دوشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۹۵

جنگ بر سر حقیقت اسلام- تروریسم و تلاش دیوانه‌وار برای دستیابی به قدرت و نادیده گرفتن مرزهای ملی نقاط اشتراک آخوندها و داعش. بقلم مریم رجوی


بحران تروریسم و استبداد تحت نام اسلام، بیش از همیشه جامعه مسلمانان و جامعه جهانی را به ‌چالش کشیده است. افزون بر جنایت‌های مستمر در عراق، سوریه و یمن، کشتارهای بیرحمانه در نیس و نرماندی فرانسه در ژوییه گذشته، انفجار در کنار حرم نبوی در چهارم همان ماه، کشتار روز ۱۲‌ژوئن در اورلاندو آمریکا، کشتار ۲۲‌مارس در بروکسل پایتخت بلژیك و... ریشه‌داری و استمرار خطری را که به این شهرها و سایر شهرهای جهان ضربه می‌زند، تأیید کرد.
مطالعه این حمله‌ها در چارچوب واقعی آن که مخاصمات جاری در خاورمیانه نیز در آن قرار دارد، نتائج عمیق‌تری به‌دست می‌دهد:‌ این وقایع برآمدهای جهان‌‌بینی هولناک و مهاجمی است که موازین خدایی را به‌نام دفاع از دین زیرپا می‌گذارد، به اعمالی كه با هر معیاری قتل‌عام محسوب می‌شود، جنبه دینی و ایمانی می‌بخشد و با ستایش از راه‌و ‌رسم ‌اعصار تاریک تاریخ بشر، آن را برترین ارزش می‌شمرد.
معتقدان این جهان‌بینی خود را مسلمانانی می‌پندارند که به‌گونه‌یی انحصاری حاملان یك دین برحق‌اند و بقیه مردم، از جمله سایر مسلمانان، یكسره در باطل‌اند و باید یا نابود شوند یا تحت سلطه قرار گیرند.
آن‌ها با همین تلقی به آیه‌های قرآن و سنت‌های پیامبر اسلام به نحوی كه توجیه‌كننده اعمال‌شان باشد، تمسک می‌جویند و آیینی را كه در استبداد و خشونت و تكفیر و نابرابری و زن‌ستیزی خلاصه می‌‌شود، اسلام معرفی می‌كنند.
آیا این اسلام است یا برداشت وارونه از اسلام؟؟؟

اجبار یا آزادی؟
از آغاز كه حضرت محمد، پیامبر اسلام (ص) مردم را به پذیرش یگانگی خدا دعوت می‌كرد، به آن‌ها گفت این برای رستگاری شماست و خدا در قرآن گفت پیامبر برای باز کرد زنجیر از دست و پای مردم آمده است‏.
پیش از او حضرت عیسی گفت: یكدیگر را دوست داشته باشید همان‌طور كه خدا شما را دوست می‌دارد.‏
و پیش از او حضرت موسی مردم را به دینی فراخواند كه فرزندان زمین را اعضای یك خانواده و ملت‌ها و اقوام گوناگون را شاخه‌های درخت آدمیت دانسته است.
پس همه ما به‌عنوان فرزندان ابراهیم برادران و خواهران یكدیگریم. آن‌چه در روابط میان انسان‌ها اصالت دارد، كینه‌توزی، استبداد و بهره‌كشی نیست، بلكه آزادی و رحمت و یگانگی است.
برای یک دوره طولانی، البته حاكمان و نیروهای ستمگر، آیه‌های قرآن را به ارتجاعی‌ترین صورت‌ها تفسیر كرده بسیاری پیرایه‌های جعلی به اسلام بسته‌اند، اما پیام حقیقی اسلام پابرجا مانده است.
در این كشاكش، دو اسلام سراپا متضاد به رویارویی با یكدیگر پرداخته‌اند:
یكی اسلام استبدادی دیگری اسلام آزادی
یكی اجبار و فریب، دیگری بر‌اساس انتخاب آزادانه و آگاهانه، یکی گرایش به ‌گذشته و مدافع قوانین و روابط اجتماعی هزاره‌های پیشین، دیگری مدافع ارزش‌های جهان‌شمول انسانی و آزادی‌طلبانه. یكی بر‌اساس درك مكانیكی و قشری‌گرایانه و دیگری بر‌اساس دینامیزمی كه به نصوص قرآن و روح رستگاركننده اسلام پایبند است.
بنیادگرایان برای توجیه اجبارهای دینی مدعی‌اند که دامنه‌ آزادی در اسلام محدود می‌شود و پس از پذیرش اسلام، هر مسلمانی باید به اجبارهای مورد ادعای آن‌ها گردن بگذارد. حال ‌‌آن‌که جز به‌جز اعمال و شعائر اسلام وقتی از منظر اسلامی صحیح است که با رضایت و اختیار آدمی باشد. تعالیم اسلام هر مسلمانی را به اجتهاد فرا‌می‌خواند.
بنیادگرایان اسلامی گام‌های مقدماتی اسلام درجهت رفع ستم، خشونت و نابرابری را دستورهای ابدی و تغییر‌ناپذیر تلقی می‌كنند و پس از گذشت ۱۴۰۰‌سال اصرار می‌كنند كه جهان بشری باید در همان نقطه درجا بزند. در حالی كه این گشودن راهی از جانب اسلام بود كه باید در آن بشر گام‌های دیگری بردارد تا رحمت خدا و آزادی حقیقی انسان تحقق یابد

روزگاری كه زنان نه تنها از حق مالكیت، بلكه از حقوق اقتصادی به‌كلی محروم بودند. اسلام در نخستین گام حق مالكیت را برای زنان به‌رسمیت شناخت و مقرر كرد كه باید به‌اندازه نصف مردان سهم‌الارث ببرند. این دستور آغاز رفع نابرابری بود نه نصف كردن ابدی حقوق زنان.
در عصر بربریت كه مردم به‌خاطر یك قتل، تمام افراد یك قبیله را از سر انتقام‌جویی ‏كشتار جمعی می‌كردند، ادیان توحیدی «قصاص» را مقرر كردند که مجازاتی درست به‌اندازه جنایت واقع شده بود این گشودن راهی برای محدود كردن مجازات‌ و محترم شمردن جان خانواده و قبیله عامل جنایت بود نه دستوری برای قساوت.
در روزگار برده‌داری، اسلام كفاره بسیاری گناهان را آزادی بردگان قرار داد. این سمت‌گیری آشكاری بود برای الغای تدریجی برده‌داری نه غیر از آن.
وانگهی بنیادگرایانی كه بدون توجه به سمت‌گیری حقیقی قرآن به آیات آن استناد می‌كنند، چرا تصریحات خود قرآن را نادیده گرفته‌اند؟
در سوره آل‌عمران آیه هفت قرآن به روشنی می‌گوید آیاتی از این كتاب محكم‌اند كه مادر كتاب‌اند، و آیات دیگری متشابه‌اند. اما «كسانی كه در دل‌هایشان كجی و لغزش است، به‌دنبال آن‌چه متشابه است روان می‌شوند».
"مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ "فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ...".
محكمات، آیه‌های مربوط به اصول ثابت و اساسی نظیر یگانگی خدا، اعتقاد به روز رستاخیز، برابری انسان‌ها با یكدیگر و اصل مسئولیت انسان است.
در حالی كه آیات متشابه عمدتا مربوط به دستورهای اجتماعی و اقتصادی و روش‌ها و راهبردهای تحقق ارزش‌های انسانی و اجتماعی است. این روش‌ها با شرایط زمانی و جغرافیایی در ارتباط است و متناسب با پیشرفت زمان تكامل و تغییر پیدا می‌کند. آن‌چه مهم است این دستورها و روش‌ها در زمان خود یعنی ۱۴۰۰‌سال پیش، از روش‌ها و سنت‌ها و استانداردهای موجود در پیشرفته‌ترین جوامع آن زمان و به طریق اولی از وضعیت موجود در شبه جزیره عربستان كه محل ظهور اسلام است، بسا پیشرفته‌تر بوده و پیام‌آور یك انقلاب عظیم اقتصادی و اجتماعی در آن روزگار بوده است.
قرآن در به‌رسمیت شناختن تغییر روش‌ها و دستورهای اجتماعی و اقتصادی از این هم پیش‌تر رفته است. قرآن در طول ۲۳سال بتدریج به پیامبر اسلام وحی شده است. بسیاری از دستوراتی كه در سال‌های اول آمده است متناسب با پیشرفت جامعه مسلمانان در سال‌های آخر نزول وحی و حیات پیغمبر تغییر كرده است. در سوره‌ بقره آمده است: «هر حکمی را نسخ یا متروک می‌کنیم، بهتر یا مانند آن را می‌آوریم» "مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَو نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَو مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِیر".
در سوره‌ نحل صحبت از احکامی است که به‌جای احکام دیگر آورده می‌شود. 
"وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ"
نخستین پیشوای شیعیان، علی (ع) تصریح می‌كند كه در قرآن بیان شده است که «برخی امور در زمان خود واجب ‏بوده‌اند اما پس ازآن زایل و منتفی شده‌اند». "بَيْنَ وَاجِب بِوَقْتِهِ، وَزَائِل فی مُسْتَقْبَلِهِ"
با این‌ همه بنیادگرایان بادستاویز قرار دادن آیه‌های قرآن و برداشت سطحی از آن با اهداف و انگیزه‌های سیاسی و نیز با تكیه بر آن‌چه تحریف‌كنندگان وارد اسلام كرده‌اند، مرتكب بسیاری تبهکاری‌ها می‌شوند.
جدا از احكامی كه در قرآن اشاره شده، سایر احكام كه حجم عمده شریعت آخوندی را تشكیل می‌دهد، نه در ‏زمان پیامبر اسلام و نه در سال‌های پس از او وجود نداشته، بلكه در قرن‌های بعد توسط فقیهان آن ‏زمان تدوین شده است. حال وقتی‌كه خود قرآن بر نسخ پدیده‌ها و جایگزینی نو با كهنه ‏تأكید ‏می‌كند، چرا باید دستورهای فقیهان هزار سال پیش غیرقابل تغییر ‏باشد؟ 
چرا مسلمانان نباید این احكام را نقد كنند و قوانینی متناسب با پیشرفت زمان جایگزین آن ‏سازند؟ ‏
و چرا باید از احكامی پیروی كنند كه بسیاری از آن‌ها مدافع ستم و نابرابری است و به‌همین جهت، ضد اسلامی است‌؟
راستی كه بدون درك دینامیك از قرآن و اسلام، لاجرم هر برداشتی از اسلام وارونه است و باید ‏قاطعانه مردود شناخته شود.‏
اعتقادهای مشترک بنیادگرایان
از آخوندهای تهران كه پدرخوانده داعش‌اند تا شبه‌نظامیان نیروی قدس در عراق، یا حزب‌الله لبنان، بوكو حرام و داعش همه از اسلامی دم می‌زنند كه رودرروی حقیقت اسلام است.
همه آن‌ها، با وجود نام‌ها و ظواهر مختلف‌، اعتقاد مشتركی دارند كه پیروی از شریعت ارتجاعی و اجرای افراطی آن است. این شریعت در وجوه گوناگونی نظیر دین اجباری، حكومت استبدادی، زن ستیزی، تكفیر، بی‌اعتباری اصول اخلاقی و اسلامی خود را نشان می‌دهد.
۱-دین اجباری ـ وقتی‌كه خمینی و آخوندهای پیرو او با سركوب قیام‌كنندگان انقلاب سال۱۳۵۷حكومت خود را برقرار كردند، آیین عقب‌مانده خود را با شعار «حزب فقط حزب‌الله» تحمیل می‌كردند و زنان را با شعار «یا روسری یا توسری» سركوب می‌كردند، سپس به‌ضرب اعدام و شكنجه و ارعاب، مردم را به مراعات قوانین ‌دین اجباری وادار كردند.
سه دهه بعد كه گروه داعش كار خود را آغاز كرد، شعار اصلی‌اش این بود كه «شریعت الهی هرگز اجرا نخواهد شد مگر به‌زور ‏سلاح» حال آن‌كه هرچیز كه از سر اجبار و اكراه باشد، با ذات دین مغایر است و چنان‌كه قرآن گفته است: «لااكراه فی‌الدین».
آن‌چه هم كه برای ایمان‌آورندگان به اسلام واجب دینی محسوب می‌شود، نظیر نماز و روزه، چنان‌چه داوطلبانه و از روی قصد قربت انجام نشود، صحیح نیست.
۲-تشكیل حكومت استبدادی ـ بنیادگرایان در پی برقراری یك استبداد موحش تحت نام اسلام‌اند؛ با عنوان‌های متنوعی مانند ولایت فقیه، دولت ‏اسلامى یا خلافت. آن‌ها ادعا می‌كنند كه چون برای اجرای احكام اسلام برخاسته‌اند، در به‌كارگیری سركوب و آزادی‌كشی مجازند. حال آن‌كه استبداد، نافی اسلام است. خدا به پیامبرش در قرآن گفته است: «تو فقط یادآوری‌ کننده‌‌یی نه كسی كه بر آ‌ن‌ها مسلط و مراقب باشی».
" فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ، لسْتَ عَلَیهِم بِمُسَیطِر" (سوره الغاشیة آیات ۲۱و۲۲).
دو سند بسیار مهم، دیدگاه حقیقی اسلام نسبت به‌رفتار حاکمان با مردم را تا حدی ترسیم می‌کند:
نخست، نامه عمر بن‌الخطاب خلیفه دوم (۵۸۶ ـ ۶۴۴ م) به اهالی بیت‌المقدس که در سال ۶۳۶ م، پس از تصرف بخشی از امپراتوری روم شرقی توسط مسلمانان، نوشته شده است: «این امان‌نامه‌ای است که بنده خدا عمر، امیر مؤمنان، به اهل ایلیا داده است. به آنان در جان، مال، کلیساها و صلیب‌هایشان، سالم و دردمندشان و دیگر مردمی که درآنند امان می‌دهد. کسی در کلیسای آنان سکونت نخواهد کرد و آن را ویران نخواهد ساخت. نه از کلیسا نه از اطرافش، نه از صلیبشان و نه از اموالشان چیزی کاسته نخواهد شد. کسی آنان را ناچار به ترک دین و آیین‌شان نمی‌کند. به هیچ‌کس از ایشان زیانی نخواهد رسید‌... هر کس از آنان که از بیت‌المقدس بیرون آید تا رسیدن به جایگاهی امن بر جان و مال خویش در امان خواهد بود. هر کس از ایشان هم‌که در شهر بماند در امان است...». (تاریخ طبری بخش سوم چاپ بیروت)
دوم، نامه علی بن‌ابیطالب خلیفه چهارم و نخستین پیشوای شیعیان (۵۱۸ ـ ۶۶۱ م) به مالک اشتر پس از انتصاب او به حکمرانی مصر: «...مهربانی و خوش‌رفتاری و نیكویی با رعیت را در دل خود جای‌ده و مبادا نسبت به ایشان مثل جانور درنده بوده خوردنشان را غنیمت دانی كه مردم دو دسته‌اند یا با تو برادر دینی‌اند یا در آفرینش مانند تواند...
باید برگزیده‌ترین وزیران نزد تو وزیری باشد كه سخن تلخ حق به تو بیشتر گوید، و كمتر تو را در گفتار و كردارت كه خدا برای دوستانش نمی پسندد بستاید...
باید اندیشه تو در آبادی زمین از اندیشه در ستاندن خراج بیشتر باشد، زیرا مالیات به‌دست نمی‌آید مگر به آبادی،... پس اگر مالیات‌‌دهندگان شكایت كنند از سنگینی آن... به ایشان تخفیف بده به اندازه‌ای كه امیدواری كار آنان درست و نیكو شود... و لشگریان خود را از (‌جلوگیری) مردم بازدار تا سخنران ایشان بی‌لكنت و گرفتگی زبان و بی‌ترس و نگرانی سخن گوید.
من از پیامبر بارها شنیدم كه می‌فرمود هرگز امتی پاك و آراسته نگردد كه در آن امت حق ناتوان بی‌لكنت و ترس و نگرانی از توانا گرفته نشود». (نهج البلاغه امام علی، نامه ۵۳)
۳-تروریسم و جنون قدرت‌طلبی تحت عنوان جهاد ـ آن‌چه امروز بنیادگرایان تحت نام «جهاد» یا «جهادیسم» ارائه می‌کنند چیزی جز تروریسم و قساوت نیست. مفهوم جهاد در قرآن شوریدن علیه ظلم است که حتی در بیانیه جهانی حقوق بشر نیز برسمیت شناخته شده است. قرآن به كسانی اجازه جهاد داده است كه تحت ستم قرار می‌گیرند و كشته می‌شوند یا از وطن‌شان رانده می‌شوند. (سوره الممتحنة، آیه۸): "لا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ".
یعنی حق آن‌ها برای ایستادن درمقابل ظلم را برسمیت می‌شناسد. سلطه‌جویی امروز آخوندها در سوریه، عراق، لبنان و یمن یا تلاش گروه داعش برای گرفتن زمین‌ها و چاه‌های نفت چه ربطی با چنین مبارزه‌یی دارد؟
در نظر آن‌ها مسلمان‌های مخالف حاكمیت ولایت یا خلافت و غیرمسلمان‌هایی كه تن به سلطه آن‌ها نمی‌دهند، مهم‌ترین هدف‌های این به اصطلاح جهادند.
كسانی‌كه مدعی جهاد با دشمنان خدا هستند، چرا با بشار اسد و خامنه‌ای در آشتی و همزیستی‌اند ‏اما مردم بی‌سلاح را در سالن كنسرت یا مرکز قطار به رگبار می‌بندند؟
آیا لشکرکشی ملاهای ایران به سوریه و قربانی كردن صدها هزار نفر زن ‏و مرد و كودك سوری و آواره كردن بیش از نیمی از ملت این کشور جهاد است؟
۴- نفی مرزها ـ اعتقاد مشترك دیگر بنیادگرایان نفی مرزهای ملی و تلاش برای تسخیر كشورهای دیگر ‏است. گروه داعش امروز بخش‌هایی از عراق و سوریه را زیر عنوان دولت اسلامی تصرف كرده برای تسخیر سایر كشورها فراخوان می‌دهد. اما عنوان دولت اسلامی چیزی است كه سه دهه پیش خمینی در وصیت‌نامه خود مطرح كرد و خواستار آن شد كه «یک دولت اسلامی با جمهوری‌های آزاد و مستقل» تشكیل شود. در قانون اساسی حکومت کنونی ایران نیز دولت مؤظف به كوشش پیگیر شده است «تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام ‏را تحقق ‏بخشد». (اصل ۱۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی)
ملاها برای حفظ قدرت خود در ایران، همیشه تلاش کرده‌اند در کشورهای مسلمان منطقه نفوذ کنند. جنگ ایران و عراق که به‌دلیل اصرار خمینی هشت سال طول کشید و باعث کشته شدن یک میلیون ایرانی شد، و سلطه کنونی ملاها بر بخش‌هایی از عراق و لبنان نمونه‌هایی از این سیاست است. این توسعه‌طلبی ارتجاعی كه به‌بهای ریختن خون‌های ناحق و ویرانی‌های دهشتناک صورت می‌گیرد، برخلاف تعالیم اسلام است.
۵- زن‌ستیزی پایین آوردن شأن او...، از دیگر مشتركات عام و بارز بنیادگرایان، زن ستیزی است. یعنی اعمال نابرابری و خشونت علیه زنان، سلب آزادی‌ها و حقوق ابتدایی آن‌ها، حذف زنان از مدیریت و رهبری نهادهای سیاسی و اجتماعی و درجه دو تلقی كردن زنان كه همه با دستاویز قرار دادن اسلام صورت می‌گیرد. حال آن‌كه اسلام هنگام طلوع خود نقش پیشتازانه‌یی در گشودن راه آزادی و برابری زنان داشته است. ازجمله، در همان زمان، صدها تن از زنان به‌ بیعت‌کنندگان با پیامبر ارتقا یافته و برای یاری کردن به ‌پیامبر در امور سیاسی واجتماعی و نظامی مسئولیت پذیرفته بودند. (ابن سعد الطبقات الكبری نامه هفتم)
در قرآن بر برابری همه انسان‌ها، اعم از زن و مرد، تأكید شده و پویایی اسلام و قرآن، همه احكامی را كه به نحوی برابری زن و مرد را انكار كند منسوخ كرده است.
۶- تكفیرـ چه خمینی چه داعش و امثال آن‌ها، تكفیر را برای سركوب و حذف مخالفان و مشخصا مقابله با مخالفان شریعت آخوندی به‌كار می‌برند.
حكم خمینی برای قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، مهم‌ترین نمونه تكفیر در تاریخ معاصر است. وی در حكمی با دستخط خود ادعا كرد كه اعضای مجاهدین «به هیچ‌وجه» به اسلام معتقد نیستند و در زندان‌های سراسر كشور به اعدام محكوم‌اند. براثر این حكم، ظرف چند ماه ۳۰هزار زندانی سیاسی كه بیشتر اعضای مجاهدین بودند، اعدام شدند. اما به گواهی آیات قرآن و سنت‌های پیامبر، روح اسلام با بردباری و پذیرش اختلاف‌ها و تفاوت‌های میان انسان‌ها و گروه‌ها و پیروان عقاید و مذاهب گوناگون سرشته است.
در آیه ۸۷ سوره بقره، خداوند به تندی تكفیركنندگان را نكوهش می‌كند كه تكبر می‌ورزند و گروهی را تكذیب می‌كنند و گروهی را می‌كشند. أن الله یلعن الذین یستكبرون على غیرهم فیبعدون بعضهم ویقتلون بعضهم الآخر.
۷- دگماتیزم در فرعیات، نادیده ‌انگاری در اصول انسانی‌ـ یكی از اعتقادات رسوای همه بنیادگرایان كه از بیان آن ابایی هم ندارند، بی‌اعتبار شمردن اصول اخلاقی، انسانی و اسلامی برای دستیابی به هدف به‌ویژه برای حفظ قدرت و حكومت است. آن‌ها به‌گونه‌یی‌ افراطی درامورجزیی و فرعی بی‌انعطاف‌اند و دگماتیسم به‌خرج می‌دهند اما در آرمان‌ها و اصول پایه‌یی اسلام به اقتضای منافع خود، تاحد نادیده‌ انگاری آن، بدعت می‌گذارند.
خمینی، پیش از آن‌كه به حكومت برسد، كتاب خود به‌نام «حكومت اسلامی» دست زدن به كشتار جمعی برای حفظ حكومت یا آن‌چنان كه خودش نوشته «قطع ریشه بسیاری از طوائف مفسده‌انگیز مضر برای جامعه‏» [روح‌الله خمینی كتاب حكومت اسلامی ۱۳۵۰] را مباح شمرده است. در سال‌های حاكمیت نیز می‌گفت: «ولی فقیه، می‌تواند با رعایت مصلحتی كه خود تشخیص می‌دهد، از اقامه نماز، روزه، حج و… جلوگیری نماید و خانه مؤمن را خراب كرده و همسر او را طلاق دهد». آن‌گونه كه در روزنامه ”رسالت” وابسته به دولت در ۲۹مرداد ۱۳۶۷ آمده است.
دیدیم كه به‌خاطر حفظ قدرت جنگ ویرانگر با عراق را به مدت هشت سال ادامه داد و یك‌ میلیون كشته بر مردم ایران تحمیل كرد.
گروه داعش كه امروز بی‌محابا به كشتار انبوه دست می‌زند، از همین روش پیروی می‌كند كه ارزش و اعتباری برای اصول انسانی و اخلاقی قائل نیست.
راستی مگر ادیان توحید‌ی برای مقید كردن انسان به رعایت حدود انسانی و اخلاقی نیامده‌‌اند؟
آیا از ده فرمان موسی تا همه آن‌چه عیسی و محمد گفته‌اند برای مهار روح تجاوزگری و زیاده‌خواهی و ستمگری نوع بشر نیست تا راه آزادی و كمال فردی و اجتماعی او گشوده شود؟
پس چگونه بنیادگرایان خود را مجاز دیده‌اند كه به هر قساوتی دست بزنند و نام اسلام را بر آن بگذارند؟
شگفتا كه بنیادگرایان، در تمام نسخه‌های شیعی و سنی‌شان، خود را مدافع موازین اسلامی و اخلاقی جا می‌زنند و برای اعمال خشونت‌های ناموجه که آن‌را به‌دروغ «حدود اسلامی» توصیف کرده‌اند، بسا كه دست و پا بریده و چشم از حدقه درآورده‌اند و زنان را با سنگدلی تمام سنگسار كرده‌اند. حال آن‌كه در این عصر هیچ‌كس بیشتر از همین جماعت موازین خدایی و اسلامی را زیرپا نگذاشته‌ است. به‌کلام قرآن، «از مردم، کسانى هستند که ‏گفتار آنان، در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى‏شود؛ و خدا را بر آن‌چه در دل دارند ‏گواه می‌گیرند. (در حالى که) آنان، سرسخت‏‌ترین دشمنانند. و ‏هنگامى که به حاكمیت می‌رسند تمام تلاش خود را بكار می‌گیرد تا در زمین فساد كنند و حرث و نسل را نابود سازند». آنگونه كه در آیه ۲۰۴ از سوره بقره آمده: "وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِی الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَام". و در آیه ۲۰۵: "وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِیهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الفَسَادَ".
اعتقادات ما
حقایق پیش‌گفته، برای جنبش ما صرفا یك بحث نظری نیست. بلكه موضوع مبارزه دشواری است كه از پنج دهه پیش تاكنون با بهایی بس خونین توسط مجاهدین خلق ادامه دارد.
سرگذشت مجاهدین، تاریخچه شورش‌های نظری و عملی مستمر علیه بنیادهای ارتجاع مذهبی است.
سازمان مجاهدین خلق ایران با سابقه‌ترین و بزرگ‌ترین سازمان مسلمان مخالف با دیدگاه‌های افراطی از اسلام در خاورمیانه است. این سازمان در سال ۱۳۴۴ تاسیس شد و از همان بدو بنیانگذاری به یک تلاش نظری برای درک حقیقت اسلام و كنار زدن برداشت‌های جزم و دگماتیکاز اسلام، اشتغال داشت. مجاهدین موفق شدند دیدگاه‌های معتبر اسلام در مورد آزادی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، برابری جنسی، حقوق اقلیت‌های قومی و مذهبی و سایر مسائل مبتلا به جامعه را بشناسند و تدوین کنند.
نقطه نظری که بنیانگذار مجاهدین، محمد حنیف‌نژاد اعلام کرد، انقلابی در اندیشه اسلامی است. او گفت جبهه‌بندی واقعی میان با‌خدایان و بی‌خدایان نیست. بلکه جبهه‌بندی میان کسانی است که سرکوب و ستم می‌کنند با مردم تحت سرکوب و ستم این نقطه‌نظر گسست قاطعی میان درک سنتی و جامد از اسلام با حقیقت اسلام ایجاد کرد و مرز عبورناپذیری میان مجاهدین و اسلام دمكراتیك با اسلام ارتجاعی استوار ساخت.
بر این اساس امروز هم ما فرقه‌گرایی و دعواهای مذهبی را رد می‌كنیم. ما می‌گوییم دعوا نه میان شیعه و سنی است، نه میان مسلمان و مسیحی و نه میان مردم و فرهنگ خاورمیانه با مردم و فرهنگ غرب. بله، جنگی میان تمدن‌ها در کار نیست؛‌ بلكه كشاكش اصلی میان استبداد و بنیادگرایی است با دمكراسی و آزادی و مردمی كه طالب آزادی‌ و پیشرفت‌اند.
ما بر این باوریم كه آیات قرآن به اندازه كافی در این امر تاكید دارد كه پیروان تمامی ادیان با هم در حقوق سیاسی و اجتماعی وحتی عقیدتی برابرند و برای مثال به آیه‌های زیر اشاره می‌كنیم:
- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ {المائدة/۶۹}
- آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِیرُ {البقرة/۲۸۵}
وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعَیسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِیلَ فِیهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ {المائدة/۴۶}
شناخت درست از راه عمل مناسب
سایر گام‌های بزرگ مجاهدین در مبارزه نظری و عقیدتی علیه ارتجاع مذهبی، به‌همین اندازه مهم است:
در شرایط حاكمیت فرهنگ سنتی بر اكثریت جامعه ایران، مجاهدین با شجاعت بسیار، و رو‌در روی آخوندهای مرتجع با استناد به قرآن آیه ۶۹ از سوره عنكبوت " َالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ " گفتند برخورداری از فهم درست از اسلام در گرو شركت در مبارزه برای تغییر جامعه است و این چیزی است كه آخوندهای مرتجع كه توجیه‌گر جنایات رژیم های حاكم هستند، فاقد آن هستند.
مجاهدین برخلاف آخوندها كه دستاوردها و نظریه‌های علمی مانند تكامل حیات و تكامل اجتماعی را در تعارض با درك عقب مانده خود از قرآن و اسلام می‌بینند، این نظریه‌‌ها را منطبق با چارچوب‌های جهان‌بینی و انسان شناسی قرآن و اسلام می‌دانند و ظهور انبیا و ادیان بزرگ ازجمله اسلام را از بزرگ‌ترین دینامیزم‌های تكامل اجتماعی در طول تاریخ می‌دانند. این همان مباحثی است كه مسعود رجوی بعد از انقلاب ضد سلطنتی تدریس می‌کرد و به‌نوشته روزنامه فرانسوی لوموند در تاریخ ۱مارس ۱۹۸۰: «یکی از وقایع بسیار مهمی که نباید در تهران از دست داد، دروس فلسفه‌ مقایسه‌یی است که آقای مسعود رجوی هر جمعه بعدازظهر تدریس می‌کند و حدود ۱۰‌هزار نفر در دانشگاه شریف به آن گوش فرا می‌دهند».
دیگر این‌كه مجاهدین به تئوری «دینامیزم قرآن» روی آوردند‏ که همانا اسلوب فهم صحیح اسلام است. این اسلوب، با الهام از گوهر معتقدات اسلام، صلاحیت قانون‌گذاری عرفی را تأیید می‌کند و بر شریعت بنیادگرایی، كه نقش‌ ویژه‌اش به بند كشیدن آزادی جامعه است، خط بطلان می‌کشد.
مجاهدین هم‌چنین، با الهام از اصل آزادی فکر و انتخاب در معتقدات اسلامی و قرآنی، برای دفاع از آزادی و حاكمیت مردم قیام كردند و گفتند هر آن‌چه برپایه استبداد و انكار رأی آزادانه مردم است، با اسلام بیگانه است. ابتکار مقاومت ایران كه به تلاش برای لغو حکم اعدام فرا‌خوان می‌دهد که نمونه‌ نادری در کشورهای اسلامی است، پشتوانه عملی همین دیدگاه است.
در همین راستا، مجاهدین، در برابر ولایت فقیه به‌پاخاستند. آن‌ها با پرداخت بهایی سنگین، قانون اساسی آخوندها را كه در محور آن ولایت فقیه قرار دارد رد كردند و فریبكاری آخوندها كه خود را نماینده خدا بر روی زمین معرفی می‌كنند، مردود شناختند.
آن‌ها هم‌چنین به مبارزه طولانی و عمیقی برای برابری زن و مرد دست زدند و به استناد قرآن و سنت پیامبر و پیشوایان اسلام نشان دادند كه انكار حقوق و آزادی برابر زنان مغایر پیام حقیقی اسلام است. این اعتقاد به‌گونه‌یی عینی بر ساختار جنبش مقاومت اثر گذاشته و زنان در رهبری این جنبش و سایر سطوح تصمیم‌گیری نقش تعیین‌کننده یافته‌اند.
و سرانجام، راهگشایی بزرگ دیگر مجاهدین، نفی و لغو هرگونه حكومت دینی و یا هرگونه امتیاز و تبعیض مبتنی بر دین است. حمایت از این اصل، نمی‌توانست جدیت و تأثیری پیدا كند، مگر اینكه یك نیروی مسلمان، ابتكارِ آن را برعهده بگیرد. مسعود رجوی در برنامه شورای ملی مقاومت ایران و دولت موقت در سال۱۳۶۰ تصریح نمود: «اگرچه حقایق علمی و فلسفی وایدئولوژیك هیچگاه تابع رأی‌گیری دمكراتیك نیستند، اما درقلمرو اداره سیاسی كشور، اجتماع عقاید و نظریه‌های مختلف در یك چارچوب واحد امكان‌ناپذیر است مگر اینكه همگان بپذیرند كه مشروعیت سیاسی‌شان مقدمتا بگونه‌یی دمكراتیك از بوته آزمایش ”‌نظر سنجی و انتخاب عمومی ” عبور كند». مسعود رجوی افزوده است: «به اعتقاد ما مسلمانان، الغاء تبعیض‌ها سیاسی و اجتماعی درمیان تمام آحاد ملت، به هیچ‌وجه به‌مثابه صرف‌نظر كردن از حقانیتی كه برای اسلام راستین محمدی قائلیم نیست. به‌عكس، اسلام ما دقیقا برخلاف خمینی مستغنی از آن‌است كه هرگونه حقانیت و مشروعیت خود را از راه اجبار و اكراه به كرسی بنشاند. به‌عبارت دیگر ما عمیقا معتقدیم كه شكوفایی واقعی اسلام در عدم استفاده از هرگونه تبعیض و امتیاز و اجبار سیاسی و اجتماعی میسر است».
در دفاع از این اصل، ما به‌رویارویی با دین اجباری و اجباردینی برخاسته‌ایم. آیا این اصل به‌معنای تقلیل دادن یا تجدید‌نظر کردن در معتقدات اصیل اسلامی است؟ نه‌، به‌عکس، منظور پافشاری بر روح حقیقی اسلام است.
آیا منظور از این فراخوان این‌است که در جامعه آزاد شده از دیکتاتوری، هیچ فرد یا گروهی نباید به‌نام اسلام فعالیت کند؟ خیر منظور این‌است كه هم‌چنان‌كه در طرح شورای ملی مقاومت آمده است منشا مشروعیت قدرت حاکم صندوق‌های رأی است و هیچ‌كس به‌خاطر اعتقاد یا عدم اعتقاد به یك دین هیچ امتیاز یا محرومیتی نخواهد داشت. كما این‌كه در برگیرنده تضمین آزادی مذهبی است یعنی چه مسلمانان چه پیروان سایر ادیان، به‌دور از هرگونه نابرابری، در فعالیت‌ مذهبی خود آزادند. پیامبر اسلام در منشوری که در سال یازدهم هجری در مدینه تدوین کرد، گفت: «یهود با مسلمانان مانند یک ملت و امت هستند، (با این تفاوت) که یهود پیرو دین خود و مسلمانان هم تابع دین خود».
آن‌چه ما می‌گوییم خط بطلان کشیدن بر‌استبداد زیرپرده است. حرف ما چکیده یک تجربه بزرگ تاریخی یعنی تجربه شکست دیکتاتوری دینی در ایران است. ما برآنیم که بنیاد تفرقه افکنی به‌نام شیعه یا به‌نام سنی را براندازیم. سوء استفاده از مذهب برای منافع قدرت‌پرستانه دیگر نباید ادامه پیدا کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر