در شرح وقایع انقلاب مشروطیت به اوجگیری جنبش مردم و بازرگانان در سال 1285 شمسی رسیدیم و دیدیم با اوجگیری جنبش اصلاحی، رخدادها به نقطه بحرانی رسید. در این شماره با یک نظر به اوضاع جنبش در آن زمان، ماجراها را تا حصول فرمان مشروطیت و دستاوردهای آن دنبال خواهیم کرد.
بحران و نفی سازش با استبداددر بهار سال 1285، تضادهای ناشی از فساد حکومت استبدادی و نفوذ استعمار، خشم و خروش مردم ستمدیده روستایی و پیشهوران محروم شهری را به اوج خود رساند. حاکمیت فاسد استبداد قاجاری همچون سابق نمیتوانست به حمایت روسیه تکیه کند. تضاد بین شاهزادگان بر سر ولیعهدی، باعث تضعیف حاکمیت میشد. ترقیخواهان و حتی روشنفکران درباری برای ایجاد یک نظام قانونی فشار میآوردند. در چنین اوضاعی که مردم از هر جرقه آشوبی علیه حکومت بپا میکردند، بازرگانان امکان اعتراض یافتند و آخوندهای وابسته به بازار هم زبان به اعتراض باز کردند. اما با سرکوب جنبش و بهخصوص عملیات خونآلود قوای قزاق، که به کشتار حدود صد تن از مردم در مرکز تهران انجامید، جنبش از مرحله مصالحه و سازش گذشت و رخدادها به نقطه بحرانی رسید.
شبنامه کار روزنامههای توقیفشده را میکند
در همان روزها، بهرغم آن که عینالدوله مطبوعات را قلع و قمع کرده و روزنامهنگاران را حبس و تبعید کرده بود، شبنامهها و نشریات مخفی گسترش بیشتری پیدا کرد، و جنگ با دولت استبدادی را وارد مرحله تازهیی کرد.
این شب نامهها و جراید مترقی، آگاهی مردم و سطح مطالبات آنان را بالاتر میبرد.
شبنامه منتشره در خرداد ماه 1285: «اگر وضع به همین منوال بماند، ایران به هند ثانی تبدیل خواهد شد. همه با هم برابرند، هرکس میتواند شاغل هرمقام گردد. هیچکس را نمیتوان بدون دلیل دستگیر کرد و بدون محاکمه به مجازات رساند. حمایت بیگانگان نباید باعث فرار مجرم از مجازات گردد. آزادی کلام و مطبوعات حق طبیعی انسان است».
با کشتار مردم توسط قوای نظامی، آخوندهایی که در مسجد مانده بودند، مردم را با اصرار مجبور به ترک مسجد و بازگشت به خانههای خودشان میکردند؛ و خود تقاضای رفتن به عتبات مقدسه نجف کردند. دولت عینالدوله به آنان اجازه خروج از تهران داد.مشروطه کسروی، ص 106: «همان شب، بامدادان، بهبهانی و طباطبایی و… برخی دیگر از شهر بیرون شده آهنگ ابنبابویه کردند. طلبهها و دیگران که در مسجد همراهی با دو سید کرده بودند، در این سفر نیز همراهی نمودند. و به درشکه یا به اسب یا به گاری نشسته به ایشان پیوستند. در چنین وضعیتی، شیخ فضلالله نوری هم برای اینکه از قافله عقب نماند، دو روز بعد خودش را به کوچ کنندگان رساند».
گسترش دامنه بحران و نقش انگلیستاریخ ایران باقر عاقلی ص 26: «بهبهانی و طباطبایی نامهیی به سفارت انگلیس نوشته و تقاضای همراهی با ملیون کردند. خواسته علما این بود که حقایق توسط وزیر مختار انگلیس به اطلاع شاه برسد.
دراین شرایط که حاکمیت روسیه بهعلت شکست از ژاپن و قیام 1905 ضعیف شده بود، و کمتر میتوانست از حاکمیت استبداد قاجار حمایت کند، انگلیس فرصت بیشتری پیدا میکرد که برای بیرون راندن حریف قدیمی خودش به حمایت از جنبش بورژوازی نوپای ایران بپردازد. عملکرد این تضاد، وحدت سیاسی سردمداران و کارگزاران حکومتی را از بین میبرد و امکان مناسبی برای گسترش جنبش آزادیخواهی به وجود میآورد، بازرگانان و آخوندهای وابسته به آنان نیز که از قهرآمیز شدن تضادها با حاکمیت بیم داشتند، حمایت یک قدرت خارجی از جنبش را میطلبیدند».
مشروطه کسروی: «بهبهانی نامه به سفیر (انگلیس) نوشت و یاوری او را درخواست نمود. سفیر پاسخ داد که دولت انگلیس یاوری به کسانی نتواند کرد که رفتارشان با دولت خود دشمنانه است. … باز نامهیی نوشت بدینسان، «ماعلما. و مجتهدان چون نمیخواهیم کار بخونریزی کشد از شهر بیرون میرویم. ولی از شما خواستاریم که در این کوشش با بیدادگری، همراهی از ما دریغ ندارید.»
بست نشینی در سفارت انگلیس
روز چهارشنبه 24جمادیالاول 1324قمری، 14تن از بازاریان تهران که پس از مهاجرت مخالفان عینالدوله به قم، مورد آزار مأموران دولتی بودند، با اجازه «شارژ دافر، نایب سفیر انگلیس» در باغ سفارت انگلیس در قلهک بست نشستند. وقتی سفارت انگلیس، از اقدام آنان جلوگیری نکرد، گروههای دیگری از تجار به بست نشینان سفارت پیوستند.
تاریخ بیداری ایرانیان: «روز پنجشنبه 25جمادیالاول، «از جماعت بزاز و طلبه یک صد نفر اجتماع شده یک ساعت به غروب در میان رجال منتشر شد که معدودی از بزاز و طلبه در سفارت انگلیس متحصن شدهاند و کسی گمان نمیکرد که اجماع زیاد شود.»
پس از آن که معلوم شد سفارت انگلیس از بست نشینی در سفارتش جلوگیری نمیکند موجی از بازاریان و مردم به سوی سفارت انگلیس روانه شد.
مشروطه کسروی: ص 110: «تا سه روز دیگر تا پنجهزار رسید و چهار روز دیگر تا سیزدههزار بالا رفت و بازارها به یکباره بسته گردید. در نامهیی دیدم مینویسد: قریب پانصد خیمه بلکه بیشتر زده شده تمام اصناف حتی پینه دوز و گردوفروش و کاسهبندزن که اضعف اصنافند در آنجا خیمه زدند…»
مخارج و هزینه اینچنین تحصن سنگینی توسط تجار پرداخت میشد.
تاریخ بیداری ایرانیان: «در روز چهار خروار قند و پانزده خروار نان صرف میشود. محشر کبراست.»
بیش از ده دیگ بزرگ را بهکار گزارده یکبار آبگوشت، و یکبار پلو و خورش میپختند و در سینیهای بزرگ به چادرها میفرستادند. دررفت (مخارج) را خود بازرگانان و پیشهوران از کیسه خود میدادند و در اینجا هم حاجی محمدتقی سررشتهدار میبود.
خواستهای نازل متحصنان
اما بهرغم این حضور کثیر مردم در بست نشستن، درخواستهای متحصنان، خواستهای نازلی بود:
مشروطه کسروی: ص 110: «روزهای نخست، چون از ترس جان به سفارت رفته بودند، و از آنسوی خود را ناتوان میدیدند، و دلیری کم میداشتند، درخواستهای خود را به میانجیگری مستر کرانت دف، (کرندف) شارژدافر انگلیس به دولت چنین باز مینمودند:
اول- معاودت علمای مهاجرین به تهران
دوم- اطمینان بر اینکه احدی را به بهانه نخواهند گرفت و شکنجه نخواهند کرد.
سوم – امنیت مملکت، چه امروز کسی دارای مال و جان خود نیست.
چهارم- افتتاح عدالتخانه که از طبقه علما و تجار و سایر اصناف برای رسیدگی در مرافعات شرکت در او داشته باشند.
پنجم- قاتل دو سید بزرگوار را قصاص نمایند»...
بحران و نفی سازش با استبداددر بهار سال 1285، تضادهای ناشی از فساد حکومت استبدادی و نفوذ استعمار، خشم و خروش مردم ستمدیده روستایی و پیشهوران محروم شهری را به اوج خود رساند. حاکمیت فاسد استبداد قاجاری همچون سابق نمیتوانست به حمایت روسیه تکیه کند. تضاد بین شاهزادگان بر سر ولیعهدی، باعث تضعیف حاکمیت میشد. ترقیخواهان و حتی روشنفکران درباری برای ایجاد یک نظام قانونی فشار میآوردند. در چنین اوضاعی که مردم از هر جرقه آشوبی علیه حکومت بپا میکردند، بازرگانان امکان اعتراض یافتند و آخوندهای وابسته به بازار هم زبان به اعتراض باز کردند. اما با سرکوب جنبش و بهخصوص عملیات خونآلود قوای قزاق، که به کشتار حدود صد تن از مردم در مرکز تهران انجامید، جنبش از مرحله مصالحه و سازش گذشت و رخدادها به نقطه بحرانی رسید.
شبنامه کار روزنامههای توقیفشده را میکند
در همان روزها، بهرغم آن که عینالدوله مطبوعات را قلع و قمع کرده و روزنامهنگاران را حبس و تبعید کرده بود، شبنامهها و نشریات مخفی گسترش بیشتری پیدا کرد، و جنگ با دولت استبدادی را وارد مرحله تازهیی کرد.
این شب نامهها و جراید مترقی، آگاهی مردم و سطح مطالبات آنان را بالاتر میبرد.
شبنامه منتشره در خرداد ماه 1285: «اگر وضع به همین منوال بماند، ایران به هند ثانی تبدیل خواهد شد. همه با هم برابرند، هرکس میتواند شاغل هرمقام گردد. هیچکس را نمیتوان بدون دلیل دستگیر کرد و بدون محاکمه به مجازات رساند. حمایت بیگانگان نباید باعث فرار مجرم از مجازات گردد. آزادی کلام و مطبوعات حق طبیعی انسان است».
با کشتار مردم توسط قوای نظامی، آخوندهایی که در مسجد مانده بودند، مردم را با اصرار مجبور به ترک مسجد و بازگشت به خانههای خودشان میکردند؛ و خود تقاضای رفتن به عتبات مقدسه نجف کردند. دولت عینالدوله به آنان اجازه خروج از تهران داد.مشروطه کسروی، ص 106: «همان شب، بامدادان، بهبهانی و طباطبایی و… برخی دیگر از شهر بیرون شده آهنگ ابنبابویه کردند. طلبهها و دیگران که در مسجد همراهی با دو سید کرده بودند، در این سفر نیز همراهی نمودند. و به درشکه یا به اسب یا به گاری نشسته به ایشان پیوستند. در چنین وضعیتی، شیخ فضلالله نوری هم برای اینکه از قافله عقب نماند، دو روز بعد خودش را به کوچ کنندگان رساند».
گسترش دامنه بحران و نقش انگلیستاریخ ایران باقر عاقلی ص 26: «بهبهانی و طباطبایی نامهیی به سفارت انگلیس نوشته و تقاضای همراهی با ملیون کردند. خواسته علما این بود که حقایق توسط وزیر مختار انگلیس به اطلاع شاه برسد.
دراین شرایط که حاکمیت روسیه بهعلت شکست از ژاپن و قیام 1905 ضعیف شده بود، و کمتر میتوانست از حاکمیت استبداد قاجار حمایت کند، انگلیس فرصت بیشتری پیدا میکرد که برای بیرون راندن حریف قدیمی خودش به حمایت از جنبش بورژوازی نوپای ایران بپردازد. عملکرد این تضاد، وحدت سیاسی سردمداران و کارگزاران حکومتی را از بین میبرد و امکان مناسبی برای گسترش جنبش آزادیخواهی به وجود میآورد، بازرگانان و آخوندهای وابسته به آنان نیز که از قهرآمیز شدن تضادها با حاکمیت بیم داشتند، حمایت یک قدرت خارجی از جنبش را میطلبیدند».
مشروطه کسروی: «بهبهانی نامه به سفیر (انگلیس) نوشت و یاوری او را درخواست نمود. سفیر پاسخ داد که دولت انگلیس یاوری به کسانی نتواند کرد که رفتارشان با دولت خود دشمنانه است. … باز نامهیی نوشت بدینسان، «ماعلما. و مجتهدان چون نمیخواهیم کار بخونریزی کشد از شهر بیرون میرویم. ولی از شما خواستاریم که در این کوشش با بیدادگری، همراهی از ما دریغ ندارید.»
بست نشینی در سفارت انگلیس
روز چهارشنبه 24جمادیالاول 1324قمری، 14تن از بازاریان تهران که پس از مهاجرت مخالفان عینالدوله به قم، مورد آزار مأموران دولتی بودند، با اجازه «شارژ دافر، نایب سفیر انگلیس» در باغ سفارت انگلیس در قلهک بست نشستند. وقتی سفارت انگلیس، از اقدام آنان جلوگیری نکرد، گروههای دیگری از تجار به بست نشینان سفارت پیوستند.
تاریخ بیداری ایرانیان: «روز پنجشنبه 25جمادیالاول، «از جماعت بزاز و طلبه یک صد نفر اجتماع شده یک ساعت به غروب در میان رجال منتشر شد که معدودی از بزاز و طلبه در سفارت انگلیس متحصن شدهاند و کسی گمان نمیکرد که اجماع زیاد شود.»
پس از آن که معلوم شد سفارت انگلیس از بست نشینی در سفارتش جلوگیری نمیکند موجی از بازاریان و مردم به سوی سفارت انگلیس روانه شد.
مشروطه کسروی: ص 110: «تا سه روز دیگر تا پنجهزار رسید و چهار روز دیگر تا سیزدههزار بالا رفت و بازارها به یکباره بسته گردید. در نامهیی دیدم مینویسد: قریب پانصد خیمه بلکه بیشتر زده شده تمام اصناف حتی پینه دوز و گردوفروش و کاسهبندزن که اضعف اصنافند در آنجا خیمه زدند…»
مخارج و هزینه اینچنین تحصن سنگینی توسط تجار پرداخت میشد.
تاریخ بیداری ایرانیان: «در روز چهار خروار قند و پانزده خروار نان صرف میشود. محشر کبراست.»
بیش از ده دیگ بزرگ را بهکار گزارده یکبار آبگوشت، و یکبار پلو و خورش میپختند و در سینیهای بزرگ به چادرها میفرستادند. دررفت (مخارج) را خود بازرگانان و پیشهوران از کیسه خود میدادند و در اینجا هم حاجی محمدتقی سررشتهدار میبود.
خواستهای نازل متحصنان
اما بهرغم این حضور کثیر مردم در بست نشستن، درخواستهای متحصنان، خواستهای نازلی بود:
مشروطه کسروی: ص 110: «روزهای نخست، چون از ترس جان به سفارت رفته بودند، و از آنسوی خود را ناتوان میدیدند، و دلیری کم میداشتند، درخواستهای خود را به میانجیگری مستر کرانت دف، (کرندف) شارژدافر انگلیس به دولت چنین باز مینمودند:
اول- معاودت علمای مهاجرین به تهران
دوم- اطمینان بر اینکه احدی را به بهانه نخواهند گرفت و شکنجه نخواهند کرد.
سوم – امنیت مملکت، چه امروز کسی دارای مال و جان خود نیست.
چهارم- افتتاح عدالتخانه که از طبقه علما و تجار و سایر اصناف برای رسیدگی در مرافعات شرکت در او داشته باشند.
پنجم- قاتل دو سید بزرگوار را قصاص نمایند»...
خواستهای اساسیتر مردم
بر خلاف خواستهای نازل سران تحصن، مردم که روز به روز تعداد بیشتری به تحصن میپیوستند، خواستهای اساسیتر خود را مطرح میکردند.
مشروطه کسروی: ص 112: «از یکسو شماره مردم در سفارتخانه بسیار فزون گردیده، و از یکسو زبان به خواستن مشروطه باز شده و در آن چند روزه کسانی به مردم معنی آزادی و مشروطه و پارلمان را تا یک اندازه فهمانیده بودند. انبوهی از مردم که در یک جا گرد آمده و به درخواستهایی برخیزند، زمان به زمان به دلیری فزایند و درخواست بیشتر کنند.
مردم بست نشین در باغ سفارت انگلیس، خود اداره آن اجتماع عظیم متحصن را بهعهده گرفته و نظارت بر ورود و خروج به سفارت را نیز در دست گرفته بودند.
... جماعت نوکرباب را نمیگذاشتند وارد باغ شود. آدم نصرالسلطنه که سپهدار و رئیس توپخانه مبارکه است خواسته بود بهزور برود، کتک زیادی از آدمهای سفارت خورد!».
در تحصن باغ سفارت انگلیس، غلغلهای از شور آگاهی بپا بود. ناظمالاسلام کرمانی که خود شاهد و ناظر جریان بوده است، مشاهدات خویش را در تاریخ بیداری ایرانیان تصویر کرده است:
تاریخ بیداری ایرانیان ج 3ص 514: «میتوان گفت سفارتخانه در حکم یک مدرسه شده است. چه، در زیر هر چادر و هر گوشه، جمعی دور هم نشستهاند و یک نفر عالم سیاسی از شاگردان مدارس و غیره آنها را تعلیم میدهد. یعنی چیزهای تازه به گوش مردم میخورد که تاکنون احدی جرأت نداشت بر زبان آورد. فیلسوف بهبهانی و بعض اجزاء انجمن مخفی، روزنامه حبلالمتین را در دست گرفته بر مردم قرائت مینماید».
شهرهای دیگر به تهران تأسی میکنندخبر تحصنهای قم و تهران، به شهرهای دیگر ایران رسیده و بازاریان در شهرهای دیگر خراسان و در شیراز و کاشان و قزوین و گیلان، دکانها را بستند. بعد از تهران، در تبریز، بیشترین تحرک و جنبش دیده میشد و شبنامهها در کوی و برزن نصب میشد و مطبوعات زیرزمینی، نشر مییافت و دست به دست میگشت.
تاریخ سانسور در مطبوعات ایران: ص 254: «همسایگی آذربایجان ایران با قفقاز و آذربایجان متحول روسیه، محتوای دستهای از جراید مردمی و مخفی را در تبریز از امتیاز ویژهیی برخوردار ساخته بود. گروهی از مبارزان و انقلابیون این منطقه، «حاجی رسول و جعفر آقا و علی مسیو و میرزاعلیاصغر خویی و آقا محمد سلماسی باشند، نشستی میداشتند و شب نامهها نوشته و با ژلاتین به چاپ رسانیده و میان مردم پراکنده میگردانیدند.»
در تبریز که شهر دوم ایران از نظر اهمیت سیاسی و اقتصادی بهشمار میرفت و همچنین در جنبش تنباکو از تهران نیز پیشتر بهکار برخاسته بود، آگاهان و روشنفکران بسیاری در کار پیشبرد جنبش فعال بودند.
مشروطه کسروی: ص 149: «در اینجا (تبریز) هم کسانی پیدا شده بودند که آرزوی کوششی را برای برداشتن خودکامگی میکردند. اینان کم کم یکدیگر را شناخته و دستهای گردیده به کوششهایی میپرداختند. از آنان کسانی را اینجا میشماریم: … ، حاجی علی دوافروش، … ، کربلایی علی موسیو، حاجی رسول صدقیانی، . اینان هر یکی از راه دیگری بیدار شده بودند و کسانی از ایشان دانش نیز اندوخته و در حبلالمتین و دیگر جاها گفتارها مینوشتند.»
اقدام ولیعهد و علمای مرتجع در تبریز
محمدعلی میرزا ولیعهد شاه، در تبریز رعب و وحشت بسیاری حاکم کرده بود و فشار بسیاری بیشتری نسبت به تهران برای جلوگیری از جنبش، به مردم وارد میکرد. اما از آنجا که میدید یکی از خواستهای جنبش عزل عینالدوله است، و عینالدوله برای تغییر ولیعهد کوشش میکرد، و در واقع دشمن او بود. محمدعلیمیرزا، موقتاً به حمایت از متحصنان تهران پرداخت.
مشروطه کسروی: ص 113: «ولیعهد علمای بزرگ شهر را که حاجی میرزا حسن مجتهد و امام جمعه و میرزا صادق و حاجی میرزامحسن و ثقهالاسلام میبودند، را به پیش خود خواند و واشان داشت به تلگرافخانه رفتند و نخست تلگرافی بهنام هماوازی با علمای کوچنده به شاه فرستادند، و پس از همه تلگرافهایی به علمای شهرهای دیگر فرستاده و آنان را به همآوازی واداشتند. شاه روز ششم مرداد به علمای تبریز و به ولیعهد پاسخ داد و نیز در همان روز بود که عینالدوله را از کار برداشت. و چون خواست محمدعلیمیرزا نیز همین بود دیگر خاموش گردید و علما را نیز خاموش گردانید.»
هدف محمدعلیمیرزا، کنار زدن عینالدوله بود، و همین که به این هدف خود رسید، باز به ایجاد اختناق و جلوگیری از رسیدن خبرهای تهران به تبریز ادامه داد. اما همین حمایت مصلحتی و موقت او از جنبش، و تلگرافهایی که از تبریز به تهران و سایر شهرها ارسال شد، خودش باعث شد که جو رعب بشکند و آگاهیهای بیشتری به مردم سایر شهرها منتشر شود.
بالغ شدن خواستهای آزادیخواهان بهدرخواست مجلس شورا
تحصن قم یک ماه به طول انجامید. در آن مدت مردم تهران، و روشنفکران نامههای بسیاری برای علمای معروف نجف مخصوصاً آخوند خراسانی، و حاجی شیخ مازندرانی فرستادند و از آنها خواستند که از بستنشینان حمایت کنند.
فعالیت شدید آزادیخواهان، و ارسال تلگرافها و انتشار شبنامهها، و گسترش موج آگاهیبخشی، خواستهای جنبش را ارتقاء بخشید بهنحوی که برای اولین بار (ایجاد) دارالشورا (یا مجلس شورا) از حاکمیت خواسته شد.
مشروطه کسروی: ص 112: «کوشندگان آخرین خواست خود را به میان نهاده و این بار آشکاره مشروطه و پارلمان طلبیدند.
اول- بازگشت علمای اعلام
دوم- عزل شاهزاده اتابک (عینالدوله)
سوم- افتتاح دارالشوری
چهارم- قصاص قاتلان شهدای وطن
پنجم- عودت مطرودین (رشدیه و دیگران) »
جنبش روز به روز حالت تهدید کننده و دامنه وسیعتری به خود میگرفت. شاه که مجبور به تسلیم شده بود با وساطت کاردار انگلیس با بستنشینان وارد مذاکره شد.
در شرایطی که اجتماع تحصنکنندگان به چهاردههزار نفر رسیده بود، حکومت بهناچار عضدالملک، رئیس قبیله قاجار را به قم فرستاد تا ملایان متحصن را راضی کند و به تهران برگرداند. از طرفی به نامهنگاری به تجار متحصن در سفارت انگلیس مشغول شدند.
مشروطه کسروی: «شارژدافر انگلیس اینها را به شاه باز نمود. شاه گفت نشستی با بودن وزیر خارجه برپا گردد و در پیرامون آن گفتگو شود. ولی پیش از آن روز عینالدوله از کار کناره جست».
6مرداد 1285: همان روز عینالدوله از صدراعظمی کنارهگیری کرد و شاه جای او را به مشیرالدوله سپرد.
این اقدامات، مثل برکناری عینالدوله و فرستادن رئیس ایل قاجار به قم، اگر چه از موضع ضعف بود، اما باز با هدف اصلاحات مختصر و راضی کردن ملایان و بازرگانان و جمع کردن جنبش انجام میشد، تا خواستههایی مثل مجلس شورا و پارلمان مطرح نشود.
مشروطة کسروی: ص 118: «با آن که عینالدوله رفته بود، دربار در نگهداشتن خودکامگی پافشاری نشان میداد. پیداست که کنارهجویی عینالدوله هم جز رویهکاری نمیبود».
ولی مردم و آگاهان جنبش، حواسشان جمع بود که نباید به اینکه دولت هیأتی به قم فرستاد که آخوندها را برگردانند و عینالدوله را برکنار کرد، راضی شد.
مشروطه کسروی: «مردم دست برنداشتند و به این دو کار بس ننمودند. و چون میترسیدند علما سخن فرستادگان را پذیرفته به تهران بازگردند، به تلگراف به ایشان آگهی دادند و از شادروان بهبهانی پاسخ گرفتند».
در این میان دولت انگلیس نیز به میانجیگری برخاسته و بهطور رسمی از دولت ایران خواست که هرچه زودتر به درخواستها پاسخ بدهد، و شورش را که به تحصن بیش از چهاردههزار نفر در سفارت انگلیس منجر شده به پایان برساند. اما مقاومت و پایداری مردم و مراقبت از اینکه خواستهایی کمتر از مشروطه و پارلمان پذیرفته نشود، منجر به صدور فرمان مشروطیت شد.
صدور فرمان مشروطیت
مشروطة کسروی: «شاه… روز یکشنبه سیزدهم مرداد (1285) فرمانی را که امروز سردیباچه قانونهاست، بیرون داد:
جناب اشرف صدراعظم! از آنجاکه حضرت باریتعالی جل شأنه، سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را به کف کفایت ما سپرده… چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبان شاهزادگان و علما و قاجار و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافة تهران تشکیل و تنظیم شود…»
اما فرمان باب میل مردم و آزادیخواهان نبود. چون نام توده و ملت در آن برده نشده بود. مردم این فرمان را که بهسر عت چاپ شده و در محلات نصب نموده بودند کندند.
دستخط این بود که باید جمعی از شاهزادگان قاجار و علما مجلس تشکیل بدهند و هر حکم و رأی که دادند به نظر اقدس همایونی برسد؟! تازه اگر امضا فرمودند مجری شود والا فلا!».
با فشار و ایستادگی مردم، شاه ناگزیر در تکمیل فرمان پیشین، فرمان جدیدی صادر کرد.
متن فرمان: «امر و مقرر میداریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صریحاً دایر نموده بعد از انتخاب اجزای مجلس، فصول و شرایط نظام مجلس شورای اسلامی را موافق تصویب و امضای منتخبان بهطوری که شایسته ملت و مملکت و قوانین شرع مقدس باشد مرتب نمایند».
پایان تحصنها
تحصنها به پایان رسید و به میمنت این پیروزی مردم تهران پنج شب شهر را چراغان کردند و به جشن و شادمانی پرداختند.
صدور «فرمان مشروطیت» توسط مظفرالدینشاه در 14مرداد 1285، هر چند برای برآوردن خواستهای اساسی جنبش حقطلبانه مردم کافی نبود و مردم ستمدیده ایران خیلی زود ناچار شدند برای برانداختن استبداد بهظاهر «صغیر» یکه فرزند شاه، یعنی محمدعلیشاه با کمک حامیان خارجی و ایادی داخلیش به راه انداخته بود، به قهر متوسل شوند، اما روز 14مرداد سرآغاز دوره نوینی در تاریخ میهن ماست. چرا که مبارزهطولانی و پرفراز و نشیب مردم ایران در راه کسب آزادی و بر پایی حاکمیت مردمی، در 14مرداد سال 1285 به نخستین پیروزی خود دست یافت.
معنای امضای مشروطیتبه این ترتیب، فصلی از جنبش بورژوازی نوپای ایران به پایان رسید. مرحله جدیدی آغاز شد. خون و رنج شهیدان جنبش عدالتخواهی و مشروطهطلبی، خون شهیدانی همچون میرزارضا کرمانی، میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، و تلاش روشنفکرانی که در تبعید و زندان بهسر بردند، و در نهایت عزم ایستادگی و شور و خروش پیشهوران محروم شهری، و شهیدان مردم تهران در آخرین مراحل، جنبشی را که توسط نمایندگان طبقه بازرگانان و روشنفکران و روحانیان وابسته به این طبقه رهبری میشد، یک قدم به پیش راند و استبداد سلطنتی و فئودالی، و ارتجاع همدستش را در حالی که از حمایت قدرت فئودالی همسایه شمالی تقریباً محروم شده بود، وادار به عقبنشینی کرد.
مردم در ابتدای راه
این اگر چه یک پیشروی بزرگ برای مردم ایران در جهت شکستن قدرت مطلقه استبداد بود، اما استبداد فئودالی به ناچار به یک عقبنشینی تن داده بود. و ریشههاش از بیخ و بن برکنده نشد. بلکه با عقبنشینی، به سهیم کردن طبقه بورژوازی در قدرت رضایت داد. در طرف جنبش هم، نمایندگان طبقه بازرگانان و ملایان وابسته به آنها، به همین رضایت داده و بر آن شدند که اصلاحات باقیمانده و بقیه مطالبات خود را از طریق مجلس محقق کنند، و از آن پس بهدنبال حفظ منافع خود در چهارچوب همان حکومت استبدادی بودند. اما تودههای وسیع مردم که خواستار از هم پاشیده شدن کامل نظام استبداد فئودالی بودند، تازه خود را در ابتدای راه میدیدند.
از این پس باید دید آیا جنبش، راه خود را میرود، یا با تغییر صفبندیها، که بر اثر سهیم شدن نمایندگان بورژوازی در قدرت ایجاد میشد، مرحله پیچیدهتری در محقق نمودن آرمان آزادی، پیش روی انقلابیون و مردم ایران قرار میگیرد.
بر خلاف خواستهای نازل سران تحصن، مردم که روز به روز تعداد بیشتری به تحصن میپیوستند، خواستهای اساسیتر خود را مطرح میکردند.
مشروطه کسروی: ص 112: «از یکسو شماره مردم در سفارتخانه بسیار فزون گردیده، و از یکسو زبان به خواستن مشروطه باز شده و در آن چند روزه کسانی به مردم معنی آزادی و مشروطه و پارلمان را تا یک اندازه فهمانیده بودند. انبوهی از مردم که در یک جا گرد آمده و به درخواستهایی برخیزند، زمان به زمان به دلیری فزایند و درخواست بیشتر کنند.
مردم بست نشین در باغ سفارت انگلیس، خود اداره آن اجتماع عظیم متحصن را بهعهده گرفته و نظارت بر ورود و خروج به سفارت را نیز در دست گرفته بودند.
... جماعت نوکرباب را نمیگذاشتند وارد باغ شود. آدم نصرالسلطنه که سپهدار و رئیس توپخانه مبارکه است خواسته بود بهزور برود، کتک زیادی از آدمهای سفارت خورد!».
در تحصن باغ سفارت انگلیس، غلغلهای از شور آگاهی بپا بود. ناظمالاسلام کرمانی که خود شاهد و ناظر جریان بوده است، مشاهدات خویش را در تاریخ بیداری ایرانیان تصویر کرده است:
تاریخ بیداری ایرانیان ج 3ص 514: «میتوان گفت سفارتخانه در حکم یک مدرسه شده است. چه، در زیر هر چادر و هر گوشه، جمعی دور هم نشستهاند و یک نفر عالم سیاسی از شاگردان مدارس و غیره آنها را تعلیم میدهد. یعنی چیزهای تازه به گوش مردم میخورد که تاکنون احدی جرأت نداشت بر زبان آورد. فیلسوف بهبهانی و بعض اجزاء انجمن مخفی، روزنامه حبلالمتین را در دست گرفته بر مردم قرائت مینماید».
شهرهای دیگر به تهران تأسی میکنندخبر تحصنهای قم و تهران، به شهرهای دیگر ایران رسیده و بازاریان در شهرهای دیگر خراسان و در شیراز و کاشان و قزوین و گیلان، دکانها را بستند. بعد از تهران، در تبریز، بیشترین تحرک و جنبش دیده میشد و شبنامهها در کوی و برزن نصب میشد و مطبوعات زیرزمینی، نشر مییافت و دست به دست میگشت.
تاریخ سانسور در مطبوعات ایران: ص 254: «همسایگی آذربایجان ایران با قفقاز و آذربایجان متحول روسیه، محتوای دستهای از جراید مردمی و مخفی را در تبریز از امتیاز ویژهیی برخوردار ساخته بود. گروهی از مبارزان و انقلابیون این منطقه، «حاجی رسول و جعفر آقا و علی مسیو و میرزاعلیاصغر خویی و آقا محمد سلماسی باشند، نشستی میداشتند و شب نامهها نوشته و با ژلاتین به چاپ رسانیده و میان مردم پراکنده میگردانیدند.»
در تبریز که شهر دوم ایران از نظر اهمیت سیاسی و اقتصادی بهشمار میرفت و همچنین در جنبش تنباکو از تهران نیز پیشتر بهکار برخاسته بود، آگاهان و روشنفکران بسیاری در کار پیشبرد جنبش فعال بودند.
مشروطه کسروی: ص 149: «در اینجا (تبریز) هم کسانی پیدا شده بودند که آرزوی کوششی را برای برداشتن خودکامگی میکردند. اینان کم کم یکدیگر را شناخته و دستهای گردیده به کوششهایی میپرداختند. از آنان کسانی را اینجا میشماریم: … ، حاجی علی دوافروش، … ، کربلایی علی موسیو، حاجی رسول صدقیانی، . اینان هر یکی از راه دیگری بیدار شده بودند و کسانی از ایشان دانش نیز اندوخته و در حبلالمتین و دیگر جاها گفتارها مینوشتند.»
اقدام ولیعهد و علمای مرتجع در تبریز
محمدعلی میرزا ولیعهد شاه، در تبریز رعب و وحشت بسیاری حاکم کرده بود و فشار بسیاری بیشتری نسبت به تهران برای جلوگیری از جنبش، به مردم وارد میکرد. اما از آنجا که میدید یکی از خواستهای جنبش عزل عینالدوله است، و عینالدوله برای تغییر ولیعهد کوشش میکرد، و در واقع دشمن او بود. محمدعلیمیرزا، موقتاً به حمایت از متحصنان تهران پرداخت.
مشروطه کسروی: ص 113: «ولیعهد علمای بزرگ شهر را که حاجی میرزا حسن مجتهد و امام جمعه و میرزا صادق و حاجی میرزامحسن و ثقهالاسلام میبودند، را به پیش خود خواند و واشان داشت به تلگرافخانه رفتند و نخست تلگرافی بهنام هماوازی با علمای کوچنده به شاه فرستادند، و پس از همه تلگرافهایی به علمای شهرهای دیگر فرستاده و آنان را به همآوازی واداشتند. شاه روز ششم مرداد به علمای تبریز و به ولیعهد پاسخ داد و نیز در همان روز بود که عینالدوله را از کار برداشت. و چون خواست محمدعلیمیرزا نیز همین بود دیگر خاموش گردید و علما را نیز خاموش گردانید.»
هدف محمدعلیمیرزا، کنار زدن عینالدوله بود، و همین که به این هدف خود رسید، باز به ایجاد اختناق و جلوگیری از رسیدن خبرهای تهران به تبریز ادامه داد. اما همین حمایت مصلحتی و موقت او از جنبش، و تلگرافهایی که از تبریز به تهران و سایر شهرها ارسال شد، خودش باعث شد که جو رعب بشکند و آگاهیهای بیشتری به مردم سایر شهرها منتشر شود.
بالغ شدن خواستهای آزادیخواهان بهدرخواست مجلس شورا
تحصن قم یک ماه به طول انجامید. در آن مدت مردم تهران، و روشنفکران نامههای بسیاری برای علمای معروف نجف مخصوصاً آخوند خراسانی، و حاجی شیخ مازندرانی فرستادند و از آنها خواستند که از بستنشینان حمایت کنند.
فعالیت شدید آزادیخواهان، و ارسال تلگرافها و انتشار شبنامهها، و گسترش موج آگاهیبخشی، خواستهای جنبش را ارتقاء بخشید بهنحوی که برای اولین بار (ایجاد) دارالشورا (یا مجلس شورا) از حاکمیت خواسته شد.
مشروطه کسروی: ص 112: «کوشندگان آخرین خواست خود را به میان نهاده و این بار آشکاره مشروطه و پارلمان طلبیدند.
اول- بازگشت علمای اعلام
دوم- عزل شاهزاده اتابک (عینالدوله)
سوم- افتتاح دارالشوری
چهارم- قصاص قاتلان شهدای وطن
پنجم- عودت مطرودین (رشدیه و دیگران) »
جنبش روز به روز حالت تهدید کننده و دامنه وسیعتری به خود میگرفت. شاه که مجبور به تسلیم شده بود با وساطت کاردار انگلیس با بستنشینان وارد مذاکره شد.
در شرایطی که اجتماع تحصنکنندگان به چهاردههزار نفر رسیده بود، حکومت بهناچار عضدالملک، رئیس قبیله قاجار را به قم فرستاد تا ملایان متحصن را راضی کند و به تهران برگرداند. از طرفی به نامهنگاری به تجار متحصن در سفارت انگلیس مشغول شدند.
مشروطه کسروی: «شارژدافر انگلیس اینها را به شاه باز نمود. شاه گفت نشستی با بودن وزیر خارجه برپا گردد و در پیرامون آن گفتگو شود. ولی پیش از آن روز عینالدوله از کار کناره جست».
6مرداد 1285: همان روز عینالدوله از صدراعظمی کنارهگیری کرد و شاه جای او را به مشیرالدوله سپرد.
این اقدامات، مثل برکناری عینالدوله و فرستادن رئیس ایل قاجار به قم، اگر چه از موضع ضعف بود، اما باز با هدف اصلاحات مختصر و راضی کردن ملایان و بازرگانان و جمع کردن جنبش انجام میشد، تا خواستههایی مثل مجلس شورا و پارلمان مطرح نشود.
مشروطة کسروی: ص 118: «با آن که عینالدوله رفته بود، دربار در نگهداشتن خودکامگی پافشاری نشان میداد. پیداست که کنارهجویی عینالدوله هم جز رویهکاری نمیبود».
ولی مردم و آگاهان جنبش، حواسشان جمع بود که نباید به اینکه دولت هیأتی به قم فرستاد که آخوندها را برگردانند و عینالدوله را برکنار کرد، راضی شد.
مشروطه کسروی: «مردم دست برنداشتند و به این دو کار بس ننمودند. و چون میترسیدند علما سخن فرستادگان را پذیرفته به تهران بازگردند، به تلگراف به ایشان آگهی دادند و از شادروان بهبهانی پاسخ گرفتند».
در این میان دولت انگلیس نیز به میانجیگری برخاسته و بهطور رسمی از دولت ایران خواست که هرچه زودتر به درخواستها پاسخ بدهد، و شورش را که به تحصن بیش از چهاردههزار نفر در سفارت انگلیس منجر شده به پایان برساند. اما مقاومت و پایداری مردم و مراقبت از اینکه خواستهایی کمتر از مشروطه و پارلمان پذیرفته نشود، منجر به صدور فرمان مشروطیت شد.
صدور فرمان مشروطیت
مشروطة کسروی: «شاه… روز یکشنبه سیزدهم مرداد (1285) فرمانی را که امروز سردیباچه قانونهاست، بیرون داد:
جناب اشرف صدراعظم! از آنجاکه حضرت باریتعالی جل شأنه، سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را به کف کفایت ما سپرده… چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبان شاهزادگان و علما و قاجار و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافة تهران تشکیل و تنظیم شود…»
اما فرمان باب میل مردم و آزادیخواهان نبود. چون نام توده و ملت در آن برده نشده بود. مردم این فرمان را که بهسر عت چاپ شده و در محلات نصب نموده بودند کندند.
دستخط این بود که باید جمعی از شاهزادگان قاجار و علما مجلس تشکیل بدهند و هر حکم و رأی که دادند به نظر اقدس همایونی برسد؟! تازه اگر امضا فرمودند مجری شود والا فلا!».
با فشار و ایستادگی مردم، شاه ناگزیر در تکمیل فرمان پیشین، فرمان جدیدی صادر کرد.
متن فرمان: «امر و مقرر میداریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صریحاً دایر نموده بعد از انتخاب اجزای مجلس، فصول و شرایط نظام مجلس شورای اسلامی را موافق تصویب و امضای منتخبان بهطوری که شایسته ملت و مملکت و قوانین شرع مقدس باشد مرتب نمایند».
پایان تحصنها
تحصنها به پایان رسید و به میمنت این پیروزی مردم تهران پنج شب شهر را چراغان کردند و به جشن و شادمانی پرداختند.
صدور «فرمان مشروطیت» توسط مظفرالدینشاه در 14مرداد 1285، هر چند برای برآوردن خواستهای اساسی جنبش حقطلبانه مردم کافی نبود و مردم ستمدیده ایران خیلی زود ناچار شدند برای برانداختن استبداد بهظاهر «صغیر» یکه فرزند شاه، یعنی محمدعلیشاه با کمک حامیان خارجی و ایادی داخلیش به راه انداخته بود، به قهر متوسل شوند، اما روز 14مرداد سرآغاز دوره نوینی در تاریخ میهن ماست. چرا که مبارزهطولانی و پرفراز و نشیب مردم ایران در راه کسب آزادی و بر پایی حاکمیت مردمی، در 14مرداد سال 1285 به نخستین پیروزی خود دست یافت.
معنای امضای مشروطیتبه این ترتیب، فصلی از جنبش بورژوازی نوپای ایران به پایان رسید. مرحله جدیدی آغاز شد. خون و رنج شهیدان جنبش عدالتخواهی و مشروطهطلبی، خون شهیدانی همچون میرزارضا کرمانی، میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، و تلاش روشنفکرانی که در تبعید و زندان بهسر بردند، و در نهایت عزم ایستادگی و شور و خروش پیشهوران محروم شهری، و شهیدان مردم تهران در آخرین مراحل، جنبشی را که توسط نمایندگان طبقه بازرگانان و روشنفکران و روحانیان وابسته به این طبقه رهبری میشد، یک قدم به پیش راند و استبداد سلطنتی و فئودالی، و ارتجاع همدستش را در حالی که از حمایت قدرت فئودالی همسایه شمالی تقریباً محروم شده بود، وادار به عقبنشینی کرد.
مردم در ابتدای راه
این اگر چه یک پیشروی بزرگ برای مردم ایران در جهت شکستن قدرت مطلقه استبداد بود، اما استبداد فئودالی به ناچار به یک عقبنشینی تن داده بود. و ریشههاش از بیخ و بن برکنده نشد. بلکه با عقبنشینی، به سهیم کردن طبقه بورژوازی در قدرت رضایت داد. در طرف جنبش هم، نمایندگان طبقه بازرگانان و ملایان وابسته به آنها، به همین رضایت داده و بر آن شدند که اصلاحات باقیمانده و بقیه مطالبات خود را از طریق مجلس محقق کنند، و از آن پس بهدنبال حفظ منافع خود در چهارچوب همان حکومت استبدادی بودند. اما تودههای وسیع مردم که خواستار از هم پاشیده شدن کامل نظام استبداد فئودالی بودند، تازه خود را در ابتدای راه میدیدند.
از این پس باید دید آیا جنبش، راه خود را میرود، یا با تغییر صفبندیها، که بر اثر سهیم شدن نمایندگان بورژوازی در قدرت ایجاد میشد، مرحله پیچیدهتری در محقق نمودن آرمان آزادی، پیش روی انقلابیون و مردم ایران قرار میگیرد.
امضای فرمان مشروطه، پایان یا آغاز راه؟
در شرح تاریخ مشروطه، با امضای فرمان مشروطیت، اینک به سرفصلی جدید رسیدیم. سرفصلی که با یک سؤال آغاز میشود.
در شرح تاریخ مشروطه، با امضای فرمان مشروطیت، اینک به سرفصلی جدید رسیدیم. سرفصلی که با یک سؤال آغاز میشود.
آیا جنبش مشروطهخواهی مردم ایران با صدور فرمان مشروطه به اهداف خود رسید؟ بیرنج و محن عدل و مساوات که دادت؟ جز خیزش و جنبش نرسد هیچ به دادت
پیروزی بورژوازی نوپای ایران در کسب فرمان مشروطیت، اگر چه یک پیشروی بزرگ برای مردم ایران بود، اما استبداد فئودالی ریشهکن نشده بود، بلکه با عقبنشینی، به سهیم کردن طبقه بورژوازی در قدرت رضایت داده بود. در طرف جنبش هم، نمایندگان طبقه بازرگانان و ملایان وابسته به آنها، به همین رضایت داده و بر آن شدند که اصلاحات باقیمانده و بقیه مطالبات خود را از طریق مجلس محقق کنند. و از آن پس بهدنبال حفظ منافع خود در چهارچوب همان حکومت استبدادی بودند. اما تودههای وسیع مردم که خواستار از هم پاشیدهشدن کامل نظام استبداد فئودالی بودند، تازه خود را درابتدای راه میدیدند.
روز 26مرداد 1285 در جشنی که از طرف مظفر الدین شاه در مدرسه نظام بهمناسبت امضای فرمان مشروطه برگزار شد. 5تن از وابستگان دربار به نامهای مرتضیقلیخان صنیع الدوله، میرزاحسنخان پیرنیا، میرزا حسینخان پیرنیا، مهدیقلیخان مخبرالسلطنه، میرزاحسنخان محتشمالسلطنه. به اتفاق آرا مسئول تدوین نظامنامه مجلس گردیدند.
میرزاحسن خان پیرنیا، پسر صدراعظم جدید، یعنی مشیرالدوله، یکی از تربیت یافتگان و درس خواندگان جدید بود. پس از آن که از سفارت پطرزبورگ برگشت به جبهه ترقیخواهان پیوسته بود و در تهیه فرمان مشروطه هم دخالت مستقیم داشت. او در تهیه نظامنامه هم نقش داشت. مقرر شده بود که نظامنامه را شاه روز چهاردهم شهریور امضا کند.
کشمکش ارتجاع وترقیخواهی
مشروطه کسروی ص 123: «چنین نهاده شد که روز پنجشنبه چهاردهم شهریور (1285) به دستینه شاه رسد و در تهران به برگزیدن نمایندگان پردازند. ولی… دانسته شد که هواداران خودکامگی نومید نشدهاند و به این آسانی نمیخواهند دست از چیرگی بردارند و شاه را پشیمان گردانیدهاند و او از دستینه نهادن به نظامنامه باز میایستد.»
توده دانست رها زیستنش، نه به این سادگی و آسانیست
دست از چیرگی آسان نکشد آن که ناخوانده به خوان مهمانیست
که طریق طلب آزادی جان فداکردن و خون افشانیست
تازه علاوه بر اینکه شاه با امضا کردن نظامنامه مخالفت میکرد، مخالفت افکار و تمایلات ارتجاعی نیز از درون و بیرون جنبش، با تدوین نظامنامهای که حاوی حقوق مردم باشد شروع شد.
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران- فریدون آدمیت: ص 174: «برخورد ترقیخواهان و ملایان آغاز گشت… علما برآن بودند که تا حد امکان جلو ورود عنصر ترقیخواه را به مجلس ملی ببندند. در مقابل آن، آزادیخوهان میخواستند قدرت ملایان را مهار کنند. طرح نظامنامه انتخابات که فراهم شد سید بهبهانی بر آن اعتراض نمود. … مردم به خانه او رفتند، بنای پرخاش و بدگویی از وی را گذاشتند و او را مجبور ساختند به همکاری.»
روزهای پیش از امضای نظامنامه مجلس، برای مردم، روزهای بیم و امید بود. بیم از آن که استبداد بهعملی کردن فرمان مشروطیت، تن ندهد، و امید به وجود بیداردلان مشروطه خواه...
پیروزی بورژوازی نوپای ایران در کسب فرمان مشروطیت، اگر چه یک پیشروی بزرگ برای مردم ایران بود، اما استبداد فئودالی ریشهکن نشده بود، بلکه با عقبنشینی، به سهیم کردن طبقه بورژوازی در قدرت رضایت داده بود. در طرف جنبش هم، نمایندگان طبقه بازرگانان و ملایان وابسته به آنها، به همین رضایت داده و بر آن شدند که اصلاحات باقیمانده و بقیه مطالبات خود را از طریق مجلس محقق کنند. و از آن پس بهدنبال حفظ منافع خود در چهارچوب همان حکومت استبدادی بودند. اما تودههای وسیع مردم که خواستار از هم پاشیدهشدن کامل نظام استبداد فئودالی بودند، تازه خود را درابتدای راه میدیدند.
روز 26مرداد 1285 در جشنی که از طرف مظفر الدین شاه در مدرسه نظام بهمناسبت امضای فرمان مشروطه برگزار شد. 5تن از وابستگان دربار به نامهای مرتضیقلیخان صنیع الدوله، میرزاحسنخان پیرنیا، میرزا حسینخان پیرنیا، مهدیقلیخان مخبرالسلطنه، میرزاحسنخان محتشمالسلطنه. به اتفاق آرا مسئول تدوین نظامنامه مجلس گردیدند.
میرزاحسن خان پیرنیا، پسر صدراعظم جدید، یعنی مشیرالدوله، یکی از تربیت یافتگان و درس خواندگان جدید بود. پس از آن که از سفارت پطرزبورگ برگشت به جبهه ترقیخواهان پیوسته بود و در تهیه فرمان مشروطه هم دخالت مستقیم داشت. او در تهیه نظامنامه هم نقش داشت. مقرر شده بود که نظامنامه را شاه روز چهاردهم شهریور امضا کند.
کشمکش ارتجاع وترقیخواهی
مشروطه کسروی ص 123: «چنین نهاده شد که روز پنجشنبه چهاردهم شهریور (1285) به دستینه شاه رسد و در تهران به برگزیدن نمایندگان پردازند. ولی… دانسته شد که هواداران خودکامگی نومید نشدهاند و به این آسانی نمیخواهند دست از چیرگی بردارند و شاه را پشیمان گردانیدهاند و او از دستینه نهادن به نظامنامه باز میایستد.»
توده دانست رها زیستنش، نه به این سادگی و آسانیست
دست از چیرگی آسان نکشد آن که ناخوانده به خوان مهمانیست
که طریق طلب آزادی جان فداکردن و خون افشانیست
تازه علاوه بر اینکه شاه با امضا کردن نظامنامه مخالفت میکرد، مخالفت افکار و تمایلات ارتجاعی نیز از درون و بیرون جنبش، با تدوین نظامنامهای که حاوی حقوق مردم باشد شروع شد.
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران- فریدون آدمیت: ص 174: «برخورد ترقیخواهان و ملایان آغاز گشت… علما برآن بودند که تا حد امکان جلو ورود عنصر ترقیخواه را به مجلس ملی ببندند. در مقابل آن، آزادیخوهان میخواستند قدرت ملایان را مهار کنند. طرح نظامنامه انتخابات که فراهم شد سید بهبهانی بر آن اعتراض نمود. … مردم به خانه او رفتند، بنای پرخاش و بدگویی از وی را گذاشتند و او را مجبور ساختند به همکاری.»
روزهای پیش از امضای نظامنامه مجلس، برای مردم، روزهای بیم و امید بود. بیم از آن که استبداد بهعملی کردن فرمان مشروطیت، تن ندهد، و امید به وجود بیداردلان مشروطه خواه...
اعتراضات مردمی درنفی سران استبدادمشروطه کسروی ص 123: «از آنسوی شنیده شد که عینالدوله که به اوشان رفته بود، به مبارکآباد آمده و گفته میشود به شهر خواهد آمد و باز کارها به دست او خواهد بود. با شنیدن این اخبار، مردم شوریدند و برخی هم به تلاش افتادند که علما را وادارند که فتوا بدهند که سران لشکر، یعنی امیربهادر و نصرالسلطنه و حاجبالدوله باید از ایران اخراج شوند. سرانجام بر اثر دست از کار کشیدن و 3روز اعتراض عمومی در تهران، شاه در 17شهریور 1285 مجبور شد نظامنامه انتخابات را امضا کند. همچنین بهدلیل منفوریّت عین الدوله در بین مردم، شاه او را به مشهد تبعید کرد».
مشروطه کسروی: ص 123: «بدینسان دوباره شورش خوابید و چون به نظامنامه دستینه نهاده شده بود در تهران به برگزیدن نمایندگان شصتگانه آغاز کردند.»
نظامنامه انتخاباتی که در مجلس مقدماتی با حضور گروههایی از مردم و با نظر آزادانه آنها تهیه شد و در 17شهریور به تصویب رسید، شمار نمایندگان مجلس را صدوپنجاه و شش تن در نظر گرفته بود. از این رقم شصت وکیل به تهران اختصاص داشت و باقیمانده میان ایالات و ولایات تقسیم شده بود.
البته مجلس اختیار این را هم داشت که به ضرورت بر رقم کل نمایندگان تا 200 اضافه کند. و این یک پیشبینی خردمندانه بود چون مجلس لزوما با همان وکلای تهران گشایش یافت و انتخابات نمایندگان سایر شهرستانها در مدت کار مجلس ادامه پیدا کرد.
مشروطه کسروی ص 123: «دولت ایران بهشمار دولتهای مشروطه درآمد و روزنامههای مصر و هند و اروپا گفتارها در این باره نوشتند.»
این شادمانیها، تا چه حد میتوانست پایدار بماند؟ آیا شاه و دربار قصد داشتند از خودکامگی دست بکشند؟
مقاومت استبداد در برابر پیشروی انقلابمشروطه کسروی: ص 123: «دربار هنوز از ایستادگی نومید نگشته و اندیشه رام شدن نمیداشت».
حاکمیت استبداد از پیچیدن خبر جنبش مشروطه که در تهران به پیروزی رسیده بود، جلوگیری میکرد و نمیگذاشت خبرش به شهرستانها برسد. بهمین دلیل از ارتباط تلگرافی تهران با شهرها جلوگیری میشد.
حقیقت این بود که شاه و دربار این شناخت را داشتند که سران جنبش در تهران، خواستهای اساسی برای تغییر حاکمیت ندارند، و در حقیقت همینطور هم بود چرا که سران جنبش تهران عدالتخانه میخواستند و اگر تبریز بپا نمیخاست شاید میتوانستند جنبش تهران را خفه کنند و استبداد را برگردانند.
اما با وجود آن که حکومت و دربار از رسیدن اخبار جنبش به شهرستانها جلوگیری میکرد اخبار مخالفتهای دربار و شاه بهتوسط آزادیخواهان به شهرها رسید و موجی از اعتراض بلند کرد.
تاریخ مشروطه: ص 153: «در آخرهای شهریور نامههایی (به تبریز) رسید که دربار همچنان دشمنی و ایستادگی میکند و شاه از دستینه نهادن به نظامنامه انتخابات خودداری میکند، و دوباره بازارها بسته شده و شور و خروشی برخاسته. از این آگاهیها کوشندگان در اینجا (تبریز) نیز به تکان آمدند و بر آن شدند که در اینجا نیز جنبشی نمایند.»
تاثیرپذیری از جنبش بیداری خلقها
قبلا از علت پیشرو بودن تبریز در آزادیخواهی صحبت کردهایم. بد نیست یکبار دیگر این ویژگی تبریز را مرور کنیم.
تبریز بعد از تهران، بزرگترین شهر ایران بود. و بهعلت قرار گرفتن بر سر راه تجاری ایران با روسیه و اروپا، و مجاورت با قفقاز و برخورداری از تاثیرات جنبشهای تودهیی روس تزاری، برای حرکتها و جوششهای اجتماعی آماده بود.
تاریخ مشروطة ایران، کسروی: ص 127: «سالانه گروه انبوهی از مردم، از بازرگانان و سوداگران و کارگران به آنجا رفتندی، و هر یکی از پس از چند سال ماندند بازگردیدندی و آنچه را که از چگونگی روسستان و روسیان و دیگر اروپاییان شنیده و یا دیده بودند، به ارمغان آوردندی. همین کار را کسانی که به استانبول رفتندی، کردندی.»
قفقاز به سرزمینهای مسلماننشین روسیة تزاری گفته میشد. مهاجرت بسیاری از ایرانیان به قفقاز و کار در مراکز صنعتی شهرهای قفقاز، باعث شده بود که آگاهی سیاسی مردم ایران نسبت به افکار نو و سوسیالیستی که در آن موقع، اروپا را فراگرفته بود، افزایش پیدا کند.
وجود پیشهوران زحمتکش و ستمکشیده و روشنفکران مترقی که از پیشرفتهای سایر ملل آگاه شده بودند باعث شده بود که جوّ انقلابی بسیار آمادهای در تبریز وجود داشته باشد.
سابقه تبریز
علت اینکه در جنبش تحریم تنباکو هم تبریز پیشتاز جنبش شد وجود همین اقشار ستمکشیده و پیشروان آگاه آن بود.
یکی از عواملی که نارضایتیهای مردم تبریز از حاکمیت قاجار را تشدید کرد، کشته شدن بسیاری از کارگران و بازرگانان تبریزی در باکو بود. ماجرا این بود که در اثر فقر و فشار به باکو مهاجرت کرده بودند و در آنجا جنگ مذهبی بین ارمنی و مسلمان راه افتاده بود که دولت تزاری به آن دامن میزد چون این جنگ فرقهیی باعث تضعیف انقلابیون قفقاز میشد.
بسیاری کارگر ایرانی محروم در آن جنگ در باکو کشته شدند! ولی دولت قاجار هیچ اعتنا به خون این همه ایرانی نکرد. با این سابقه، حالا تبریز بهعنوان مانع اصلی بازگشت استبداد ایفای نقش میکند.
تلاش برای استقرار آزادی
وقتی خبر به تبریز رسیدکه شاه و دربار از تندادن به انتخابات در شهرهای دیگر ایران سرباز میزنند، آزادیخواهان برای به زانو درآوردن شاه و وادار کردن او به قبول انتخابات در تبریز به تلاش برخاستند.
علاوه بر سرباز زدن شاه و دربار از تندادن به انتخابات، حکام محلی هم، جلوی انتخاب نمایندگان برای مجلس را میگرفتند.
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ص 347: «از ولایات سیل شکایت روان بود که حکام در امر انتخاب وکلا کارشکنی میکنند. اساساً از عاملانی که یک عمر به سنت مطلقه حکم رانده بودند، انتظار نمیرفت که یکباره ترک عادت گویند.»
دشمنی محمدعلیمیرزا
در میان تمام ولایات، بیشتر از همه حکام سایر ولایات، محمدعلیمیرزای ولیعهد درتبریز جلوی انتخابات را سد میکرد.
در حقیقت سر اصلی استبداد و تهدید اصلی جنبش هم در تبریز بود و نه در تهران. چرا که در تبریز ولیعهد شاه، محمدعلی میرزا حاکم بود و فشار بسیار بیشتری نسبت به تهران به مشروطه خواهان و انقلابیون اعمال میکرد.
تاریخ مشروطه کسروی: ص 152: «راستی را کانون خودکامگی تبریز میبود و دشمن بزرگ مشروطه و آزادی در اینجا مینشست. گذشته از اینکه خود را پادشاه آینده کشور میدانست، و بهجنبش توده هیچگونه خرسندی نشان نمیداد.»
محمدعلی میرزا ملایان مرتجع تبریز را هم برای مخالفت با مشروطه به همدستی خود گرفته بود. مثلاً آخوند حاجی سیداحمد خسروشاهی را که یکی از پیشنمازان تبریز بود، به نجف فرستاده بود که با علمای آنجا گفتگو کند و آنها را به دشمنی با مشروطه دعوت کند. یک پیشنماز دیگررا هم به تهران فرستاده بود که ملایان آنجا را به همکاری تشویق کند.
اما با همه جو سرکوبی که محمدعلی میرزا در تبریز ایجاد کرده بود، مردم تبریز با شنیدن مخالفتهای شاه و دربار، با انتخابات در شهرها به تحصن در کنسولگری انگلیس و مسجد صمصامخان پرداختند. هدف این بود که حکومت با تشکیل انجمنهای ایالتی برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی تن بدهد.
پایداری برای آزادی
بسیاری از بازاریهای تبریز از ترس محمدعلیمیرزا که ولیعهد تبریز بود به تحصن نمیپیوستند. به این دلیل بود که چند تن از جوانان به گردن گرفتند که بروند و بازار را ببندند.
تاریخ مشروطه: «چهار تن که میریعقوب و سیدعلی و میرصمد و میرباقر بودند روانه گردیدند و چون به بازار شیشهگرخانه رسیدند چند تیر پیاپی شلیک کردند. … از این شلیک و هیاهو مردم به هم برآمدند و چون آماده میبودند بازارها را بستند وبسیاری از ایشان روی به کونسولخانه نهادند.»
بتدریج علاوه بر کنسولگری، مسجد صمصمامخان را که در نزدیکی کنسولگری انگلیس بود فرش کردند و جمعیت بست نشستند. حتی حاجی میرزاحسن مجتهد و امام جمعه تبریز هم به تحصن پیوسته بودند. در میان متحصنان خطیب آزادیخواه و مترقی، ثقةالاسلام نیز، حضور داشت. بازرگانان همانند تهران، هزینه تحصن را تقبل کردند. تحصنی که ده روز به طول انجامید.
مشروطه کسروی: ص 158: «این ده روز در تبریز را دیگر گردانید. … دلها از آرزوی همدستی با یکدگر و جانفشانی در راه توده و کشور پر گردید. … مردمی که سالهای دراز گرفتار خودکامگی بوده کنون خود را در برابر مشروطه یا بهتر گویم زندگانی دموکراتی میدیدند و راه مردانگی و سرفرازی را در برابر خود باز مییافتند.»
دیدن فواید مشروطیت
شادروان احمد کسروی نویسنده ارجمند تاریخ مشروطه، خودش در آن زمان شانزده ساله بود و مشاهدات خود در تبریز را به رشته تحریر در آورده. بهخاطره او در زمانی که محمدعلیمیرزا برای جلوگیری از گرایش مردم به آزادیخواهان قیمت نان را کم کرده بود توجه کنید.:
ازص 159مشروطه: «اولی: مردم را در تکان تندی دیدم. دستهدسته کجا میرفتند؟
دومی: نان را ارزان گردانیده بودند، فرستادند و چراغها را خاموش گردانیدند.
اولی: ارزانی نان را نمیخواهند؟ پس چه میخواهند؟
دومی: مشروطه میخواهند!
اولی: مشروطه؟! مشروطه چیست؟
دومی: تو هم برو تا بدانی مشروطه چیست.»
مردم در آن روزها برای اولین بار معنای مشروطه و اهمیت تعیین سرنوشت خود توسط خود را از زبان رجال مترقی و خطیبان مشروطه میشنیدند.
مشروطه کسروی: «یکی از سخنگویان میرزا حسین میبود. او نیز با آواز دلکش و رسا شعرها خواندی:
ماییم که از پادشهان باج گرفتیم زان پس که از ایشان کمر وتاج گرفتیم
دیهیم وسریر از گهر و عاج گرفتیم اموال و ذخایرشان تاراج گرفتیم
وز پیکرشان دیبه و دیباج گرفتیم ماییم که از دریا امواج گرفتیم
وندیشه نکردیم ز توفان و ز تیّار
مشروطه کسروی ص 161: «دیگری از ایشان شیخ سلیم میبود. این مرد چه در این هنگام و چه پس از آن با زبان ساده روستایی سخنانی گفتی و پیش از همه دلسوزی به بینوایان نموده و داستان کمیابی نان و گرانی گوشت را به میان آوردی و نویدها دادی که چون مشروطه باشد نانِ فراوان و ارزان وگوشت در دسترس همگی خواهد بود و بینوایان از نان و کباب سیر خواهند شد. و بالای منبر انگشتان را پهن کرده و وجب خود را نشان داده و با همان زبان ترکی روستایی چنین گفتی: «کباب بوُ اَندَه! کاسب!»
خروش تبریز و اوجگیری اعتراضات مردم علیه شاه و دربار باعث شد که سرانجام حاکمیت استبداد تسلیم شود. و روز چهارم مهر، شاه طی تلگرافی به اهالی مملکت آذربایجان، به آنها اجازه داد که نمایندگان خود را برای مجلس انتخاب کنند.
برای انتخاب نمایندگان، کانونی بهنام «انجمن تبریز» به وجودآمد که بیست تن از سران جنبش تبریز آن را میچرخاندند.
مشروطه کسروی: ص 165: «دارندگان هر پیشهای از چیت فروشان، و زین دوزان، و میوهفروشان، و توتونچیان، و قندفروشان، و دیگران، نمایندهای برای خود برگزیدند و اینان به همدستی انجمن نشینان بهکارهایی میپرداختند.»
انقلاب و خیزش برای آزادی، درتبریز، روحیه همبستگی و همدلی بسیار زیادی به وجود آورده بود. نمونههایی از تاثیر انقلاب و روحیه انقلابی در مردم را از تاریخ مشروطیت ایران نقل میکنیم.
اتحادمردمی و جمعگرایی
از مشروطه کسروی: «در سراسر شهر نان فراوان گردیده، پس از مشروطه نان منی (هزارمثقال) به دو قران فروخته شدی، و گفتیم که بهجای یک من سه چارک بلکه کمتر از آن دادندی. این زمان بهای آن به هشت عباسی پایین آمد و کم نیز نمیدادند. !
-کم فروشی که خود گرفتاری دیگری شمرده شدی این زمان به یکباره از میان برخاسته. ! و همه دکانداران، خود درستکاری مینمودند!.
-کینههای شیخی و متشرع و کریمخانی در کنار مانده و سنی و شیعی از میان برخاسته کسی یارای آن که زبان به چنین سخنانی باز کند نمیبود.
- گرایش مردم به دبستانها بیشتر گردید و در هر کویی توانگران نشست برپا کرده گفتگو از بنیادگذاردن دبستانها میکردند. نیز کسانی به آرزوی پدیدآوردن شرکت و بنیادنهادن کارخانه میافتادند.
این شور و شوق انقلابی برای بهدست گرفتن سرنوشت توسط توده مردم، و هراس از سرکوبگری استبداد وارتجاع، بیداردلان مشروطه طلبِ تبریز را به فکر ایجاد مرکز غیبی انداخت.»
مشروطه کسروی:167: «کسانی از کوشندگان، از شادروانان کربلایی علی موسیو، و حاجی رسول صدقیانی و حاجی علی دوافروش و سیدحسن شریفزاده و میرزا محمد علیخان تربیت و جعفر آقا گنجهای و آقا میرباقر و میرزا علی اصغر خویی و آقا تقی شجاعی و آقا محمدصادق خامنه و سیدرضا یک نشست نهانی بهنام مرکز غیبی برپا کرده به یک کار ارجدارتر دیگری میکوشیدند و آن اینکه دستهای بهنام «مجاهد» پدید آورند.»
شرح تأسیس گروه مجاهد و اعتدالیون اجتماعیون و گروههای مبارز دیگر در آن دوران را بعداً خواهیم گفت. و حالا به تهران برگردیم و ببینیم اولین مجلس شورای ملی در ایران چگونه شکل گرفت.
اولین تجربه انتخاباتی ایرانجلسه انتخاب شصت وکیل مجلس شورای ملی از تهران، در مدرسه نظام تهران تشکیل شد. از هر یک از طبقات ششگانه نمایندگان، چند تن معرف معین شدند که در جلسههای انتخاباتی حاضر میگشتند. مجلس شورای ملی با همان وکلای پایتخت گشایش یافت. اما انتخاب نمایندگان سایر شهرها بهدلیل ممانعتهای حکام محلی درمدت کار مجلس ادامه پیدا کرد و تا انفصال مجلس اول، انتخابات مربوطه به ولایات کامل نشد.
البته از آنجا که آن انتخابات اولین تجربه انتخابات در ایران بود، شاهزادگان و حکام و خوانین محلی که یک عمر به سنت فرمانروایی مطلقه و استبدادی عادت کرده بودند، در برابر پیشرفت کار انتخابات سد میشدند. و این، کار را مشکل میکرد.
چه چیزی میتوانست این سدها و موانع را کنار بزند؟
مشروطه کسروی: ص 123: «بدینسان دوباره شورش خوابید و چون به نظامنامه دستینه نهاده شده بود در تهران به برگزیدن نمایندگان شصتگانه آغاز کردند.»
نظامنامه انتخاباتی که در مجلس مقدماتی با حضور گروههایی از مردم و با نظر آزادانه آنها تهیه شد و در 17شهریور به تصویب رسید، شمار نمایندگان مجلس را صدوپنجاه و شش تن در نظر گرفته بود. از این رقم شصت وکیل به تهران اختصاص داشت و باقیمانده میان ایالات و ولایات تقسیم شده بود.
البته مجلس اختیار این را هم داشت که به ضرورت بر رقم کل نمایندگان تا 200 اضافه کند. و این یک پیشبینی خردمندانه بود چون مجلس لزوما با همان وکلای تهران گشایش یافت و انتخابات نمایندگان سایر شهرستانها در مدت کار مجلس ادامه پیدا کرد.
مشروطه کسروی ص 123: «دولت ایران بهشمار دولتهای مشروطه درآمد و روزنامههای مصر و هند و اروپا گفتارها در این باره نوشتند.»
این شادمانیها، تا چه حد میتوانست پایدار بماند؟ آیا شاه و دربار قصد داشتند از خودکامگی دست بکشند؟
مقاومت استبداد در برابر پیشروی انقلابمشروطه کسروی: ص 123: «دربار هنوز از ایستادگی نومید نگشته و اندیشه رام شدن نمیداشت».
حاکمیت استبداد از پیچیدن خبر جنبش مشروطه که در تهران به پیروزی رسیده بود، جلوگیری میکرد و نمیگذاشت خبرش به شهرستانها برسد. بهمین دلیل از ارتباط تلگرافی تهران با شهرها جلوگیری میشد.
حقیقت این بود که شاه و دربار این شناخت را داشتند که سران جنبش در تهران، خواستهای اساسی برای تغییر حاکمیت ندارند، و در حقیقت همینطور هم بود چرا که سران جنبش تهران عدالتخانه میخواستند و اگر تبریز بپا نمیخاست شاید میتوانستند جنبش تهران را خفه کنند و استبداد را برگردانند.
اما با وجود آن که حکومت و دربار از رسیدن اخبار جنبش به شهرستانها جلوگیری میکرد اخبار مخالفتهای دربار و شاه بهتوسط آزادیخواهان به شهرها رسید و موجی از اعتراض بلند کرد.
تاریخ مشروطه: ص 153: «در آخرهای شهریور نامههایی (به تبریز) رسید که دربار همچنان دشمنی و ایستادگی میکند و شاه از دستینه نهادن به نظامنامه انتخابات خودداری میکند، و دوباره بازارها بسته شده و شور و خروشی برخاسته. از این آگاهیها کوشندگان در اینجا (تبریز) نیز به تکان آمدند و بر آن شدند که در اینجا نیز جنبشی نمایند.»
تاثیرپذیری از جنبش بیداری خلقها
قبلا از علت پیشرو بودن تبریز در آزادیخواهی صحبت کردهایم. بد نیست یکبار دیگر این ویژگی تبریز را مرور کنیم.
تبریز بعد از تهران، بزرگترین شهر ایران بود. و بهعلت قرار گرفتن بر سر راه تجاری ایران با روسیه و اروپا، و مجاورت با قفقاز و برخورداری از تاثیرات جنبشهای تودهیی روس تزاری، برای حرکتها و جوششهای اجتماعی آماده بود.
تاریخ مشروطة ایران، کسروی: ص 127: «سالانه گروه انبوهی از مردم، از بازرگانان و سوداگران و کارگران به آنجا رفتندی، و هر یکی از پس از چند سال ماندند بازگردیدندی و آنچه را که از چگونگی روسستان و روسیان و دیگر اروپاییان شنیده و یا دیده بودند، به ارمغان آوردندی. همین کار را کسانی که به استانبول رفتندی، کردندی.»
قفقاز به سرزمینهای مسلماننشین روسیة تزاری گفته میشد. مهاجرت بسیاری از ایرانیان به قفقاز و کار در مراکز صنعتی شهرهای قفقاز، باعث شده بود که آگاهی سیاسی مردم ایران نسبت به افکار نو و سوسیالیستی که در آن موقع، اروپا را فراگرفته بود، افزایش پیدا کند.
وجود پیشهوران زحمتکش و ستمکشیده و روشنفکران مترقی که از پیشرفتهای سایر ملل آگاه شده بودند باعث شده بود که جوّ انقلابی بسیار آمادهای در تبریز وجود داشته باشد.
سابقه تبریز
علت اینکه در جنبش تحریم تنباکو هم تبریز پیشتاز جنبش شد وجود همین اقشار ستمکشیده و پیشروان آگاه آن بود.
یکی از عواملی که نارضایتیهای مردم تبریز از حاکمیت قاجار را تشدید کرد، کشته شدن بسیاری از کارگران و بازرگانان تبریزی در باکو بود. ماجرا این بود که در اثر فقر و فشار به باکو مهاجرت کرده بودند و در آنجا جنگ مذهبی بین ارمنی و مسلمان راه افتاده بود که دولت تزاری به آن دامن میزد چون این جنگ فرقهیی باعث تضعیف انقلابیون قفقاز میشد.
بسیاری کارگر ایرانی محروم در آن جنگ در باکو کشته شدند! ولی دولت قاجار هیچ اعتنا به خون این همه ایرانی نکرد. با این سابقه، حالا تبریز بهعنوان مانع اصلی بازگشت استبداد ایفای نقش میکند.
تلاش برای استقرار آزادی
وقتی خبر به تبریز رسیدکه شاه و دربار از تندادن به انتخابات در شهرهای دیگر ایران سرباز میزنند، آزادیخواهان برای به زانو درآوردن شاه و وادار کردن او به قبول انتخابات در تبریز به تلاش برخاستند.
علاوه بر سرباز زدن شاه و دربار از تندادن به انتخابات، حکام محلی هم، جلوی انتخاب نمایندگان برای مجلس را میگرفتند.
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ص 347: «از ولایات سیل شکایت روان بود که حکام در امر انتخاب وکلا کارشکنی میکنند. اساساً از عاملانی که یک عمر به سنت مطلقه حکم رانده بودند، انتظار نمیرفت که یکباره ترک عادت گویند.»
دشمنی محمدعلیمیرزا
در میان تمام ولایات، بیشتر از همه حکام سایر ولایات، محمدعلیمیرزای ولیعهد درتبریز جلوی انتخابات را سد میکرد.
در حقیقت سر اصلی استبداد و تهدید اصلی جنبش هم در تبریز بود و نه در تهران. چرا که در تبریز ولیعهد شاه، محمدعلی میرزا حاکم بود و فشار بسیار بیشتری نسبت به تهران به مشروطه خواهان و انقلابیون اعمال میکرد.
تاریخ مشروطه کسروی: ص 152: «راستی را کانون خودکامگی تبریز میبود و دشمن بزرگ مشروطه و آزادی در اینجا مینشست. گذشته از اینکه خود را پادشاه آینده کشور میدانست، و بهجنبش توده هیچگونه خرسندی نشان نمیداد.»
محمدعلی میرزا ملایان مرتجع تبریز را هم برای مخالفت با مشروطه به همدستی خود گرفته بود. مثلاً آخوند حاجی سیداحمد خسروشاهی را که یکی از پیشنمازان تبریز بود، به نجف فرستاده بود که با علمای آنجا گفتگو کند و آنها را به دشمنی با مشروطه دعوت کند. یک پیشنماز دیگررا هم به تهران فرستاده بود که ملایان آنجا را به همکاری تشویق کند.
اما با همه جو سرکوبی که محمدعلی میرزا در تبریز ایجاد کرده بود، مردم تبریز با شنیدن مخالفتهای شاه و دربار، با انتخابات در شهرها به تحصن در کنسولگری انگلیس و مسجد صمصامخان پرداختند. هدف این بود که حکومت با تشکیل انجمنهای ایالتی برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی تن بدهد.
پایداری برای آزادی
بسیاری از بازاریهای تبریز از ترس محمدعلیمیرزا که ولیعهد تبریز بود به تحصن نمیپیوستند. به این دلیل بود که چند تن از جوانان به گردن گرفتند که بروند و بازار را ببندند.
تاریخ مشروطه: «چهار تن که میریعقوب و سیدعلی و میرصمد و میرباقر بودند روانه گردیدند و چون به بازار شیشهگرخانه رسیدند چند تیر پیاپی شلیک کردند. … از این شلیک و هیاهو مردم به هم برآمدند و چون آماده میبودند بازارها را بستند وبسیاری از ایشان روی به کونسولخانه نهادند.»
بتدریج علاوه بر کنسولگری، مسجد صمصمامخان را که در نزدیکی کنسولگری انگلیس بود فرش کردند و جمعیت بست نشستند. حتی حاجی میرزاحسن مجتهد و امام جمعه تبریز هم به تحصن پیوسته بودند. در میان متحصنان خطیب آزادیخواه و مترقی، ثقةالاسلام نیز، حضور داشت. بازرگانان همانند تهران، هزینه تحصن را تقبل کردند. تحصنی که ده روز به طول انجامید.
مشروطه کسروی: ص 158: «این ده روز در تبریز را دیگر گردانید. … دلها از آرزوی همدستی با یکدگر و جانفشانی در راه توده و کشور پر گردید. … مردمی که سالهای دراز گرفتار خودکامگی بوده کنون خود را در برابر مشروطه یا بهتر گویم زندگانی دموکراتی میدیدند و راه مردانگی و سرفرازی را در برابر خود باز مییافتند.»
دیدن فواید مشروطیت
شادروان احمد کسروی نویسنده ارجمند تاریخ مشروطه، خودش در آن زمان شانزده ساله بود و مشاهدات خود در تبریز را به رشته تحریر در آورده. بهخاطره او در زمانی که محمدعلیمیرزا برای جلوگیری از گرایش مردم به آزادیخواهان قیمت نان را کم کرده بود توجه کنید.:
ازص 159مشروطه: «اولی: مردم را در تکان تندی دیدم. دستهدسته کجا میرفتند؟
دومی: نان را ارزان گردانیده بودند، فرستادند و چراغها را خاموش گردانیدند.
اولی: ارزانی نان را نمیخواهند؟ پس چه میخواهند؟
دومی: مشروطه میخواهند!
اولی: مشروطه؟! مشروطه چیست؟
دومی: تو هم برو تا بدانی مشروطه چیست.»
مردم در آن روزها برای اولین بار معنای مشروطه و اهمیت تعیین سرنوشت خود توسط خود را از زبان رجال مترقی و خطیبان مشروطه میشنیدند.
مشروطه کسروی: «یکی از سخنگویان میرزا حسین میبود. او نیز با آواز دلکش و رسا شعرها خواندی:
ماییم که از پادشهان باج گرفتیم زان پس که از ایشان کمر وتاج گرفتیم
دیهیم وسریر از گهر و عاج گرفتیم اموال و ذخایرشان تاراج گرفتیم
وز پیکرشان دیبه و دیباج گرفتیم ماییم که از دریا امواج گرفتیم
وندیشه نکردیم ز توفان و ز تیّار
مشروطه کسروی ص 161: «دیگری از ایشان شیخ سلیم میبود. این مرد چه در این هنگام و چه پس از آن با زبان ساده روستایی سخنانی گفتی و پیش از همه دلسوزی به بینوایان نموده و داستان کمیابی نان و گرانی گوشت را به میان آوردی و نویدها دادی که چون مشروطه باشد نانِ فراوان و ارزان وگوشت در دسترس همگی خواهد بود و بینوایان از نان و کباب سیر خواهند شد. و بالای منبر انگشتان را پهن کرده و وجب خود را نشان داده و با همان زبان ترکی روستایی چنین گفتی: «کباب بوُ اَندَه! کاسب!»
خروش تبریز و اوجگیری اعتراضات مردم علیه شاه و دربار باعث شد که سرانجام حاکمیت استبداد تسلیم شود. و روز چهارم مهر، شاه طی تلگرافی به اهالی مملکت آذربایجان، به آنها اجازه داد که نمایندگان خود را برای مجلس انتخاب کنند.
برای انتخاب نمایندگان، کانونی بهنام «انجمن تبریز» به وجودآمد که بیست تن از سران جنبش تبریز آن را میچرخاندند.
مشروطه کسروی: ص 165: «دارندگان هر پیشهای از چیت فروشان، و زین دوزان، و میوهفروشان، و توتونچیان، و قندفروشان، و دیگران، نمایندهای برای خود برگزیدند و اینان به همدستی انجمن نشینان بهکارهایی میپرداختند.»
انقلاب و خیزش برای آزادی، درتبریز، روحیه همبستگی و همدلی بسیار زیادی به وجود آورده بود. نمونههایی از تاثیر انقلاب و روحیه انقلابی در مردم را از تاریخ مشروطیت ایران نقل میکنیم.
اتحادمردمی و جمعگرایی
از مشروطه کسروی: «در سراسر شهر نان فراوان گردیده، پس از مشروطه نان منی (هزارمثقال) به دو قران فروخته شدی، و گفتیم که بهجای یک من سه چارک بلکه کمتر از آن دادندی. این زمان بهای آن به هشت عباسی پایین آمد و کم نیز نمیدادند. !
-کم فروشی که خود گرفتاری دیگری شمرده شدی این زمان به یکباره از میان برخاسته. ! و همه دکانداران، خود درستکاری مینمودند!.
-کینههای شیخی و متشرع و کریمخانی در کنار مانده و سنی و شیعی از میان برخاسته کسی یارای آن که زبان به چنین سخنانی باز کند نمیبود.
- گرایش مردم به دبستانها بیشتر گردید و در هر کویی توانگران نشست برپا کرده گفتگو از بنیادگذاردن دبستانها میکردند. نیز کسانی به آرزوی پدیدآوردن شرکت و بنیادنهادن کارخانه میافتادند.
این شور و شوق انقلابی برای بهدست گرفتن سرنوشت توسط توده مردم، و هراس از سرکوبگری استبداد وارتجاع، بیداردلان مشروطه طلبِ تبریز را به فکر ایجاد مرکز غیبی انداخت.»
مشروطه کسروی:167: «کسانی از کوشندگان، از شادروانان کربلایی علی موسیو، و حاجی رسول صدقیانی و حاجی علی دوافروش و سیدحسن شریفزاده و میرزا محمد علیخان تربیت و جعفر آقا گنجهای و آقا میرباقر و میرزا علی اصغر خویی و آقا تقی شجاعی و آقا محمدصادق خامنه و سیدرضا یک نشست نهانی بهنام مرکز غیبی برپا کرده به یک کار ارجدارتر دیگری میکوشیدند و آن اینکه دستهای بهنام «مجاهد» پدید آورند.»
شرح تأسیس گروه مجاهد و اعتدالیون اجتماعیون و گروههای مبارز دیگر در آن دوران را بعداً خواهیم گفت. و حالا به تهران برگردیم و ببینیم اولین مجلس شورای ملی در ایران چگونه شکل گرفت.
اولین تجربه انتخاباتی ایرانجلسه انتخاب شصت وکیل مجلس شورای ملی از تهران، در مدرسه نظام تهران تشکیل شد. از هر یک از طبقات ششگانه نمایندگان، چند تن معرف معین شدند که در جلسههای انتخاباتی حاضر میگشتند. مجلس شورای ملی با همان وکلای پایتخت گشایش یافت. اما انتخاب نمایندگان سایر شهرها بهدلیل ممانعتهای حکام محلی درمدت کار مجلس ادامه پیدا کرد و تا انفصال مجلس اول، انتخابات مربوطه به ولایات کامل نشد.
البته از آنجا که آن انتخابات اولین تجربه انتخابات در ایران بود، شاهزادگان و حکام و خوانین محلی که یک عمر به سنت فرمانروایی مطلقه و استبدادی عادت کرده بودند، در برابر پیشرفت کار انتخابات سد میشدند. و این، کار را مشکل میکرد.
چه چیزی میتوانست این سدها و موانع را کنار بزند؟
«انجمنها!»
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران: فریدون آدمیت، ص 348: «با شور و شوق فوقالعادهای که تأسیس مجلس ملی در سرتاسر مملکت به وجود آورده بود، حکام در تنگنا قرا گرفته، از حرکت مردم میهراسیدند. به هر صورت انجمنهای ایالتی و ولایتی تقریباً همه جا برپا گشتند و دستگاه انتخاباتی لنگان لنگان به گردش افتاد.»
چه چیز مردم ایران را به تشکیل انجمن ها واقف کرد؟
یکی پافشاری استبداد و ارتجاع شاهزادگان و خوانین بر حفظ استبداد و مقاومت در برابر مشروطه، و دیگری سازشکاری سران ناپایدار جنبش که پس از گرفتن عدالتخانه و سهیم شدن در قدرت، منافع خودشان را حاصل شده میدیدند.
این بود که مردم ایران و نمایندگان پایدار و سازشناپذیر اقشار ستمکشیده فهمیدند که تنها با نیروی اتحاد با یکدیگر میتوانند جلوی استبداد و ارتجاع بایستند. این بود که انجمنهای ایالتی و ولایتی شکل گرفتند.
روزچهاردهم مهر ماه 1285 نخستین مجلس شورای ملی گشایش یافت، قبل از تشکیل مجلس یک گروه مشورتی بر اساس نظام نامه مجلس، برای پیشبرد کار انتخابات، مردم ایران را از لحاظ شرکت در انتخابات و رأی دادن، به شش طبقه تقسیم کرده بود.
راجع به تشکیل مجلس شورای ملی که برای اولین بار در تاریخ ایران تشکیل شد و اولین تجربه انتخاباتی در تاریخ کشور ما بود، گفتنی بسیار هست. که شرح آن را به شماره آینده موکول کنیم.
https://www.mojahedin.org/news/200256/خوانشی-نو-از-انقلاب-مشروطیت(۲۱)-فرمان-مردم-امضای-شاه
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران: فریدون آدمیت، ص 348: «با شور و شوق فوقالعادهای که تأسیس مجلس ملی در سرتاسر مملکت به وجود آورده بود، حکام در تنگنا قرا گرفته، از حرکت مردم میهراسیدند. به هر صورت انجمنهای ایالتی و ولایتی تقریباً همه جا برپا گشتند و دستگاه انتخاباتی لنگان لنگان به گردش افتاد.»
چه چیز مردم ایران را به تشکیل انجمن ها واقف کرد؟
یکی پافشاری استبداد و ارتجاع شاهزادگان و خوانین بر حفظ استبداد و مقاومت در برابر مشروطه، و دیگری سازشکاری سران ناپایدار جنبش که پس از گرفتن عدالتخانه و سهیم شدن در قدرت، منافع خودشان را حاصل شده میدیدند.
این بود که مردم ایران و نمایندگان پایدار و سازشناپذیر اقشار ستمکشیده فهمیدند که تنها با نیروی اتحاد با یکدیگر میتوانند جلوی استبداد و ارتجاع بایستند. این بود که انجمنهای ایالتی و ولایتی شکل گرفتند.
روزچهاردهم مهر ماه 1285 نخستین مجلس شورای ملی گشایش یافت، قبل از تشکیل مجلس یک گروه مشورتی بر اساس نظام نامه مجلس، برای پیشبرد کار انتخابات، مردم ایران را از لحاظ شرکت در انتخابات و رأی دادن، به شش طبقه تقسیم کرده بود.
راجع به تشکیل مجلس شورای ملی که برای اولین بار در تاریخ ایران تشکیل شد و اولین تجربه انتخاباتی در تاریخ کشور ما بود، گفتنی بسیار هست. که شرح آن را به شماره آینده موکول کنیم.
https://www.mojahedin.org/news/200256/خوانشی-نو-از-انقلاب-مشروطیت(۲۱)-فرمان-مردم-امضای-شاه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر