1304 قطره خون
بر زمینی که خشک ،درآفتاب تموز تابستان
1304 شعر
برکاغذی که سپید ،هنوز از تلاوت شکوه تو شرمسار است
من اینک با تو سخن میگویم،از تو حرف می زنم،در تو می شکفم
ای تلالو همیشه تاریخ،حماسه سرخت هنوزبر بام میهن شرقیم
دهان به دهان،پرواز تا پرواز،...،ترانه می شود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر