پايان من شايد زير گلوله باشد
ايام را ولي من هرگز نمي شمارم
پايان من شايد مانند يك گل سرخ
حاشا كه من به پاييز وقعي نمي گذارم
گاهي غريو يك رعد گاهي طنين رگبار
گاهي شكوه صبري در نغمه هاي سازم
تكرار كار من نيست هر روز نوتر از پيش
در اين مسير پركوب نامي حماسه سازم
پايان من شايد زير گلوله باشد
ايام را ولي من هرگز نمي شمارم
پايان من شايد مانند يك گل سرخ
حاشا كه من به پاييز وقعي نمي گذارم
حضور چادر بي شرم شب را مي شناسم
ميان زمهرير يأس تب را مي شناسم
براي مردمان مردن» «عجب كاري»ست امروز
و من امروز اين راه عجب را مي شناسم
پايان من شايد زير گلوله باشد
ايام را ولي من هرگز نمي شمارم
پايان من شايد مانند يك گل سرخ
حاشا كه من به پاييز وقعي نمي گذارم
ابليس ها شكستند تنديس واژه ها را
اما فرشته ي ما خواهد شد آشكارا
هم نعره ايم و هم باد، هم زخمه ايم و هم ياد
تاريخ در كف ماست صاحبدلان خدا را
پايان من شايد زير گلوله باشد
ايام را ولي من هرگز نمي شمارم
پايان من شايد مانند يك گل سرخ
حاشا كه من به پاييز وقعي نمي گذارم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر