!نگاهش کنید
سامان و سازمان میهن من است
سامان دلهای شکسته
تسکین
و التیام
آبادی رواقهای فروریخته
مرهم تنهای به آتش کشیده
معمار چیرهدست لبخند
بر چهرههای به ماتم نشسته
سفینهای عظیم
با بادبانهای گلگون
برموجهای توفانی توطئه و رذیلت
مادر همه عشقهاست
آفتابِ مزرعه
بارانِ سنبلهزار
بو
و گرمای نان تازه
درمشام کودک کشتگر
صدای آسیاب روستا
و تپش زندگی آزادانه شهر
ای خنده دهقان!
ای باروری بازوی کارگران
ای سبد محبت
ای خورشید منزلت زنان
همه شیرینیها
از دهان تو میخیزد
ازاینروست که
با تنهای بدار کشیدهشان،
نام ترا تکرار میکردند
ترا که پیراهن خونالودت
پرچم ایستادگی وطن است
خائنان
نامت را درخاطرهها نیز به آتش میکشند
!و تو درخشانی
نشانت را از ذهن روزها میروبند
و تو بارزترین کتیبه حضوری
گاه که میخروشی
لبریز ذوق میشوم
گاه که نمیخروشی
سرشار شوق میشوم.
گاه که میخرامی
بربلندترین قلههای فرزانگی
لبریز فخر میشوم
گاه که میرزمی
لبریز عزم میشوم
و گاه که میدرخشی
سرشار عشق
و بناگاه، ستودنت را آغاز میکنم
https://www.mojahedin.org/news/204263/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر