دوشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۹۶

اپوزیسیون نمایی در پشت تریبون!

محمد باقر قالیباف: «بحران کشور ما صحبت کردن مسئولان در پشت تریبون به‌عنوان اپوزیسیون است»
«سرهنگ!» تاکتیک «گازانبری» و «لوله کردن» دانشجویان قیام 18تیرگاهگاه حرفهایی می‌زند که برای یک مدت ورد زبانها می‌شود، گاه هم به یک ترم و تعریف سیاسی تبدیل می‌شود و رسانه‌ها آن را دم می‌گیرند. مثل آن یکی حرف او که گفت دولت آخوند حسن روحانی یک دولت چهار درصدی است و معلوم شد که این درصد، مربوط به درصد کل کلان بچاپان، ریزه‌خواران و کل عمله و عساکره‌ رژیم با باند رول اصول‌گرا و اصلاح‌طلب است!
لابد این هم از دستاوردهای این «نظام الهی!» است. علی خامنه‌ای و اعوان و انصارش می‌خواهند «هم از آخور بخورند و هم از توبره!». هم از دیکتاتوری و شکنجه و اعدام و حلق‌آویز خیابانی تا دینش استفاده کنند و به میزان اعدام مخالفان ببالند و هم از آن طرف خودشان را قربانی شمارة‌ یک قلمداد کنند و فیگور اپوزیسیون نمایی بگیرند.
***
محمد باقر قالیباف ـ شق القمر جدید!
بتازگی از دهان «سرهنگ» سه بار خیز برداشته برای تصاحب مقام ریاست‌جمهوری نظام و هر بار با مخ خورده به زمین، حرفی بیرون پریده که قابل‌توجه است:
بله «بحران رژیم صحبت کردن مسئولان در پشت تریبون به‌عنوان اپوزیسیون است!».
خودمانیم «سرهنگ!» تاکتیک «گازانبری» و «لوله کردن» دانشجویان قیام 18تیرگاهگاه حرفهایی می‌زند که برای یک مدت ورد زبانها می‌شود گاه هم به یک ترم و تعریف سیاسی تبدیل می‌شود و رسانه‌ها آن را دم می‌گیرند. مثل آن یکی حرف او که گفت دولت آخوند حسن روحانی یک دولت چهار درصدی است و معلوم شد که این درصد، مربوط به درصد کل کلان بچاپان، ریزه‌خواران و کل عمله و عساکره‌ رژیم با باند رول اصول‌گرا و اصلاح‌طلب است. البته سرهنگ چپیه به گردنٍ «سوار بر موتور 1000و چوب به دستٍ کف خیابان جمع‌کن» (1) در این یکی غلو کرده. اگر مردم ایران را یک طرف بگذاریم و جیره‌خواران همین رژیم را در طرف مقابل، عدد به‌زور به یک یا یک و نیم درصد می‌رسد. آن 98درصد دیگر مردم به جان آمده و مترصد قیام هستند.
اپوزیسیون نمایی در پشت تریبون!
لابد اشکال کار به تریبون وارد است! اگر نه چرا مسئولان نظام به‌محض تصاحب آن جلد عوض می‌کنند و حرفهایی می‌زنند که ولایت فقیه و کل نظام باید تا مدتها هزینة‌ آن را بدهد. مانند این حرف حسن روحانی: «مردم در انتخابات به کسانی که ۳۸سال فقط اعدام و زندان بلد بودند 'نه' خواهند گفت».
روحانی در این ماجرا طوری وانمود کرد که انگار نه انگار خودش جزو این جماعت بوده. طوری نقش اپوزیسیون را طبیعی بازی کرد که کم مانده بود چیزی هم از اپوزیسیون طلبکار شود. پس معلوم می‌شود بازی در نقش اپوزیسیون طرفدار و برو دارد و این شامل شخص روحانی نیست. قبل از همه عمود خیمه‌ نظام! علی خامنه‌ای به آن محتاج است. او وقتی پشت میکرفون قرار می‌گیرد فراموش می‌کند که همه کارة‌ این نظام و تصمیم‌گیرنده و پاسخگوی شمارة‌ یک نظام است، حرفهایی می‌زند که در فرهنگ فولکلور ما به آن می‌گویند: «این هم از آن حرفهاست!».
دو پاراگراف زیر از علی خامنه‌ای در مورد گسترش اعتراضات مردم خوزستان به تاریخ 2اسفند 95را بخوانیم تا نسبت به اپوزیسیون‌ نمایی سران رژیم تصویر پیدا کنیم:‌
«مسئولان وظیفه دارند که به این مشکلات رسیدگی کنند و اگر کسی به فکر مردم باشد، نمی‌تواند در مقابل مسائل دشوار خوزستان راحت بماند و این وظیفه‌ی قطعی، فوری و همیشگی حکومت‌هاست که به فکر مردم باشند»...

«این حرف که وضعیت فعلی نتیجه به فکر نبودن گذشتگان است، کافی نیست و مشکلی را حل نمی‌کند و چند صباح دیگر نیز دیگران همین قضاوت را درباره‌ی ما خواهند کرد که چرا برای علاج مشکل مردم کاری انجام نشد».
گندم نمایان جو فروش!
لابد این هم از دستاوردهای این «نظام الهی!» است. علی خامنه‌ای و اعوان و انصارش می‌خواهند «هم از آخور بخورند و هم از توبره!». هم از دیکتاتوری و شکنجه و اعدام و حلق‌آویز خیابانی تا دینش استفاده کنند و به میزان اعدام مخالفان ببالند و هم از آن طرف خودشان را قربانی شمارة‌ یک قلمداد کنند و فیگور اپوزیسیون نمایی بگیرند. هم مدعی مبارزه در صف مقدم با داعش شوند، هم در آستین نطفه‌های خلافتی بدتر از داعش بپرورند. هم ثروتهای بادآورده و افسانه‌یی از قبل چپاول سرمایه‌های ملی ایران بیندوزند و هم برای مستضعفین کره‌ ارض اشک تمساح بریزند!
...
این طنز تلخ روزگار ما، غزل بامسمای حافظ را به یاد می‌آورد؛ غزلی که اگر ‌چه حافظ آن را با منتهای فروتنی خطاب به خود سروده اما آینه تمام نمای سالوس و ریاکاری آخوندی در عصر او و در عهد ماست:
روزگاری شد که در میخانه خدمت می‌کنم
در لباس فقر کار اهل دولت می‌کنم
تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام
در کمینم و انتظار وقت فرصت می‌کنم
واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن
در حضورش نیز می‌گویم نه غیبت می‌کنم
...
حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی
بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می‌کنم.
محمد باقر قالیباف، با آن که رقبا را در زمینة‌ اپوزیسیون نمایی در پشت میکروفون شلاق‌کش می‌کند اما خودش در همین وجیزه در نقش اپوزیسیون ظاهر می‌شود اما بر فراز پرتگاهی مالامال از آتش فروزان قهر توده‌ها، تا چند می‌شود بر این طناب پوسیده تاب خورد؟
پانوشت: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«بنده و آقای سلیمانی؛ وقتی در کف خیابان به سمت بیت رهبری راه افتادند، بنده فرمانده نیروی هوایی سپاه بودم. عکس من الآن روی موتور 1000با “چوب ”هست. با حسین خالقی. ایستادم کف خیابان که کف خیابان را جمع کنم. آن جایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزو چوب زن‌ها هستیم. افتخار هم می‌کنیم. نگاه نکردم که من، سردار و فرمانده نیروی هوایی هستم و تو را چه به کف خیابان؟
[دفاع محمد باقر قالیباف از خود، در قبال سرکوب دانشجویان به‌پاخاسته در سال 78] .
بیشتر بخوانید:
اپوزیسیون نمایی روحانی بر روی بشکه باروت!

هر یک از کاندیداهای نمایش انتخابات رژیم، برای جلب رأی و به دست آوردن سهم بیشتری از قدرت، تاکتیک‌ها و شعارهای انتخاباتی خاص خودشان را دارند؛ تاکتیک‌ها و شعارهایی که از ماهیت آنها نمی‌جوشد بلکه ناشی از نان به نرخ روز خوردن و تغییر رنگ دادن متناسب با خواست روز و ضرورت‌های تحمیل شده به رژیم است. در این میان آخوند حسن روحانی که در فرهنگ مردم به «شیاد» معروف شده، شگردهای خاص خود را دارد. او که در دو مناظره قبلی در برابر رقیب، نقشی تدافعی داشت و با عصبانیت و دست انداختن مهره‌های باند اصول‌گرا دست خالی خود را لاپوشانی می‌کرد، با احساس خطر از باختن قافیه در جنگ قدرت، در سخنرانی‌های انتخاباتی اخیر خود در همدان و کرمانشاه، به تعبیر پاسدار شریعتمداری، به «سیم آخر» زد.
این آخوند پاچه‌ورمالیده، طوری صحبت کرد که انگار نه انگار به قول روزنامه حکومتی عصر امروز طی سالیا ن «بخش عمده سوابق او در نظام یا مستقیماً امنیتی بوده یا به امنیت ربط وسیعی داشته است» و در بالاترین سطح در سرکوب جوانان و دانشجویان بپا خواسته شرکت کرده. انگار نه انگار که بالاترین مقام اجرایی رژیم بوده و بسیاری از تصمیمات در دولت او گرفته شده است، او با گرفتن پز اپوزیسیون، خرمرد رندانه خود را در صفوف قاطبة ناراضیان از رژیم جا می‌زند و در اتخاذ این ترفند تا آنجا پیش می‌رود که بخش ناچیزی از حرفهای خصوصی در جلسات درونی رژیم را به نفع خود درز می‌دهد.
«همه دعواها می‌دانید سر چیست؟ دعواها سر این است که یک عده از پیشرفت ایران نگرانند». «دعوا بر سر آن است که عده‌یی از آزادی جوانان نگرانند». «چرا حرف دلتان را که در جلسه خصوصی گفتید، به جوانان نمی‌گویید روحانی نمی‌گذارد». «چرا نمی‌گویید که جوانان برای کشور فرصت نیستند و تهدیدند». «شما می‌خواهید ایران در حصر و محاصره بماند. شما می‌خواهید ارتباط جوانان را با دنیا قطع کنید».
حسن روحانی که از عمق تنفر اقشار به‌پاخاسته میهن از این رژیم قرون‌وسطایی آگاه است، سعی می‌کند این مخالفت را به نفع خود مصادره کند و به این وسیله تمامیت رژیم را مبرا جلوه دهد.
«دوران خشونت‌طلبان پایان یافته است»، «شما می‌خواهید آزادی را از مردم بگیرید و این مردم ما در برابر شما می‌ایستند».
رئیس‌جمهور ارتجاع، سرانجام حرفی را که در مناظره‌ها فروخورده بود، به‌عنوان پاشنه آشیل آخوند رئیسی بر زبان راند:
«اردیبهشت ۹۶هم یک بار دیگر مردم ما اعلام خواهند کرد آنهایی که در طول ۳۸سال فقط اعدام و زندان بلد بودند. مردم شما را نمی‌خواهند».
در نقطه مقابل، باند «دیوارکشان!»، از این سخنان نه تنها از میدان به در نرفت، بلکه حرف را به خود روحانی برگرداند و به او حالی کرد که تاکتیک «آدرس عوضی دادن»، «دوقطبی سازی کاذب» و در یک کلام «جنگولک بازی سیاسی» برای بازارگرمی در نمایش انتخابات و گردآوری رأی و بمثابه نشستن بر شاخ نظام و بریدن بن آن است. یک نوع «موج‌ سواری سیاسی» است و باعث شده او گذشته خود را فراموش کند و به تناقض‌گویی بیفتد؛ زیرا در مسائلی مانند دیوار کشیدن بین زن و مرد و تفکیک جنسیتی، اعدام و شکنجه، سرکوب اعتراضات باندهای رنگارنگ رژیم کارنامه مشترکی دارند و نباید برای یکدیگر جانماز آب بکشند.
«متأسفانه آقای روحانی مدتی است که قصد دارد برای ماندن در قدرت به هر وسیله‌ای چنگ بزند، حتی اگر آن وسیله زیر سؤال بردن نظامی باشد که همه هست و نیست خود او وابسته و مدیون آن است.
آقای روحانی کم کم به‌طور کامل در قالب یک «اپوزیسیون» جمهوری اسلامی فرو می‌رود و چنان جلوه می‌دهد که گویی او در همه سال‌های پس از انقلاب در مثلاً «ژنو» سوئیس مشق حقوق‌بشر می‌کرده و کباده دموکراسی خواهی و آزادیخواهی بر دوش می‌کشیده است و ناگهان در سال ۱۳۹۲متوجه «ویرانه‌یی» به نام ایران شده و برای نجات آن احساس تکلیف کرده و بدو بدو خود را وارد عرصه کرده است.
بعید نیست که اگر آقای روحانی با همین فرمان پیش برود، همین روزها در سخنرانیهای تبلیغاتی خود با لحن «فرنگی»‌هایی که درفیلم‌های فارسی قدیم نشان می‌دادند، یعنی مخلوطی از زبان خارجه و فارسی دست و پاشکسته بگوید: من هست لیبرال. من دیکتاتوری دوست نداشت. دیکتاتوری هست «وِری وِری» بد». (1)
و اما حرف واقعی چیست؟
واقعیت این است که بازنده اصلی در تشدید مخاصمات باندهای رژیم، همانا کلیت نظام و ولی‌فقیه طلسم‌شکسته است. مهندسی مناظره‌ها به جایی نرسید و حرفهایی که نباید گفته می‌شد، گفته شد؛ حرفهایی که از سوی هر جناح رژیم به زبان رانده شود، در حقیقت افشای گوشه‌یی از کلان جنایتها و دزدیهای نجومی است و در آنها تمامیت نظام به محاکمه کشیده می‌شود.
دوران شیادی و اپوزیسیون نمایی‌های مشعشع و بازی‌کردن نقش کبوتر در مقام افعی به پایان رسیده، تمامیت رژیم اینک روی بشکه باروت روشن نشسته و لشگرهای مملو از خشم میلیونها پیر و جوان و کودک ورشکسته و آسیب‌دیده در پی جرقه‌یی برای سوزاندن ریشه و ریشه این نظام لحظه‌شماری می‌کنند. اظهاراتی از این قبیل، باعث به میدان آوردن عنصر اجتماعی و شکل‌گیری قیام خواهد شد و بمثابه بازی با بشکه باروت است. (2)
پانوشت: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) روزنامه حکومتی عصر امروز 19اردیبهشت.
(2) خبرگزاری حکومتی فارس، 18اردیبهشت:
«شما روی بشکه باروت نشسته‌اید که مدتی‌ست روشن شده... شما را از لشکرهای مملو از خشم و عقده در پشت دروازه‌های شهرهایتان... پشت کاخهایتان؛ همسایه دیوار بدیوار تجارتخانه‌هایتان می‌ترسانم.. از میلیون‌ها پیرو جوان و کودک ورشکسته و آسیب‌دیده که درپی جرقه‌یی برای سوزاندن ترو خشک لحظه شماری می‌کنند می‌ترسانم...»
قسمتی از نامه سرگشاده یک مهره خامنه‌یی به نام پرویز شیخ‌طادی.
وحشت و اپوزیسیون نمایی خامنه‌ای ـ چرا برای علاج مشکل مردم کاری نشد؟
وحشت خامنه‌ای از گسترش اعتراضات مردم خوزستان

علی خامنه‌ای ولی‌فقیه ارتجاع امروز 2اسفند 95در جلسه‌یی تحت عنوان درس خارج به صحنه آمد و با وحشت از اعتراضات گسترده مردم اهواز گفت: ”این حوادث حقیقتاً دل انسان را می‌خراشد... مسئولان وظیفه دارند که به این مشکلات رسیدگی کنند و اگر کسی به فکر مردم باشد، نمی‌تواند در مقابل مسائل دشوار خوزستان راحت بماند و این وظیفه‌ی قطعی، فوری و همیشگی حکومت‌هاست که به فکر مردم باشند».
وی که تلاش می‌کرد خود را بی‌تقصیر و اپوزیسیون دستگاه تحت حاکمیتش جلوه دهد افزود: ”این حرف که وضعیت فعلی نتیجه‌ی به فکر نبودن گذشتگان است، کافی نیست و مشکلی را حل نمی‌کند و چند صباح دیگر نیز دیگران همین قضاوت را درباره‌ی ما خواهند کرد که چرا برای علاج مشکل مردم کاری انجام نشد“.
شایان ذکر است تظاهرات مردم قهرمان اهواز روز شنبه ۳۰بهمن (۱۸فوریه) به‌رغم اعلام ممنوعیت هر گونه تجمع از سوی رژیم، برای ششمین روز متوالی با شعار «هیهات مناالذله» و «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» ادامه یافت. نیروی سرکوبگر انتظامی به‌منظور ارعاب و جلوگیری از شکل‌گیری تظاهرات، بیانیه ممنوعیت هر گونه تظاهرات را در بین جمعیت خواند. این بیانیه که از سوی فرماندهی نیروی انتظامی خوزستان صادر شده تظاهر کنندگان را تهدید می‌کند که با آنها «به‌عنوان ناقض قانون با مسببان و متولیان و برپا کنندگان» تظاهرات غیرقانونی، برخورد خواهد کرد. اما مردم خشمگین عوامل رژیم را هو کرده و به شعارهای «وعده ما همین جا - ساعت ۴فردا» و «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» به تظاهرات خویش ادامه دادند. آنها پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود: «پایان دوره سکوت» و «مجریان پروژه انتقال آب کارون باید مجازات شوند». جوانان دلیر اهواز همچنین با نوشتن شعار «رهبر بی‌کفایت عدالت عدالت» بر روی دیوارهای شهر انزجار خود را از نظام سرکوبگر و سراپا فاسد و ویرانگر ولایت فقیه ابراز داشتند. آنها چندین مزدور بسیجی را هم گوشمالی دادند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر