در این واقعیت مسلم هیچ تردیدی نیست که برای ولایت فقیه و شحنگان او، ایران و هر آنچه وابسته به ایران و ایرانی است، ارزشی ندارد. سردمداران این رژیم بارها در خفا و علن گفتهاند که مهم برای آنها حفظ نظام است، نه چیز دیگر. آنها در این رهگذر به ایران، این مرز پرگهر تنها بهعنوان گوشت قربانی برای رسیدن به منویات پلیدشان نگاه میکنند. شاهد برای این مدعا وضعیت کنونی ایران ماست. در یک ارزیابی شتابزده اگر بخواهیم دست به مقایسه بزنیم آنچه حاکمیت آخوندی طی 4دهه بر سر ایران و ایرانی آورده نه تنها کمتر از ایلغار مغول در فلات ایران نبوده، بل بیشتر و فاجعهبارتر از آن است.
حمله مغول به ایران دربرگیرندهٴ ۳لشکرکشی در فاصله سالهای ۱۲۱۹ تا ۱۲۵۸ میلادی (۶۱۶تا ۶۵۶ه.ق) است. این لشکرکشیها منجر به خاتمه حکومت خوارزمشاهیان، خلافت عباسیان، اسماعیلیه الموت و حکومتهای محلی اتابکان سلجوقی و ایجاد حکومت ایلخانان مغول به جای آنها در ایران شد.
شگفتا که این وقایع در طول ۴دهه انجام شدهاند؛ یعنی چیزی مشابه عمر ننگین این حکومت با تمام فراز و نشیبهای آن تا نقطهٴ کنونی.
حذف چهارشنبه سوریی و سایر آیینها و سنتهای ملی، در این حاکمیت ایرانستیز
آیینها، سنتها و باورداشتهای ملی، بخشی از هویت فرهنگی یک ملت را تشکیل میدهند. ادوارد تایلور، شاعر آمریکایی (۱۹۱۷-۱۸۳۲) فرهنگ را، مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هر چه که فرد بهعنوان عضوی از جامعه از جامعه خویش فرامیگیرد تعریف میکند.
بخشی از فرهنگ را هم سنتها و مراسم میسازند. آنها تفکر و باوریاند که برخوردار از آدابی تکرارشوندهاند. به سخن دیگر، آیینها و سنتها اعمالی تکراری پیرامون فرهنگاند. همین فرهنگ است که مرزهای یک جامعه و باورهای مردمان آن را مشخص میکند و در شکلدادن به هویت فرهنگی نقش دارد.
این رژیم از ابتدای به قدرت رسیدن، فرهنگ کهن ایرانزمین را به سخره گرفت و مورد ایلغار خود قرار داد؛ فرهنگی که با اقتدار خود طی صدهها و هزارهها ایران را در برابر هجوم کشورگشایان، زندگیستیزان و جهانخواران خونآشام حفظ کرده است.
مراسم چهارشنبه سوری در حاکمیت ولایت فقیه جرم است اما بردن کودکان به تماشای حلقآویز آزاد
چهارشنبه سوری در تلقی ایرانستیزانهٴ تئوریسینهای رژیم
مرتضی مطهری:
نیاکان ما در گذشته چنین میکردند ما همچنین میکنیم. چهارشنبه آخر سال میشود، آخر سال شمسی، چهارشنبهٴ آ خر اسفندماه میشود. بسیاری از خانوادهها، که باید بگویم، خانوادههای احمقها، بسیاری از خانوادههای احمقها دیاالله آتشی روشن میکنند، هیزمی روشن میکنند، بعد آدمهای سر و بر و گنده، با آن هیکلهای نمیدانم چنین و چنین، از روی آتش میپرند. ای آتش زردی من از تو سرخی تو از من. آه! این چقدر حماقت است. خوب چرا چنین میکنید؟ آقا یک سنت است مال ما مردم. از قدیم پدران ما چنین میکردند.
دشمنی با چهارشنبه سوری در جای دیگر از اظهارات مرتضی مطهری:
«آتش روشنکردن شعار آتشپرستان است. از روی آتش پریدن در چهارشنبه آخر سال در اسلام بوی کفر میدهد. سرخی تو از من زردی من از تو در اسلام شرک و کفر است. اینها شعار گبرها و آتشپرستهاست. اسلام برای مبارزه کردن با اینها آمده».
آخوند خزعلی:
«چرا مردم ایران عید نوروز را عید بزرگ خود قرار میدهند؟ این یک خفتگی در ماست».
جناب تئوریسین، که از نام بردن از چهارشنبه سوری نیز ابا دارد و به جای آن عبارت چهارشنبهٴ آخر سال را بکار میبرد، جابهجا به خانوادههای ایرانی توهین میکند و آنها را گبر و آتشپرست مینامد و به شرک و کفر متهم مینماید.
البته این حضرات وقتی جای پیروی از سنتها پیش میآید یادشان میرود که حکم وحشیانهٴ سنگسار، اجرای حد و تعزیر و تازیانهزدن در انظار عام، نیز ریش و پشم و عبا و عمامه و نعلین و حجره و حوزه و تسبیح نیز قدیمی و وابسته به آبا و اجداد و استخوانهای خاکشده هستند. اینجا که میرسد آگاهانه فراموش میکنند به چنین چیزهایی مارک خرافه و «اساطیرالاولین» بزنند؛ زیرا به چنین اقدامات جنایتکارانه برای استمرار حاکمیتشان نیاز مبرم دارند.
دلیل وحشت سردمداران رژیم از چهارشنبه سوری
خمینی، ابوالهول عبوس، دشمن خنده و شادی و مروج و بنیانگزار عزا، ماتم و گریه و مصیبت و نکبت و بدبختی، در توصیف گریه و ماتم تا آنجا پیش میرود که حیات خود و دیگر آخوندها و ناندانی همپالگیاش را ناشی از آن میداند. او گفته است:
«همین گریهها نگهداشته این مکتب را تا اینجا و همین نوحهسراییها، همینهاست که ما را زنده نگهداشته».
[موعظه خمینی در جمع روضهخوانها ۱۷تیر ۱۳۵۸]
این رژیم برای کشتن روح سرزندگی در یک ملت، نیازمند مروج عزا، لباس سیاه، چادر سیاه و هر آنچه از سیاهی و کبودی است. در نقطهٴ مقابل فرهنگ ایران زنده، پویا و زندگیزاست. در نمادهای سفرهٴ هفتسین دقت کنیم. در آنها روح سرشار زندگی را میبینیم. سبزه، سمنو، سنجد، سیب سرخ، آینه و ماهی سرخ و...
آتش برای ایرانیان مظهر پاکی و پاکباختگی، گرما، شور و اشتیاق است. آنها بر آتش، پریدن از روی آن را نیز افزودهاند. افزون بر این شعار «زردی من از تو، سرخی تو از من» بیانگر به آتش سپردن هر نوع زردی، زردرویی، ترس، دلمردگی و یأس به آتش و ستاندن سرخی، سرخرویی و نشاط و جنگاوری و شور و سرزندگی و گرما و اعتماد و یقین از آن است.
حال میشود فهمید چرا مطهری، خمینی و سایز آخوندها با چهارشنبه سوری مخالف هستند.