چهارشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۹۶

از صفحه خانم شعله پاكروان: نامه يى به ريحانم كه به من ”نه” گفتن آموخت در اولين روز نوروز

!دخترم ، میوه ی دلم 
سومین بهار بی تو هم از راه رسید . تو همچنان مثل خورشید در آسمان زندگیم میدرخشی . حتی ذره ای از عشقم بتو کاسته نشد. ذره ای عطش دادخواهی م فرو ننشست . من نیز مثل تو در طبیعت به دنبال گمشده ام میگردم . در پرواز پرندگان زیبا بر فراز رودها و جويبارها و درياها تو را میجویم و عدالتی که از تو دریغ شد . در نگاه هر رهگذرى و هركسى كه مى آيد و مى رود، چشمهای تو را میجویم . و هرگاه ابرى ميگريد، دیدگان خودم را مجسم میکنم . صاعقه ای که بر اندام تو آتش بارید و جانت را گرفت نتوانست اندکی از سبکبالی تو را بگیرد . تو سوار بر بال باد شدی و جهان را ، بلکه فراتر از جهان ، که قلبهای مردم را تسخیر کردی
هنوز هم کسانی برایم از داستانهای تلخ میگویند . همانهايى که روزگاری همچون تو در چنگال ماموری طماع و هرزه اسیر شده بودند . وقتی اشکهایشان میریزد میگویند خوشا بر تو که جان دادی اما تن به تسلیم ندادی . گویی آن ضربه که بر پشت متجاوز فرود آوردى برآمده از سينه سوخته همه زنان و دختران ستم ديده اى بود كه در شرايط مشابه تو بودند اما توان و ياراى پاسخ به هرزه ای وحشى و افسارگسيخته را نداشتند. بعضی مثل پریناز خسروی پیش از انواع شکنجه خود را از بلندی به زیر افکندند و جان سپردند . برخی نیز با درد و شکنجه روح و روانشان به زندگی ادامه دادند 
خوشا بر من که مادرت بوده و هستم . خوشا بر من در روزگاری که آواره راه زندانها بودم . خوشا بر من در روزی که تو را در دل خاک کاشتم . خوشا بر من روزی که شوریدم بر اعدام . خوشا بر من که در آزارهای مامورین صبوری کردم و دندان بر دندان ساییدم . خوشا بر من که جسارت بازجویان را برنتابيدم و حقشان را كف دستشان گذاشتم. خوشا بر من و رنج دیدارهای مکرر بازجویان هتاک . خوشا بر من و درد نهفته در دلم . خوشا بر من که از تو آموختم ”نه” گفتن را
!عشق من 
آقای م_ ، آقای هـ _ ، آقای ر - و آقای ص! - بازجویان شکنجه گری بودند که میخواستند مرا اسیر کنند . پیش از این ، تو ، پشت چهره هایشان را نشانم داده بودی . رد شلاقهایشان بر پشت و شانه های تو بود . يك روز، نه چندان دير، همه چيز را درباره اين ”آقايان” خواهم نوشت
!راهنمای قلبم
تو یادم دادی صبوری را . ”نه” گفتن را تو به من آموختی . تو . دختر جوانی که آموزگار مادرت شدی و راهنمای راه. چه مى گويم: آموزگاري براي انسانيت . تا هرگاه كه متجاوزى با تكيه به ستمگران قصد دست درازى به ناموس ستمديده اى مىكند، به خاطر بياورد كه نكند اين هم يك ريحان باشد؟
در سومین بهار بی تو ، مصمم تر از قبل برای دادخواهی خونت زندگی میکنم . برای احقاق حق وعدالت . حتى اگر سختی های روزگار همچون بارانی از آتش بر سرم ببارد ، اگر نامرادیها ، راه را ناهموارتر کند ، اگر رنج و درد و زخم بیشتر و بیشتر شود ، هرگز گامى به پس نخواهم كشيد .و اگر تمام جهان بگذرد از خونهای ریخته ، من از خون تو نخواهم گذشت . عدالت را مى جويم و مى يابم و پیش پایت میاورم . در راه احقاق حق تو ، سر آشتی ندارم 
هر رنج و شكنجى را به جان میخرم . لیکن پای از راه دادخواهی پس نمیکشم . در اين مسير پرشكوه، جان ناچيزم كمترين پیشکش است
نوروز در همه جا ، روزی نو است برای من . سرزمین آبا و اجدادی یا غربت . هر کجای زمین باشم تو قبله قلبم هستی و آموزگار عشق . نوروزی مبارک که زانوانم را قوی تر میکند و سرم را پرشورتر . نوروز همگان پرشور باشد و پر از لذت شناختن خویش 
شعله پاكروان مادر ریحانه جباری 
اول فروردين ۱۳۹۶

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر