در جریان مراسم تشییع و تدفین رفسنجانی، یکی از شعارهای مردمی که با استفاده از فرصت و شکاف باز شده به صحنه آمده بودند؛ شعار «ننگ ما، ننگ ما، صدا و سیمای ما» بود! این ابراز خشم و تنفر مردم از دروغپردازیهای ننگین رادیو تلویزیون و همه رسانههای حکومتی بود، این صدای خشم و اعتراض آن قدر بلند بود که دیگر نمیشد آن را نادیده گرفت و برخلاف معمول گماشته ولیفقیه در رادیو تلویزیون مزدوری به نام علی عسکری آمد و قول داد که ما دیگر روش خودمان را تغییر میدهیم و بهاصطلاح شفافیت پیشه میکنیم؛ بگذریم که تصور شفافیت از دستگاه تبلیغاتی این رژیم فاسد و دجال، چیزی شبیه به شفافیت، مثل تصور گاو وحشی در یک مغازه بلور فروشی است. اما تلویزیون رژیم شب 21دی ماه برای نمایش بهاصطلاح شفافیت و تحت همین عنوان برنامهیی پخش کرد که قابلتوجه است
این برنامه به گفته مجری و تهیه کننده آن، به مشکلات و دردسرهای خبرنگاران رسانههای حکومتی پرداخته بود که گهگاهی که ناپرهیزی کردند و بهاصطلاح پا را از گلیم خودشان درازتر کردند، با چه عواقبی روبهرو شدند. قسمتهایی از
:حرفهای آنها به شرح زیر است
این برنامه به گفته مجری و تهیه کننده آن، به مشکلات و دردسرهای خبرنگاران رسانههای حکومتی پرداخته بود که گهگاهی که ناپرهیزی کردند و بهاصطلاح پا را از گلیم خودشان درازتر کردند، با چه عواقبی روبهرو شدند. قسمتهایی از
:حرفهای آنها به شرح زیر است
خانم خبرنگار: «خبرنگاری تو کشور ما با چالشهای خیلی خیلی زیادی همراهه مخصوصاً اینکه تو حوزههایی بخواهی کار بکنیم که حساسیت رویش خیلی زیاد هست... . یکی از مهمترین چالشهایی که من داشتم همین قضیه تراریختهها بود در کنار یک سد که من خیلی رویش تأکید داشتم و خیلی رویش کار کردم اما در خصوص تراریختهها خیلی ویژه بهتون بگم... .. من سال گذشته بود، قبل از اینکه هر رسانهیی به این موضوع بپردازه، قانون ششم توسعه از طرف دولت اومد بیرون و قرار شد این قانون پیشنهاد داده بشه به مجلس، خب یکی از بندهای این قانون، خیلی جدی پرداخته بود به تولید محصولات تراریخته بهصورت خیلی گستردهیی، یعنی زمین اختصاص داده بشه به این محصولات و بهصورت خیلی گستردهیی تولید بشه. من اون زمان یک گزارش خیلی مفصلی توی یکی از روزنامهها منتشر کردم که خب متأسفانه باعث شد که یکی از اون کسانی که طرفدار این فراریختهها بود از من شکایت کنه و خیلی داستان طولانیای شد برای من... ... خب من خیلی تهدید شدم خیلی حتی تو صفحههای مجازی میدیدم که تهدید میکنند من رو، بهم تلفن میزدند، محل کارم تلفن میزدند... در کنار این موضوع یک پرونده دیگه بود که خیلی برای من دردسرساز شد. کار کردن در مورد یک سدی بود که خب این سد باعث شده بود که صدها روستایی آواره بشوند و اونها حق شون رو نگیرند و چندین نفر تو اون
...سد غرق بشوند... ... این باعث شد که یک پرونده دادگاهی برای من درست بشه بارها تهدید بشوم
...سد غرق بشوند... ... این باعث شد که یک پرونده دادگاهی برای من درست بشه بارها تهدید بشوم
اصطلاح ”تَراریخته ”به گیاهان و محصولاتی گفته میشه که با دستکاری و مهندسی ژنتیک بهعمل میآد و گفته میشه که سرطانزا هستند و در خیلی از کشورها ممنوع شدند
این سدی هم که از اون صحبت شد، یکی از همون سدهایی است که سپاه پاسداران ساخته و در اغلب جاها باعث نابودی محیطزیست آنجا و خانه خرابی روستاییان و کشاورزان شده و گاهی هم به شکستن سد، (مثل سد گُتوند در استان
:خوزستانباعث خرابی گسترده و مرگ شماری از مردم شده است؛ به یک نمونه دیگر هم توجه کنید
خبرنگار حوزه دیپلماسی: حوزه دیپلوماسی و روابط بینالملل، عرصهای است که قدرتها بر سر منافع ملی شون با همدیگه چالش دارند و منافع ملی حکم میکنه بسیاری از اطلاعات درست، پوشیده بمانه یا اینکه اطلاعاتی به غلط منتشر بشه حتی این گاهی با منافع ملی کاملاً گره خورده است و کاریاش نمیتونیم بکنیم... ... سختترین دوران کاری برای ما دوره مذاکرات هستهیی بود میرفتیم با تیم مذاکرهکننده چه تو تهران چه جاهای دیگه و به مسائلی پی میبردیم چون مسائل اصلاً مطرح نمیشد از هیچ طرفی به این آسونیها نمیشد اطلاعات در آورد و جزئیات کار رو گرفت
بعد همین خبرنگار شرح میدهد که چطور وقتی در یکی از سفرهایی که با هیأت مذاکرهکننده رفته بود و به قول خودش در مورد بعضی چیزها فضولی کرده بود و گزارش داده بود، دیگر او را به این مأموریت نفرستادند. اما نکته جالب این است که از نظر این خبرنگار حکومتی هم کاملاً پذیرفته است که برای حفظ منافع بهاصطلاح ملی یا در واقع منافع رژیم
:باید اطلاعات دروغ منتشر کرد و به خورد مردم داد و حالا یک نمونه دیگر
«خانم خبرنگار: سال 89 بود من یه سفر رفتم برای جاذبههای گردشگری میراث فرهنگی استان کهکیلویه و بویر احمد رو ببینم، وقتی رفتم اونجا از یه نفر در حد یک جمله شنیدم که یک روستایی هست توی این استان که مردمش بهخاطر عبور از رودخانه، سوار یک وسیلهیی میشوند که آن وسیله باعث شده که 4تا از انگشتان دستشون قطع بشه... .. ما سوار شدیم رفتیم داخل روستا، آن آماری که من درآوردم، توانستم دربیاورم، حدود 35نفر وقتی سوار آن چیزی که به آن میگفتند «گره» یا «گرگر» سوار آن تله کابین دستی میشدند، باید برای آن که سیم بکسل را میکشیدند و میرفتند و خودشان را میرساندند به آن سمت رودخانه، دستشان میرفت زیر آن چرخ آن وسیله و باعث شده بود که چند تا از انگشتانشان، بعضیها، یکی دو تا سه تا، بعضیها نصف انگشتشان را از دست بدهند. چیزی حدود 35نفر آسیب دیده بودند. من این گزارش را کار کردیم، عکسهایش را گرفتیم، آمدیم تهران منتشر کردیم و مدتها طول کشید منتشر بشه، چون وقتی مسئولان ازشان میپرسیدیم، میگفتند ما آنجا پل میزنیم، ما آنجا اعتبار دادیم، هر کسی یک اعتباری را میگفت یک میلیارد تومان و نداریم بدهیم، یکی میگفت با 300میلیون تومان حل است. گزارش را منتشر کردند، با همه حرفهای مسئولان که این واکنشها را نسبت به این مسأله داشتند، حتی یکی گفت مشکلی نیست، مردم از روی رودخانه رد بشوند. رودخانه مارون یک رودخانه وحشی و یک رودخانه بسیار بزرگ است، زمانی که آب دارد، اصلاً کسی نمیتواند از آن رد بشود، غرق میشود. مجبورند از آن وسیله استفاده کنند،
بهنظر میرسد توضیح دیگری لازم نیست و حرفهای این خبرنگاران خودش کاملاً گویاست، فقط لازم است این نکته را یادآوری کنم که تازه خبرنگارها کسانی هستند که برای گزینش و استخدام، از هفت صافی و فیلتر اطلاعاتی و امنیتی رد شدند و اگر پایشان را کج بگذارند حسابشون با وزارت و دادستانی بازجوهای «مهربون و رئوف» و سالها زندان و غیره است
بعد همین خبرنگار شرح میدهد که چطور وقتی در یکی از سفرهایی که با هیأت مذاکرهکننده رفته بود و به قول خودش در مورد بعضی چیزها فضولی کرده بود و گزارش داده بود، دیگر او را به این مأموریت نفرستادند. اما نکته جالب این است که از نظر این خبرنگار حکومتی هم کاملاً پذیرفته است که برای حفظ منافع بهاصطلاح ملی یا در واقع منافع رژیم
:باید اطلاعات دروغ منتشر کرد و به خورد مردم داد و حالا یک نمونه دیگر
«خانم خبرنگار: سال 89 بود من یه سفر رفتم برای جاذبههای گردشگری میراث فرهنگی استان کهکیلویه و بویر احمد رو ببینم، وقتی رفتم اونجا از یه نفر در حد یک جمله شنیدم که یک روستایی هست توی این استان که مردمش بهخاطر عبور از رودخانه، سوار یک وسیلهیی میشوند که آن وسیله باعث شده که 4تا از انگشتان دستشون قطع بشه... .. ما سوار شدیم رفتیم داخل روستا، آن آماری که من درآوردم، توانستم دربیاورم، حدود 35نفر وقتی سوار آن چیزی که به آن میگفتند «گره» یا «گرگر» سوار آن تله کابین دستی میشدند، باید برای آن که سیم بکسل را میکشیدند و میرفتند و خودشان را میرساندند به آن سمت رودخانه، دستشان میرفت زیر آن چرخ آن وسیله و باعث شده بود که چند تا از انگشتانشان، بعضیها، یکی دو تا سه تا، بعضیها نصف انگشتشان را از دست بدهند. چیزی حدود 35نفر آسیب دیده بودند. من این گزارش را کار کردیم، عکسهایش را گرفتیم، آمدیم تهران منتشر کردیم و مدتها طول کشید منتشر بشه، چون وقتی مسئولان ازشان میپرسیدیم، میگفتند ما آنجا پل میزنیم، ما آنجا اعتبار دادیم، هر کسی یک اعتباری را میگفت یک میلیارد تومان و نداریم بدهیم، یکی میگفت با 300میلیون تومان حل است. گزارش را منتشر کردند، با همه حرفهای مسئولان که این واکنشها را نسبت به این مسأله داشتند، حتی یکی گفت مشکلی نیست، مردم از روی رودخانه رد بشوند. رودخانه مارون یک رودخانه وحشی و یک رودخانه بسیار بزرگ است، زمانی که آب دارد، اصلاً کسی نمیتواند از آن رد بشود، غرق میشود. مجبورند از آن وسیله استفاده کنند،
بهنظر میرسد توضیح دیگری لازم نیست و حرفهای این خبرنگاران خودش کاملاً گویاست، فقط لازم است این نکته را یادآوری کنم که تازه خبرنگارها کسانی هستند که برای گزینش و استخدام، از هفت صافی و فیلتر اطلاعاتی و امنیتی رد شدند و اگر پایشان را کج بگذارند حسابشون با وزارت و دادستانی بازجوهای «مهربون و رئوف» و سالها زندان و غیره است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر