!من و تو ما میشویم
حسام جان هر چند از آنچه به تو مینویسم آگاه هستی؛ اما خواهان این هستم مادامی که در این جسم هستم از به یاد آوردنشان غفلت نورزیم. زیرا نمیدانیم چه مدت دیگر در این جسم هستیم. مشیت الهی بر این بوده است که بخشی از وقایع زندگیمان مشابه هم باشد. اما خوشا بهحال تو که محتوای غم مشترکمان سربلندی حال و آینده را برایت دربر دارد
حسام جان مردی را میشناختم که لبخندش تسلی دهنده لحظههای نا آرامم در زندان بود. مردی که هنگام نواختن سه تار سعی میکردم نزدیکش در هواخوری زندان بنشینم و نوای امیدبخش سازش را دریافت کنم. این مرد را همیشه در قلب خود دوست خواهم داشت و این مرد؛ من و تو را 'ما' کرده است. اما جسارت این را ندارم که بگویم ای کاش شجاعتی همانند او داشتم. زیرا مقابله با دلتنگی و دوری از خانواده؛ آن هم خودخواسته و آگاهانه برای انجام هدفی فراتر از منافع شخصی عمل سادهای نیست. این بزرگ مردی که کلامم توان وصفش را ندارد؛ به مانند گذرا بودن دنیا از دلبستگیهای این دنیا گذر کرد تا هزاران حسام دیگر را از ستم دیکتاتوری آخوندی برهاند. هنگامی که دست بر شانه هایم میگذاشت جریان عبور مهربانی را در رگهایش احساس میکردم
!حسام عزیز
این مردم مقاوم و با اخلاق که ستمگران دیکتاتور حتی با زور و تهدید و شکنجه توان خاموش کردن صدای او را نداشتند؛ اطمینان دارم در بهار ۱۳۹۳ با قدمهای استوار و سری برافراشته به پای چوبه اعدام رفت. این بزرگ مرد پدر تو؛ شهید غلامرضا خسروی بود. بیست سال پیش در ساعتهایی که انتظار آمدن پدرم را پس از هفتهها دوری میکشیدم؛ خبر فوتش را برایم آوردند و آرزوی آخرین دیدار با او را همچنان دارم. درست مانند تو که نتوانستی آخرین دیدار را با پدرت داشته باشی
در این روزها که دوره جوانی ات آغاز میشود؛ بیشتر به یاد او خواهی افتاد. هر چند فقدان حضور فیزیکیاش موجب دلتنگی توست؛ لیکن تو سعادتمند هستی چون زنده یاد غلامرضا خسروی برای تو بهعنوان پدر؛ سرمشق و میراثی فناناپذیر مانند: ایثار؛ مهربانی؛ امید؛ ایمان؛ شجاعت؛ از خود گذشتگی و انسان دوستی نهاده است
!دوست عزیزم
من از همرزمان یا هم مرام پدرت نیستم که از روی اشتراک مرامی یا تملق با تو سخن بگویم. ولی چندین بار هنگام مرور خاطره
پدرت در خیالم ملاقات با تو را به تصویر درآوردهام.مگذار نااهلان اشکهای دلتنگیات را ببینند و به میراث پربهایی که پدرت با عملش برایت به ارث گذاشته است مفتخر باش این فخر را با سرمشق گرفتن از فضایل پدرت در نسل آیندهات ادامهدار گردان
ابراهیم فیروزی
زندان گوهر دشت
حسام جان هر چند از آنچه به تو مینویسم آگاه هستی؛ اما خواهان این هستم مادامی که در این جسم هستم از به یاد آوردنشان غفلت نورزیم. زیرا نمیدانیم چه مدت دیگر در این جسم هستیم. مشیت الهی بر این بوده است که بخشی از وقایع زندگیمان مشابه هم باشد. اما خوشا بهحال تو که محتوای غم مشترکمان سربلندی حال و آینده را برایت دربر دارد
حسام جان مردی را میشناختم که لبخندش تسلی دهنده لحظههای نا آرامم در زندان بود. مردی که هنگام نواختن سه تار سعی میکردم نزدیکش در هواخوری زندان بنشینم و نوای امیدبخش سازش را دریافت کنم. این مرد را همیشه در قلب خود دوست خواهم داشت و این مرد؛ من و تو را 'ما' کرده است. اما جسارت این را ندارم که بگویم ای کاش شجاعتی همانند او داشتم. زیرا مقابله با دلتنگی و دوری از خانواده؛ آن هم خودخواسته و آگاهانه برای انجام هدفی فراتر از منافع شخصی عمل سادهای نیست. این بزرگ مردی که کلامم توان وصفش را ندارد؛ به مانند گذرا بودن دنیا از دلبستگیهای این دنیا گذر کرد تا هزاران حسام دیگر را از ستم دیکتاتوری آخوندی برهاند. هنگامی که دست بر شانه هایم میگذاشت جریان عبور مهربانی را در رگهایش احساس میکردم
!حسام عزیز
این مردم مقاوم و با اخلاق که ستمگران دیکتاتور حتی با زور و تهدید و شکنجه توان خاموش کردن صدای او را نداشتند؛ اطمینان دارم در بهار ۱۳۹۳ با قدمهای استوار و سری برافراشته به پای چوبه اعدام رفت. این بزرگ مرد پدر تو؛ شهید غلامرضا خسروی بود. بیست سال پیش در ساعتهایی که انتظار آمدن پدرم را پس از هفتهها دوری میکشیدم؛ خبر فوتش را برایم آوردند و آرزوی آخرین دیدار با او را همچنان دارم. درست مانند تو که نتوانستی آخرین دیدار را با پدرت داشته باشی
در این روزها که دوره جوانی ات آغاز میشود؛ بیشتر به یاد او خواهی افتاد. هر چند فقدان حضور فیزیکیاش موجب دلتنگی توست؛ لیکن تو سعادتمند هستی چون زنده یاد غلامرضا خسروی برای تو بهعنوان پدر؛ سرمشق و میراثی فناناپذیر مانند: ایثار؛ مهربانی؛ امید؛ ایمان؛ شجاعت؛ از خود گذشتگی و انسان دوستی نهاده است
!دوست عزیزم
من از همرزمان یا هم مرام پدرت نیستم که از روی اشتراک مرامی یا تملق با تو سخن بگویم. ولی چندین بار هنگام مرور خاطره
پدرت در خیالم ملاقات با تو را به تصویر درآوردهام.مگذار نااهلان اشکهای دلتنگیات را ببینند و به میراث پربهایی که پدرت با عملش برایت به ارث گذاشته است مفتخر باش این فخر را با سرمشق گرفتن از فضایل پدرت در نسل آیندهات ادامهدار گردان
ابراهیم فیروزی
زندان گوهر دشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر