در ایران، روز جهانی مبارزه با کار کودکان،برای کودکان کار روزی است مثل همهی روزها! بیست و دوم خرداد برای آنها فرقی با بیست و یکم و فرقی با نوزدهم خرداد ندارد.
آنها باید کارشان را بکنند. از اول صبح تا پایان روز باید بیشتر از یک انسان بالغ جان بکنند. در سطل زباله با وجود کمردرد و زانو درد خم شوند و ضایعات جمع کنند. بله با وجود زانو درد و کمر درد!
آخر کمر درد چیزی است که معمولاً بیماری بزرگسالان محسوب میشوند، اما اینجا دنیای دیگری است. اینجا دنیای کودکان کار است و تازه این تر و تمیزترین بیماری یک کودک است. بیماریهای عفونی، هپاتیت، بیماریهای ریوی و... از جمله امراضی است بهدلیل کار مستمر بدون دستکش در میان زبالهها نصیب آنها میشود.
آنها در جهان دیگری زندگی میکنند. برخی از آنها حتی مادر و پدر خود را نمیشناسند و جزو کودکانی هستند که پس از بدنیا آمدن به تاجرین کودک فروخته و سپس توسط مافیای کار کودکان، مورد استفاده قرار میگیرند. هدف این کودکان از کار کردن تنها این است که صاحب کار به آنها میزان کمی غذا، دستمزد و سرپناهی برای خوابیدن بدهد! در تهران و البته در بسیاری از کلان شهرهای دیگر، اماکنی نیمه مخفی وجود دارد که شبانه چند ده کودک کار، همچون ارواح سرگردان برای خوابیدن به آنجا مراجعه میکنند. سرنوشت آنها به صاحب کارشان بستگی دارد. آنها برده وار باید به فرامین او تن بدهند. گاه به گدایی، گاه به جمعآوری زباله یا کارهای دیگر اشتغال دارند. کودکانی که اغلب در معرض تجاوزات جنسی نیز قرار میگیرند و مجبور هستند به هر کاری که این مافیا از آنها میخواهند تن بدهند!
براستی چنین کودکانی چه آیندهای خواهند داشت. بهراحتی میتوان تصور کرد که آنها در بزرگسالی سرمنشاء انواع معضلات اجتماعی،تجاوزات، دزدی، اعتیاد، فحشاء و.... خواهند بود و بندرت میتوانند وارد چرخهٔ مفید کار و تولید در جامعه شوند.به عبارت دیگر داستان کودکان کار، در ماورای دردناک بودن نفس قضیه، داستان پاشیدن بذرهایی است در جامعه که فردای آن جامعه را نیز در امان نخواهند گذاشت.
البته این دریای رنج آنقدر گسترده است که از دردهای آن نمیتوان در یک نوشته به تمامی نام برد. این کودکان بسته به اینکه در کدام صنف مشغول هستند با مشکلات و دردهای خاص خود مواجهاند. کودکان دستفروش،زباله گرد، متکدی، جیب بر، تن فروش و... هر کدام دارای مشکلات خاص صنف خود هستند. بیماریهای خاص خود را دارند و نحوه استثمار آنها متفاوت است.
این قضیه آنجا دردناکتر میشود که تلاش میکنیم از آمار و ارقام موجود در این رابطه سر دربیاوریم. تعداد کودکان کار در ایران بنا به اغلب برآوردهای غیررسمی ۷میلیون نفر است! آماری که تازه اگر بیشتر نباشد که هست، میتوان آن را کاملاًً وحشتناک توصیف کرد. این یعنی یک دهم از جمعیت ایران، کودک کار هستند!
بسیاری از این کودکان از کمبود وزن رنج میبرند. 77درصد از آنها با مشکلات دهان و دندان و 65درصد با مشکلات قلبی و ریوی دست به گریبانند و 56درصد آنها بیسوادند.یکی دیگر از عوارضی که این کودکان با آن مواجهاند کوتاه قدی است. امری که بنا به گزارشات یونیسف حتی در کشورهایی چون هائیتی، اتیوپی، پرو و رواندا رو به کاهش رفته اما در ایران همچنان در میان تمامی کودکان (و نه فقط کودکان کار) در حال افزایش است.
یکی دیگر از جنبههای تأسف بار این پدیدهی شوم این است که در قانون اساسی رژیم نه تنها خبری از قوانین و لایحههای حمایت از کودکان نیست، بلکه قوانین موجود نیز تنها نوشتههای مسخرهای بر روی کاغذ هستند که هیچ وقعی به آنها گذاشته نمیشود!
بر اساس ماده ۷۹قانون کار، «اشتغال به کار» کودکان زیر ۱۵سال ممنوع شمرده میشود و فرد خاطی یعنی کسی که کودک زیر ۱۵سال را بکار بگیرد باید مورد حسابرسی قرارگیرد. اما نگاهی گذرا به کوچه و خیابان، کارگاه و بازار و دکان، نشان میدهند که چگونه این قانون پشیزی ارزش ندارد. البته هرازگاهی با دستگیری تعدادی کودک در میان خیابانها و از نان انداختن خانوادههایی که آنها روزیرسانشان هستند، این قانون به نمایش گذاشته میشود. در حالی که شیوهٔ صحیح اجرای آن، ساماندهی و تأمین مالی کودکانی است که بهدلیل فقر تن به کار کردن بهجای تحصیل دادهاند.
البته در همین قوانین کار، کودکان زیر ۱۵سال که توسط بستگان درجه یک خود به کار مشغول میشوند مشمول قانون کودک کار نمیشوند! بهعنوان مثال یک پدر معتاد برای منافع خود میتواند از فرزند خود برده وار کار بکشد، بیآن که قرار باشد توسط قانون مورد حسابرسی قرار بگیرد!
این در حالی است که در اغلب کشورهای اروپایی در اساس یک کودک، نه فرزند خانواده، بلکه فرزند آن کشور بهشمار میرود که تنها برای بزرگ شدن نزد پدر و مادر به امانت گذاشته شده است و دولت در صورت اطلاع از نقض هر گونه حقوق فرزند یا کوتاهی در رسیدگی، درمان، تحصیل و رفاه کودک، حق سرپرستی را از خانواده بهصورت موقت یا دائم میگیرد!
از جمله کنوانسیون بینالمللی حقوق کودک به موارد زیر اشاره دارد
هیچ کودکی نباید از تبعیض رنج ببرد.
زمانیکه در رابطه با کودکان تصمیمگیری میشود، باید منافع عالیه آنان در رأس قرار گیرد.
کودکان حق حیات داشته و باید رشد کنند.
کودکان حق دارند آزادانه عقاید و نظرات خود را ابراز کنند و این نظرات در تمامی اموری که به آنها مربوط میشود، باید مورد توجه قرار گیرد.
کودکان حق دارند تفریح، آرامش و بازی و فعالیتهای خلّاقِ مناسب سن کودک داشته و حق شرکت آزادانه در حیات فرهنگی و هنری باید برایشان بهرسمیت شناخته شود.
البته کنوانسیون حقوق کودک لیست بلند بالایی از تمامی حقوقی است که حیات و رشد و آموزش درست و سالم کودکان را تضمین میکند. حقوقی که متأسفانه در رژیم آخوندی کوچکترین جایی ندارند و روزانه در اشکال مختلف نقض میشوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر