”میرزا سرداری که در پس زمستان تیره وطن و در تندباد سیاه وطنفروشی و ساخت و پاختهای وثوقالدولهها از کنج مدرسه راه جنگل رو پیش گرفت تا به گرمی و خروش خون خودش بهاری تازه خلق کنه. و هر چه درس وفا و صفا خونده بود، در مقابل خلق پس بده…“ ـ مسعود رجوی ـ میتینگ 14اسفند58
میرزا کوچک خان پس از سر خوردن از رهبران باصطلاح ملیگرا در تهران: ”راهی زادگاهم گیلان شدم و… جنبش جنگل را در جنگلهای فومن گیلان آغاز کردیم. روزنامهای هم به نام «جنگل» درست کردیم تا اهداف جنبش از جمله استقلال ایران و یگانگی عموم مسلمانان ایران را به مردم برسانیم… جنگل خانهما شده بود و سنگر ما“ .
«میرزا کوچکخان… ، درست در شرایطی که استعمار انگلستان درصدد گسترش تسلط خود بر تمـامی ایران بود، پرچم مقاومتی مسـلحانه را… در مسیر برقراری آزادی و استقلال ایران برافراشـت. در آن شرایط که فرصتطلبان و سازشکاران و… با تسلیمطلبی راه تسلط در ایران را میگشودند، میرزا به مقاومت برخاست» ـ کتاب سردار جنگل
«دوسال از آغاز نهضت جنگل گذشته بود که… قوای استعماری و سرکوبگر تزاری، ازبرابر جنبش جنگل برداشته شد. مجاهدین جنگل… ، سراسر گیلان از جمله شهر رشت را آزاد کردند و میرزا… در میان استقبال شورانگیز آنان… وارد شهر شد و با صدور اعلامیهای استقرار حکومت جمهوری را در گیلان اعلام کرد» ـ کتاب سردار جنگل
مرامنامه جنگل: «تساوی حقوق مدنی و اجتماعی زن و مرد، … آزادی فکر و عقیده، آزادی اجتماعات، آزادی بیان… جدایی روحانیت از امور سیاسی و معاشی و مصون بودن دیانت افراد از تعرض، ممنوعت کار برای کودکان کمتر از 14ساله، محدود بودن ساعتهای کار به 8ساعت در شبانه روز… برای همه کارگران و مزدبگیران و ملی شدن جنگلها».
«ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلالی به تمام معنی کلمه، یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی ـ اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی، که هر چه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات (دولتی) است» ـ روزنامه جنگل در شماره 28ـ سال اول
سردار جنگل: «نزدیکی دولتهای ایران و شوروی، اختلافهای شدیدی را در جنبش ما به وجود آورد. برخی متحدان ما سازشکاری پیشه کردند. آنها در ادامه مبارزه تردید کردند… و زمینه را برای حمله قزاق به سرکردگی رضاخان به گیلان مساعد کرد… بسیاری از یاران ما شهید شدند. برخی ازمتحدین تسلیم طلب هم به خدمت دشمن درآمدند»
دشمن در مناطق استقرار مجاهدین حکومت نظامی اعلام کرد و برای ایجاد ترس در مردم در اعلامیهای اخطار نمود که: «هر خانهای که در آن جنگلیها منزل کنند، سوزانده میشود و صاحبش تنبیه خواهد شد. افرادی که برای جنگلیها آذوقه تهیه کنند یا کمکی به آنها بنمایند، فوراً اعدام و داراییشان ضبط خواهد شد».
میرزا خطاب به یارانش: «این روزها بهترین اوقات آزمایش است… . آنروز که ما تفنگ به دوش گرفته و برای استقلال ایران قیام کردیم، صدهابار وضعمان از این بدتر بود… جنگل نقطه اتکاء آزادمردان و بزرگترین سد پیشرفت مقاصد وطنفروشان است… گرسنگی و بیخوابی، هر یک سلاح درخشندهای است که ما را آبدیدهتر نماید».
میرزا خطاب به فرصتطلبان: «من عاری از شرف میدانم کسی را که حق حاکمیت و استقلال مملکت را فدیه شغل و مقام کند. من استقلال ایران را خواهانم… آسایش ایرانی و همه ابنای بشر را بدون تفاوت دین و مذهب شائقم… ما با شرافت زیست کردهایم و با شرافت مراحل انقلابی را طی کردهایم و با شرافت خواهیم مرد».
میرزا خطاب به رئیس روسی قوای قزاق تهران: «… انقلابات امروزه دنیا، ما را تحریک میکند که مانند سایر ممالک در ایران اعلان جمهوریت داده و رنجبران را از دست راحتطلبان برهانیم ولیکن درباریان تن در نمیدهند که کشور ما با قانون مشروطیت… اداره شود. با این ادله (وجدانم به من حکم میکند) در راه سعادت کشورم سعی کنم» …
و سرانجام سردار دلاور جنگل تنها ماند و بهمراه یار وفادارش گائوکgavak معروف به هوشنگ (آلمانی) در راه خلخال، درگردنه گیلوان، دچار کولاک شدید گردیدند و در اثر سرمازدگی جانباختند.
مسعود رجوی در14اسفند58: ”… در تاریخ چه بد نوشتن که سردار ما در برفها یخ زد. نه، نه، اونها البته میخواستند سردار یخ بزنه، ولی میرزای ما که یخ نزد!… آخه ما همون نسلی هستیم که تفنگ و آرمان سردار رو به دوش کشیدیم، نسلی که در آرمان و تفنگ سردار زنده شدیم و باز هم او در ما زنده خواهد شد. علیه ستمگرها، دزدان شرف».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر