چهارشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۵

مريم صادقي: حالا لباس رزم می دوزم

از آن زمان كه دختري جوان بودم، يادم مي آيد كه مي خواستم نهادي را پيدا كنم كه اسلام واقعي را نمايندگي كند. در پوشش، به زنان و دختران آزادي بدهد، تبعيض و فشار بر آنها نگذارد و آزادي حقيقي در جامعه برقرار كند
برادرم، غلامعلي صادقي، سازماني را به من معرفي كرد كه داراي چنين عقايدي بود
آنروزها باورِ تحقق آرزوهايم، برايم سخت مي نمود اما حق، با او بود
كمي بعد كه خود را به اولين مقر مجاهدين خلق ايران معرفي كردم، به اين امر، پي بردم
20ساله بودم كه فعاليت هايم در اين سازمان، روي كمك رساني به مناطق محروم در جنوب تهران متمركز شد و به مردم نيازمند، امدادرساني مي كرديم
 در آنجا خانواده اي را يافتم كه هيچ نداشتند. درد ناداريِ شان، مرا سخت تحت تاثير قرار داد. تصميم گرفتم كه از پس انداز خود بگذرم و آنرا خرج ساخت يك خانه جديد براي آنها كنم... تا همين امروز، با وجود گذشت ساليان از آن
...واقعه،هنوز لبخند رضايت آن خانواده، در ضميرم نقش بسته و از يادم نمي رود

پايان من شايد- نیما




پايان من شايد زير گلوله باشد
ايام را ولي من هرگز نمي شمارم
پايان من شايد مانند يك گل سرخ
حاشا كه من به پاييز وقعي نمي گذارم
گاهي غريو يك رعد گاهي طنين رگبار
گاهي شكوه صبري در نغمه هاي سازم
تكرار كار من نيست هر روز نوتر از پيش
در اين مسير پركوب نامي حماسه سازم
پايان من شايد زير گلوله باشد
ايام را ولي من هرگز نمي شمارم
پايان من شايد مانند يك گل سرخ
حاشا كه من به پاييز وقعي نمي گذارم
حضور چادر بي شرم شب را مي شناسم
ميان زمهرير يأس تب را مي شناسم
براي مردمان مردن» «عجب كاري»ست امروز
و من امروز اين راه عجب را مي شناسم
پايان من شايد زير گلوله باشد
ايام را ولي من هرگز نمي شمارم
پايان من شايد مانند يك گل سرخ
حاشا كه من به پاييز وقعي نمي گذارم
ابليس ها شكستند تنديس واژه ها را
اما فرشته ي ما خواهد شد آشكارا
هم نعره ايم و هم باد، هم زخمه ايم و هم ياد
تاريخ در كف ماست صاحبدلان خدا را
پايان من شايد زير گلوله باشد
ايام را ولي من هرگز نمي شمارم
پايان من شايد مانند يك گل سرخ
حاشا كه من به پاييز وقعي نمي گذارم

رسول بداقی خطاب به «فروزان علیزاده» همسرش : قهرمان تویی دلبندم

13227179_595539137272996_1927926105114653012_n
رسول بداقی فعال حقوق بشر، فعال صنفی معلمان و از زندانیان سیاسی که بدلیل اعتراض به نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری در ایران از کارش اخراج و سپس زندانی گردید، وی در تمام مدت حبسش اجازه مرخصی نیافت و بارها در اعتراض به رفتارهای ضد بشری دژخیمان خامنه ای در زندانها دست به اعتصاب غذا زد. وی در دلنوشته جدیدی خطاب به همسرش ضمن قهرمان نامیدنش به پاس 7 سال صبوری و تحمل درد دوری و مشقت
های سخت زندگی در نظام آخوندی می نویسد
قهرمان تویی دلبندم
«چراغ خانه ام تویی روشنایی دل من»
تقدیم به همسر ارجمندم که در طول هفت سال رنج زندان ،یک دم ازناگواری زندگی شکایت نکرد
همواره بخاطر آرمانهایم پشتیبانم بود،همچون کوه استوار بود و همچون رود جاری
.همچون گل خندان وهمچون انسان فهیم بودگریه کنی اشک تورا پاک کنم
اشک تو درباغ دلم خاک کنم
خنده کنی ناز تورا من بکشم
عشق تودرسینه ی بی باک کنم
تا بنوازم دل پرناز تو را
با سخنی قلب توغمناک کنم
طعم لبت ،درسخن ات تا بچشم
زخم، دل از هرخس و خاشاک کنم
دار تن ات ،تار دلم بافته است
نغمه ی این سازتودر راک کنم
کاش که من روزنه ای داشتمی
تا برهم، یا قفسم چاک کنم
راز مرا تاب نیاورده کسی


چهره های ماندگار موسیقی ایرانی (1 ـ استاد ابوالحسن صبا)


:تاریخچه موسیقی ایرانی
در ایران باستان هنگام برآمدن و فرو رفتن خورشید گروهی به نواختن طبل و کوس و کرنا می‌پرداختند. در اوستا بخش یسناها آمده که پزشکان بیماران خود را با موسیقی ایرانی درمان می‌کردند. در آن دوران سه نوع موسیقی آئینی (دینی)، بزمی و رزمی مرسوم بوده‌است، همچنین در جشن‌های طبیعت و روزهای تاریخی و ملی نواها و موسیقی ایرانی ویژه‌ای اجرا می‌شد. در دوران هخامنشیان سرودها و ترانه‌هایی به نام هوره در جنگ‌ها و جشن‌ها اجرا می‌کردند که امروزه در ایلام و سرزمین‌های غرب ایران با همین نام رایج است. در دوران ساسانیان به ویژه بهرام گور و خسرو پرویز موسیقی‌دان‌هایی زیر نظر وزیر دربار خرم باش کار می‌کردند. در جشن‌های بزرگ، این نوازندگان و خنیاگران نواها و آهنگ‌های گوناگون اجرا می‌کردند. در شاهنامه آمده بهرام گور تعداد ده هزار لوری (خنیاگر) از هند برای شادی و 

...پایکوبی مردم به ایران آورد

iran spring 6 0f26b

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۹۵

عکس +حضور دکتر ملکی در منزل فریبا کمال آبادی

13226674_595306077296302_6891000995026445553_n


 جمعی از آزادیخواهان و خانواده های شهیدان راه آزادی و زندانیان سیاسی و از جمله دکتر محمد ملکی و خانم مهناز کریم
بیگی برای دیدار خانم فریبا کمال آبادی که بتازگی بعد از هشت سال اسارت بطور موقت به مرخصی آمده اند، به منزل
ایشان رفتند و ضمن تقدیر از پایداری همه عزیزان دگراندیش و دربند، دادخواه حقوق انسانی به یغما رفته مردم ستمزده ایران
 .توسط ملایان ستمگر شدند
فریبا کمال‌آبادی یکی از رهبران جامعه بهایی ایران است که از سال ۱۳۸۷ به دلیل اعتقادات مذهبی خود با حکم سنگین ۲۰
. ساله در زندان به سر می‌برد


اوکراین با آهنگی درباره کوچ اجباری تاتارهای کریمه برنده یوروویژن ۲۰۱۶ شد


 سوزانا جمال‌الدینوا با نام هنری جمالا از کشوراوکراین به‌عنوان برنده امسال يوروويژن انتخاب شد
به‌نوشته سایت رسمی یورو ویژن بعد از اوکراین نماینده‌های استرالیا و روسیه مقامهای دوم و سوم 
.راکسب کردند. آهنگ برنده امسال، 1944 بود یعنی سال اخراج تاتارهای کریمه از روسیه
پوتین از برگزار کنندگان این مسابقه درخواست کرده بود اجازه ندهند اوکراین با این آهنگ در یورو 
.ویژن شرکت کند



آتش سوزي در جنگل

گنجشك و آتش



جنگل آتش گرفته بود و مي سوخت.خرگوش ها تازه از خواب بيدار شده بودند و وحشت زده تلاش مي

كردند فرار كنند. ببر مي گفت من قوي هستم. به جاي ديگري مي روم و دوباره زندگي ام را ميسازم. فيل

خودش را به رودخانه رسانده بود و با ريختن آب روي بدنش خود را خنك ميكرد و در فكر گريز بود.اما

گنجشکی نفس نفس زنان خود را به رودخانه مي رساند، با نوكش قطره يي آب برمي داشت،پرمي كشيد و

 دوباره برمي گشت.از او پرسیدند : چكار داري مي كني؟پاسخ داد :آب  را مي برم و روي آتش مي ريزم!به 

!او گفتند : آخر اين آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری خيلي زیاد است ! این آب فایده ای ندارد

گنجشك گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما وقتي از من پرسيدند زمانی که جنگل در آتش می

!سوخت تو چكار کردی،پاسخ می دهم : هر آنچه از من بر می آمد

ترانه «میهنی می سازیم» مرجان و روزبه - برگرفته شده از سخنان زیبای خانم مریم رجوی




ميهني مي سازيم
كه در آن قانوني
برتر از خواسته ي مردم نيست
رنگها آزادند
متفاوت باشند
ساز را مي گوييم
بنواز از نت ممنوع شده
به قلم مي گوييم:
هر چه خواهي بنويس
بنويس از همه ي آبي ها
از دل عاصي و شورشگر موج
ما فرا مي خوانيم
همه ي حنجره ها را كه بخوانند از اوج
ميهني مي سازيم
كه در آن چوبه ي دار
نيست جز خاطره يي تلخ و فراموش شده
هيبت جرثقال
مي دهد باز ز سازندگيِ شهر پيام
ميهني مي سازيم
كه در آن لغو شده
حكم شومِ اعدام
ميهني مي سازيم
همه در آن آزاد
پيروانِ همه اديان دلشاد
آن چه ممنوع است تنها
واژه ي ممنوع است
ميهني مي سازيم
كه در آن هيچ زني در قفس تقديري
حلقه ي زنجيري نيست اسير
مرد و زن يكسانند
همگي انسانند
ميهني مي سازيم
قلب ها از خورشيد آگاه است
مخمل نور برازنده ترين جامه براي ماه است
بهترين پوشش مردم آري
جامه ي دلخواه است
باغ بايد همه اش پرباري
رود بايد جاري
سفره ها خالي از احساس نداري
مشق هر روزه ي فرداها با خط درشت
در همه كوچه و برزن اينست
نه به شلاق و شكنجه
نه به جراحي گلخند و تبسم
نه به سركوبي مردم
نه به ويرانگريِ هسته يي و بمب اتم
قلب اين خاك فقط كانون
انفجار شادي است
حق مفروض و مسلم تنها
همه جا آزادي است
ميهني مي سازيم
كه در آن هر پايان
نام يك آغاز است
«که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است»
« که در آن وسعت خورشيد به اندازه چشمان سحرخيزان است»
نام اين ميهن آزاد شده ،ايران است