص 40کتاب برای هر نفر در این کشور می‌رسیم.
شاید مقایسه عدد ۱.۹با عدد 40، بتواند از یک سو بحران نشر کتاب در ایران را تبیین کند و از سوی دیگر فاصله نشر کتاب در ایران را با نشر در کشورهای توسعه یافته نشان دهد». (خبرگزاری آنا، 27مرداد 96)
تصمیم کبری و کتابهای زیر درختان ایران
شاید بیشتر ایرانیان که روزی دانش‌آموز بودند، قدر و شأن و حرمت و جایگاه کتاب را با درس «تصمیم کبری» به‌خاطر آورند. کتابی پای درختی، زیر باران مانده بود. تصمیم کبری، نجات کتاب بود. همه عناصر این درس، وجوهی زیبا و همبسته از جلوه‌های زندگی بودند: انسان، کتاب، درخت، باران. اما غدر و خیانت خمینی و خامنه‌ای و دستگاه اندیشه ضدبشری اشرافیت آخوندی را بنگر که تمام این عناصر و وجوه زیبایی را به خون آدمی آغشته‌اند. اکنون در جای‌جای میهن ما جوانان‌اند که به‌خاطر ترویج و دفاع از اندیشه و کتاب و آزادی و آگاهی، قتل‌عام شده‌ و زیر درختان و گوشه باغ‌ها و در دل دشتها دفن گشته‌اند. و این خود، کتابی‌ست گویای علت و اساس حکایت دیرین سانسور و تنگناهای کتاب و کتابخوانی و داستان غم‌انگیز کتابخوانی و نشر کتاب در ایران.
6شهریور 96.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر