یکشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۹۶

قتل‌عام ۶۷ ـ جنبش دادخواهی ـ شماره ۴۶

شاید نقطه آغاز و شروع جنبش دادخواهی رو بهتر باشه سوم شهریور 67بدونیم. زمانی که مسعود رجوی در پیامی فوری به دبیرکل ملل‌متحد نوشت:
«... بر طبق اطلاعات موثق خمینی چند هفته پیش طی حکمی به خط خودش دستور اعدام زندانیان سیاسی مجاهد خلق را صادر کرده و متعاقباً موج گسترده دستگیریهای سیاسی در شهرهای مختلف ایران که بیش از ده‌هزار نفر را شامل می‌شود هم‌زمان با اعدام‌های دستجمعی زندانیان سیاسی که بسیاری از آنان دوران محکومیتشان پایان ‌یافته، آغاز گردیده است. به‌عنوان ‌مثال فقط در روزهای 23-24 و 25مردادماه 860جسد از زندانیان سیاسی اعدام‌شده از زندان اوین تهران به گورستان بهشت‌زهرا انتقال داده شده و قبل از آن نیز در 6مرداد 200زندانی سیاسی هوادار مجاهدین در سالن مرکزی زندان اوین قتل‌عام گردید‌ه‌اند. آنها در اعتراض به شکنجه‌های وحشیانه در حالت اعتصاب غذا به‌سر می‌بردند...»
قتل‌عام ـ فراخوان مسعود رجوی برای مقابله با کشتار زندانیان سیاسی در ایران
البته مسئول شورا پیش‌تر، در گرماگرم قتل‌عام ـ 12 و 26مرداد ـ موضوع اعدام‌های جمعی رو مطرح کرده بود اما در روزهای اول شهریور و پس از پیام و هشدار فوری به دبیرکل ملل متحد، با فراخوان عمومی و کارزار گسترده در تمام کشورها این جنبش شکل گرفت. چند روز بعد ـ 18شهریور ـ هم‌وطنی به نام مهرداد ایمن در یکی از همین تجمعات در اعتراض به قتل‌عام زندانیان خودش رو به آتش کشید و جان سپرد.
شاید هم نقطه شروع جنبش دادخواهی ‌رو باید از تاریخ بهمن 74 در نظر گرفت که مسئول شورای ملی مقاومت 15سوال اساسی در مورد قتل‌عام زندانیان سیاسی‌ رو روی میز گزارشگر ویژه سازمان ملل که عازم سفر به ایران بود گذاشت.
در هر حال با فراخوان مریم رجوی در تیرماه 95 و بعد هم انتشار فایل صوتی آقای منتظری در 19مرداد، جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان شعله‌ور شد و خیلی زود آتشی‌ شد به جان شیخ. جنبشی که به سرعت عام و اجتماعی شد و قاتلانی که تا دیروز هرگونه کشتار و قتل‌عام رو انکار می‌کردن، ناگزیر سکوت سی‌ساله رو شکستن و گفتن بله خمینی از روز اول حکم به اعدام همه مجاهدین داده بود و در تابستان 67 دسته دسته زندانیان رو کشتیم تا باقی بمونیم
قتل‌عام ـ اعتراف وزارت اطلاعات آخوندی به قتل‌عام زندانیان مجاهد در تابستان 67
آخوند رازینی که تا مرفق دستش به خون ارتشیان و نظامیان و زندانیان بی‌گناه آلوده است برای این‌که هم نقش خودش رو کمرنگ کنه و هم مصلحت نظام و امامش رو تأیید کنه گفت:
آن زمان من نبودم مسئولان دخیل در قضایای ۶۷ آقایان نیری، رئیسی، اشراقی و پورمحمدی بودند اما حکم امام عادلانه بود...
جنبش دادخواهی با ضربه زدن به نظام زندان و اعدام که یکی از دو پایه اصلی حفظ و بقای ولایت فقیهه بحران رو به سمت داخل رژیم هدایت کرد و نظام رو از بالا دو شقه کرد.
خامنه‌ای از اسفند 94 که اموال و حکومت مشهد رو به ابراهیم رئیسی سپرد‌ ، خیز تک پایه کردن نظامش رو برداشت اما جنبش دادخواهی با اجتماعی کردن موضوع قتل‌عام و نقش آخوند رئیسی در هیأت مرگ، تمام رویا و آرزوهایش رو بر باد داد. خامنه‌ای شکست خورد اما شیخ شیاد هم برنده نشد. آن‌قدر مشعل دادخواهی شعله‌ور و فراگیر شد که آخوند شیادی که شریک همه‌ جنایتها بود تلاش کرد با سوار شدن روی امواج نفرت عمومی از ولایت قتل‌عام، با طرح موضوع 38سال اعدام و زندان مردم رو فریب بده اما هر دو در آتش دادخواهی سوختن و خون یاران سربه‌دار مرز بین دوست و دشمن شد. در عمل هم دیدیم که شکست خامنه‌ای در مهندسی نمایش (شکست در تک‌پایه کردن نظام) به یکی از مهم‌ترین نشانه‌های پیشروی و اقتدار جنبش دادخواهی تبدیل شد.
در همین ایام رئیسی؛ خرمهرة خامنه‌ای در آتش دادخواهی سوخت، خامنه‌ای گفت جای شهید و مظلوم را عوض نکنید و یک سایت حکومتی بعد از 29سال مجبور شد فرمان قتل‌عام رو با دستخط خمینی منتشر کنه.
قتل‌عام ـ‌ انتشار حکم قتل‌عام با دستخط خمینی توسط رژیم
اگه تا یکی دو سال قبل هیچ شخص و جمعیت و رسانه‌یی جرأت نمی‌کرد اسمی از قتل‌عام و 67 و اعدام زندانیان سیاسی بیاره، امروز ـ به مدد جنبش دادخواهی و عام شدن موضوع قتل‌عام ـ این خود رژیمه که با طرح فتوای قتل‌عام و هزار جوسازی و دود و دم تلاش می‌کنه موضوع رو منحرف کنه تا مانع جذب جوانان به جنبش دادخواهی بشه اما باز هم شکست خورد و نه تنها موضوع دادخواهی فراگیر شد که موجب تشدید شقه و تضعیف ولایت ـ تمامیت نظام ـ گردید.
بله! در میدان جنبش دادخواهی خامنه‌ای شکست خورد. رئیسی سوخت و تمامیت نظام تضعیف شد.
آخوند فلاحیان در دفاع از رئیسی گفت:
«بنده خدا [رئیسی] هر چه می‌گفت من حکم ندادم، حکمش را قبلاً صادر کرده بودند، اصلاً کسی به حرفش گوش نمی‌داد و فکر هم می‌کردند که آنها [زندانیان] بی‌گناهند…»
گسترش و تعمیق حرکتهای اعتراضی و ترس و نگرانی حاکمان و قاتلان از قیام... همه از آثار همان شقه و ضعف و نشونه‌های همون مشعل و آتش دادخواهیه. مشعلی که نه فقط در داخل که در خارج مرزهای میهن هم اعتبار و روزگار شیخ رو تباه کرده. حمایت ارگانها و نهادهای فعال و شناخته شده حقوق‌بشری و صدور روزافزون بیانیه‌های حمایت از جنبش دادخواهی و محکومیت رژیم توسط انجمنها، پارلمانترها و شخصیتهای معتبر سیاسی نشون‌دهنده نیاز و شرایط جدید جامعه جهانی برای پایان دادن به دوران مماشات و ضرورت طرح موضوع حقوق‌بشر روی میز رژیمه. به همین علته که می‌ببینیم امروز برخلاف گذشته ارتباط با رژیم یک ننگ و بی‌آبرویی سیاسی برای دولتهاست به‌ویژه پس از افشای برنامه‌های اتمی و دخالتهای تروریستی رژیم تو منطقه و مجموعه اقداماتی که به لیست‌گذاری سپاه و تشدید تحریم و محاصره سیاسی و اقتصادی رژیم منجر شد.
بله! جنبش دادخواهی مثل تیشه‌یی ریشه‌های سرکوب و صدور تروریسم و مماشات ‌رو هدف قرار داد و این همون دو عصای زیر بغل و پایه‌های حفظ و بقای رژیمیه که 39سال با سرکوب و اختناق در داخل و صدور تروریزم در خارج کشور خودش ‌رو سرپا نگه داشت.
به همین علته که جنبش دادخواهی با مرزبندی دقیق بین دوست و دشمن به عاملی برای همدلی و وحدت ملی در جامعه تبدیل شد. جنبشی که در مسیر پیشرفت و تکامل خود، رژیم رو در داخل تضعیف و در خارج در انزوا قرار داده و به سمت مرگ و فروپاشی کامل هدایت می‌کنه.
ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر