هوا آلوده شد كم شد، هوا همرنگ ماتم شد
همه بيمارن، اكسيژن، نيازي سخت مبرم شد
نفس هم مثل آزادي، داره بدجور ميگيره
داره هي تيره تر ميشه، وضوح هر چي تصويره
مثه فرياد زندوني كه توي غرفه مي پيچه
تو خوابِ كوچه پي در پي، صداي سرفه ميپيچه
عباپوشا سر كارن، نفس هاشون آلوده س
ببين شهرم چه تن خسته، زير آواري از دوده س
گلوتو پر كن از فرياد بذار از دود خالي شه
بذار سيلاب خشم تو جواب خشكسالي شه
ميون شهرِ بي چهره،كي گريونه كي خندونه؟!
رو خورشيد ابر ِآبي هم، شبيه ماسك ميمونه
هوا خيلي پسه اينجا، طبيعت بي كسه اينجا
اسيده اين كه بارون نيست، همه ش تلخ و گسه اينجا
يه آوار سياه از سرب پوشونده شهرو انگاري
مث سر كردن چادر ، با يه قانون اجباري
عباپوشا سر كارن، نفس هاشون آلوده س
ببين شهرم چه تن خسته، زير آواري از دوده س
گلوتو پر كن از فرياد بذار از دود خالي شه
بذار سيلاب خشم تو جواب خشكسالي شه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر