هرچند كه عادت شده تدفين پدرها
اينبار ولي فاجعه بارند خبرها
آتش به كجا رخنه نموده ست كه ناگاه
آوار فرود آمد و پاشيد شررها
در باغ يكي نيست بگويد كه چه مانده
جز بال و پري سوخته از شانه به سرها
با خون خود آن آتش سوزنده نشانديد
بي واهمه رفتيد به درياي خطرها
در سوگ شمايان كه به آتش زده بوديد
بايد كه چهل سال بگريند خزرها
فرياد از اين معركه گيران كه نديدند
در مرگ غم انگيز شما سوخت جگرها
اينبار ولي فاجعه بارند خبرها
آتش به كجا رخنه نموده ست كه ناگاه
آوار فرود آمد و پاشيد شررها
در باغ يكي نيست بگويد كه چه مانده
جز بال و پري سوخته از شانه به سرها
با خون خود آن آتش سوزنده نشانديد
بي واهمه رفتيد به درياي خطرها
در سوگ شمايان كه به آتش زده بوديد
بايد كه چهل سال بگريند خزرها
فرياد از اين معركه گيران كه نديدند
در مرگ غم انگيز شما سوخت جگرها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر