«بهراستی، برپاداشتن انقلاب کار یک روز است و استوار ساختن دولت، کار یک نسل»
(ویل دورانت، تاریخ تمدن، دوره تک جلدی، جلد اول، ص ۵۸۹)
از پشت سر تا روبهرو، از افق تا افق
در لابهلای سالهایی که ما را به امروز آورده و رساندهاند، نقشها و نشانههایی نهفتهاند که بدون حضور و اثرگذاریشان، بیشک چنین گشایشها، موقعیتها و دستاوردهایی نداشتیم. رسیدن و برپا داشتن چنین روزهایی به سیاق آنچه که ویل دورانت در بررسی تاریخ تمدن تجربه کرده است، ما را به نقش شخصیت تاریخی و کار کردهای رهبری بهطور خاص در یک جنبش بزرگ و همواره متلاطم رهنمون میشود.
در لابهلای سالهایی که مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق را به امروز و موقعیت کنونی رساندهاند، باید از نقشها و نشانههایی یاد کنیم که هم از کار کردهای رهبری و هم از همبستگی سازمانیافته جمعی حاصل شدهاند. از این رو در آستانه ۳۰مهر که آغاز بروز این نقشها و نشانهها طی سالیان بوده است، جا دارد به نقش ویژه و اثرگذار مریم رجوی در خلق تحولات تعیینکننده و «سرفصلهای سرنوشتساز» پرداخته شود.
تاریخچه سالیانی که سازمان مجاهدین در عراق، فرانسه و آلبانی گذرانده است، با سرفصلهایی رقم زده شده که هر کدام بهمثابه گردنههایی هستند که میتوانند کلید فهم و شناخت مقاطع پشت سرشان باشند. مقاطعی که تحولات کمی تحت یک رهبری جبر ستیز و با تلاشهای طافتفرسا به جانب یک تحول کیفی راهنمایی شدهاند.
آنچه در پشت سر روی داد و منجر به خلق سرفصلهای مهم و تعیینکننده در زندگینامه مقاومت ایران گشت، محصول یک رهبری در شرایط بسا سرسخت منطقهیی و بینالمللی همراه با بیشترین توطئههای رژیم آخوندی بود. در این مقاله تلاش میشود مهمترین سرفصلها و نقش مریم رجوی در تبدیل این سرفصلها به دستاوردها و پیروزی برای مقاومت ایران بعد از معرفی وی بهعنوان رئیسجمهور برگزیده مقاومت در سال ۷۲بررسی شود.
طبعا نقش بیبدیل مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین و ورود وی به جایگاه رهبری که رمز پایداری و ایستادگی و ماندگاری مجاهدین شده است جای بررسی جداگانه دارد که در حوصله این نوشتار نیست.
دستی بر دریچههای افقهای نو
از عبور از سرفصلهایی باید سخن گفت که هر کدام دریچهیی به روی افقهای نو برای مقاومت گشتند. گشودن این دریچهها راه نفس در مصاف با جهان تکقطبی و در لابهلای چرخدندههای سیاست مماشات با نظام آخوندی بود.
فعالیتهای بینالمللی مریم رجوی از پاییز سال ۷۲در فرانسه شروع شد. حضور وی در آن سالها باعث گسترش اجتماعی و فرهنگی مقاومت ایران شد. او توانست پیام پایداری و برنامههای شورای ملی مقاومت را به میان ایرانیان خارج کشور ببرد.
منشور ایران فردا در قارههای جهان
وجهی دیگر از حضور مریم رجوی در فرانسه بردن ارزشها، تاریخچه، منشور ایران فردا و دفترهای همیشه گشوده و سرخ شهیدان آزادی نزد شخصیتهای سیاسی، حقوقی و فرهنگی پنج قاره جهان بود. این کار البته بنا به ذات دنیای منافعطلبی و تعادل قوایی سیاست، بسا سخت مینمود؛ اما باز به یمن رهنمودهای انقلاب درونی مجاهدین، صخرههای صلب این جبهه نیز باید گشوده میگشت.
مریم رجوی جبههیی را گشود که سرمایه و گنجینهیی برای مقاومت در فرش و زمین غرب شد. او پشتوانهیی را سازمان و نظم داد که نتیجه آن گشایش ارتباط مقاومت به جانب دیگران بود. در این پهنه از فعالیت، واقعیت مهمی که باید به آن توجه داشت، این بود که این فعالیتها در دهلیزی از بهتان و اتهام علیه مقاومت ایران با برچسب تروریستی صورت میگرفت. از این رو بود که گشودن جبههیی در این دهلیز یخین، رقم زدن بخشی از سرفصلهای تاریخی محسوب میشود.
شکست هیمنه کودتا، ناقوسی بر وجدانهای آگاه
سرفصلی دیگر که مریم رجوی هاله به هاله، پرده به پرده و بند به بند حصارهای آن را گشود، تبعاًت و دنبالهها و آثار واقعه و کودتای ۱۷ژوئن ۲۰۰۳بود. ۱۷ژوئن هیمنهیی بود که همزمان و به موازات تحولات عراق، علیه کلیت مقاومت صورت گرفت. هیچ پیشبینی و برآوردی هم از ضربه احتمالی وجود نداشت. سوژه اصلی نیز مریم رجوی بود. اما آنچه حاصل نهایی آن شد، اثبات امیدبخشی و شکیبایی وی برای شکست سیاسی و حقوقی آن کودتا بود. مریم رجوی با رهنمود «میتوان و باید» که چون اکسیری در بدنهٔ این جنبش تکثیر کرد، باعث شد تا با همبستگی اعضا هواداران مجاهدین، بندهای تنیده بر پیکر مقاومت گشوده شود.
یک از آثار و دستاوردهای شکست کودتای ۱۷ژوئن، به میدان آمدن وجدانهای بیدار و آگاه بینالمللی به هیأت حقوقدانان و سیاستمداران برجسته در پیرامون مقاومت ایران بود. در اینجا نیز این راهگشایی باید از دهلیز اتحاد ارتجاع و استعمار و هیمنه مماشات عبور میکرد و جبههیی دیگر به سوی افقهای روشن و استمرار مبارزه گشوده میشد.
«مبنا»ی یک پایداری، «شرط» یک پیروزی
تهاجم آمریکا به عراق در فروردین ۱۳۸۲و تحولات ژئوپولوتیک، استراتژیک و منطقهیی ناشی از آن، آغاز دورهیی پر پیچ و خم پیش روی مجاهدین بود. آنچه در اشرف باید تحقق مییافت، «مبنا»ی یک پایداری برای تضمین عبور از شرایط جدید بود. این پایداری آن روی سکه باز کردن گرههای متعدد سیاسی، حقوقی، منطقهیی و بینالمللی بود. از طرف دیگر «شرط» پیشبرد این پایداری و باز کردن گرههای گوناگون آن، همان ضرورت و نقش رهبری مریم رجوی و پایداری اعضا و هواداران مقاومت در خارج از اشرف و لیبرتی بود.
بهراستی که سالهای رقم زدن پایداری در اشرف و فعالیتهای مریم رجوی و مجاهدین در خارج کشور، بسان قلمکاریِ مینیاتوری بود. رهبری این سالها بر عهده مریم رجوی بود که توانست پایداری اشرفیان را به جهان ببرد تا توجهشان را به ضرورت حفاظت از آنان جلب کند. او با کاروانی از حقوقدانان و سیاستمداران، موفق شد اشرفیان را بسان بلوری میان صخرهها و چالشها و بحرانهای عراق حفظ کند.
اهمیت نقش رهبری مریم رجوی را در تدارک حفاظت بینالمللی از اشرفیان در لیبرتی، باید در متن یک عراق تسخیر شده توسط نیروی تروریستی قدس سپاه پاسداران و دولت وابسته به ایران آخوندی فهم و درک نمود.
مرور همهجانبه آن ۱۴سال پایداری در اشرف و لیبرتی، گویای اهمیت نقش رهبری در هر جامعه انسانی و بهطور خاص در تعادلقوای سیاسی با دیگران است. بیشک روزگاری خواهد رسید که گاهشمار «مبنا»ی پایداری در اشرف و لیبرتی و «شرط» رهبری مریم رجوی برای رسیدن به افقهای روشن آینده بازگو شده و شناخته شود.
چالش با اربابان جهان
در همین سالها باید به وجهی خاص از فعالیتهای مریم رجوی اشاره نمود که این نمونه هم بسان قلمکاری با مینیاتور است: خارج کردن نام سازمان مجاهدین از لیست برچسب تروریستی. قابلتوجه است که در این سالها چندین پروژهٔ سیاسی و حقوقی به موازات یکدیگر و همگی با راهگشاییها و رهبری مریم رجوی جریان داشتند.
در مورد خروج از لیست وزارت امور خارجه آمریکا، بسیاری شواهد و نظریهها بر آن بودند که کاری نشدنی و مسیری پر مانع و مینکاری شده است. گاه، سرنوشت بیسرانجام پیمودن این مسیر نیز از قبل تعیینتکلیف میشد. با وجود این پیشبینیها و موانع سرسخت حقوقی، مریم رجوی با الهام از «میتوان و باید»، عزم جزم کرد که این عرصه را به چالش بکشد.
آنچه در این تصمیمگیری و جد و جهد برای یک نبرد حقوقی و سیاسی، مسلم و یقین قاطع بود، پاک بودن دامن مقاومت از هر گونه بهتان و اتهام تروریستی بود. از این رو مریم رجوی قصد برداشتن این سد و مانع ارتجاعی و استعماری از پیش پای مقاومت برای آزادی را همت و حمیت تمام اعضا و همراهان مقاومت دانست. یک نبرد سنگین حقوقی و سیاسی در دهلیز تار و پر سنگلاخ دنیای مماشات و منافع اقتصادی با ملایان، شروع شد. پهنهیی بود که تلفیقی از علم مبارزه با استفاده از حقوق قضایی و سیاسی و یقین به پیروزی، با اروپا و آمریکا باید هماوردی میکرد. این مبارزه خواه ناخواه باید با سیاست مماشات و زد و بند با ملایان درگیر میشد. سیاستی که مبنای لیستگذاری مجاهدین شده بود.
مریم رجوی با تکیه بر اراده و توانمندی ناشی از انقلاب درونی مجاهدین جبههیی جدیدی از توانمندی مقاومت ایران را گشود. او تمام عناصر تکنیکی و فنی و تخصصی را حول پیشبرد این پروژهٔ سنگین و تقریباًً بدون چشمانداز مشخص، بسیج و سازماندهی کرد. دهها کنفرانس و سمینار حقوقی و تخصصی با حضور وکلای برجسته بینالمللی که در بسیاری از آنها خود مریم رجوی هم حضور داشت، به تشریح چرایی و چگونگی لیستگذاری وزارتخارجه آمریکا و دولت انگلیس و کانادا میپرداختند. در نهایت حاصل این زود و خورد حقوقی و سیاسی با قدرتهای بزرگ جهانی، شکست لیستگذاری انگلیس و آمریکا و اثبات حقانیت مقاومت برای آزادی توسط مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت بود. کاری صورت گرفت و نبردی با پیروزی محقق شد که نمونهاش در تاریخ قرنهای اخیر یافت مینشود. در این چالش و حاصل موفقیتآمیز آن، افقهایی فراتر از نمونههای پیشین در چشمانداز مقاومت برای آزادی گشوده شد. یکی از آثار سرنوشتساز آن، رقم خوردن مختصات جدید سیاسی و حقوقیِ ساکنان لیبرتی و زمینهساز هجرت بزرگ آنان به آلبانی بود.
تکاپویی یکسویه، ایثاری همهجانبه
از نقشهای رقمزننده راهگشاییها و تغییر تعادلقوای سیاسی و حقوقی توسط مریم رجوی، باید به تحولی اشاره نمود که تضمین آینده تمامیت مقاومت برای آزادی و پیوند آن با میهن و جامعه و مردم ایران شد. این تحول تاریخی همان «هجرت بزرگ» مجاهدین از عراق به آلبانی است.
در بررسی نمونههای بالا، آنچه در بطن راهگشاییهای مریم رجوی شاهد بودیم، عشق یکجانبه و یکسویه و نثار و ایثار همهجانبه وی جهت رقم زدن افقهای نو برای مجاهدین و مقاومت ایران بوده است. از بهار سال ۱۳۸۲تا شهریور ۱۳۹۷تمام این تلاشها صرف حفاظت و نگهداری از یک گنجینه ملی و تاریخی و گشایشهای مداوم برای استمرار مبارزه با حاکمیت ولایت فقیه بوده است. ثقل این تکاپوی خستگیناپذیر از جانب مریم رجوی، متوجه اشرف و لیبرتی بود.
آنچه گل داد و مژده داد، حاصل هوشیاری و شکار زمان توسط کلیت مقاومت به رهبری مریم رجوی بود. این هوشیاری با تاکتیکها و تکنیکهایش، توانست مجاهدین را از دام چالههای اهریمن بداندیش ولایت فقیهی و دستآموزان مزدبگیرشان در عراق، برهاند. این همه، حاصل تکاپوی خستگیناپذیر و فداهای تمام عناصر مقاومت به رهبری هوشیارانه و ایثارگرانه مریم رجوی محقق شد. «هجرت بزرگ»، عنوان و تعبیریست که با این بنبستشکنیهای حقوقی و سیاسی حاصل شده است.
آنچه باید از پشت سر تا اکنون را با تصویری همهجانبه جلوه دهد، حضور و پویایی، راهگشایی و از افقی به افقی نو پیمودن مقاومت برای آزادی و برابری و عدالت اجتماعی در ایران است. جلوههای همهجانبه این همه را اگر بهمثابه «ساختار یک مقاومت» تعبیر کنیم، باید با مینیاتوری اندیشیدن، کار کردن و آفریدنهای مداوم مریم رجوی عجین دانست...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر