(نقاشی شیر و خورشید، اثر صنیع الملک غفّاری ـ دورۀ ناصرالدین شاه قاجار)
دربارۀ شیر و خورشید
شیر و خورشید دو نماد کهن از پیشینۀ تاریخی ـ فرهنگی ایران هستند که عمری فراتر از ۴ هزارسال دارند و می توان گفت که هرگز روح ایرانی خالی از این دو مظهر تابناک تاریخی خود نبوده است. این دو، سرچشمه در آیین مهر دارند که نخستین آیینی بود که آریاییان به آن پایبند بودند. در این آیین خورشید، چشم بینای خدای مهر به شمار می آمد که جهان را از دستبرد ویرانگر اهریمن درامان می داشت و شیر نیز یکی از هفت مرحله یی بود که پویندگان راه مهر برای تقرّب به او آن را می گذراندند و پس از طی آن به سِلک رزمجویان این آیین درمی آمدند و پروانه (=اجازه) می یافتند که از کیان آن و پویندگان راهش دربرابر دشمنان و پیوستگان اهریمن دفاع کنند و حافظ مهرآوه ها (=پرستشگاههای مهر) باشند.
(سنگواره شیر با نقش خورشید از یادگارهای بازمانده از دوران مهرپرستی)
تا زمانی که آیین مهر در ایران جاری بود، خورشید و شیر نیز در حریم امن آن از حرمتی واقعی برخوردار بودند. امّا پس از ضربه های کمرشکنی که در دورۀ اردشیر بابکان و پس از او در سراسر دورۀ ساسانی بر مهرپرستی، پویندگان راه آن و پرستشگاههایش وارد آمد و اعتقاد به این آیین به کلی ممنوع شد و پویندگان راه مهر در فضای سرشار از خوف و هراس به رازپوشی و زندگی پنهان روآوردند، خورشید و شیر نیز در فرهنگ شاهان به بردگی افتادند و بر سینه بیرقها، سکّه ها، مُهرها و برگهای دولتی نقش گردیدند و گلمیخ دروازه های طلاکوب دربارها شدند. البته خورشید و شیر مردم همچنان در قلبهای تابانشان در بیغوله ها، کنج خراباتها، در دل شعله ور شعرهای فردوسی ها، مولوی ها و حافظ ها بی خدشه باقی ماند و مایۀ امید و روشنی دل مردمی شد که ایلغار و چپاول شاهان و شیخانِ خدمتگزار آنها، «خوان یغما» را میهمان هر روزۀ سفره های زادشان کرده بود...