چهارشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۹۷

‌دوران سرنگونی از آرزو تا واقعیت

سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه و برقراری آزادی و دموکراسی آرزوی ۴۰ساله مردم ایران است. بعد از قیام دیماه ۹۶ شاهد این هستیم که بسیاری از حتمیت سرنگونی رژیم آخوندی صحبت می‌کنند. راستی آیا این سرنگونی یک خواسته در دسترس است یا هم‌چنان یک آرزوی ناممکن؟!‌ اگر واقعیتی در دسترس است سؤال این است که این واقعیت را چگونه و در کجا می‌شود دید؟!
اولین نشانه دوران سرنگونی گسترش همین شعار است. یعنی مقاومت مردم ایران بعد از ۴۰سال پایداری شعبده راه‌حل از درون فاشیسم مذهبی را سوزانده و باطل کرده. حرف مردم ایران این است که آقا نمی‌خواهیم. نه اصلاح‌طلب می‌خواهیم نه اصول‌گرا، نه معتدل نه اینوری نه اونوری... هر چیزی که متعلق به این رژیم هست را نمی‌خواهیم. این یعنی سوختن تمام کارتهای دیکتاتوری ولایت فقیه است.
یک چیزی در حدود ۶ماه است که قیام و اعتراض و تظاهرات در ایران ادامه دارد. آن هم در چه شرایطی؟‌ زیر سرکوب حداکثر. آن هم با وجود پیکرهای خودکشی‌شده جوانهای قیام در زندانهای رژیم. آن هم با وجود دستگیری‌ها و اعدامهای روزانه. اول کارگرهای نیشکر هفت‌تپه شروع می‌کنند. بعد کارگرهای فولاد اهواز. بعد کشاورزان اصفهان. بعد آن داستان نمازجمعه اصفهان و پشت کردن به امام‌جمعه خامنه‌ای. بعد هموطنان عربمان در خوزستان بلند می‌شوند. بعد اهواز منفجر می‌شود. از آن طرف کازرون خونین و شعله‌ور را شاهدیم. بعد هم اعتصاب رانندگان کامیون در ۲۸۵شهر را در ۳۱استان به مدت ۱۲روز. بعد هم اعتصاب بازار و انفجار بغض تهران... و باز هم خرمشهر و خوزستان و برازجان. تازه به اینها تجمعات معلمان و بازنشستگان و غارت‌شده‌ها را هم اضافه کنید. خب این یعنی چی؟‌ این یعنی یک چیزی عوض شده. یک دورانی تغییر کرده. این یعنی ایران با همه فرزندانش دارد از استبداد دینی گذر می‌کند. اگر این نشانه دوران سرنگونی نیست. پس نشانه چیست؟
سومین نشانه سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه چیست؟‌ سومین نشانه این است که تضادهای اقتصادی و اجتماعی به‌خصوص گرانی، بیکاری و فقر و نابرابری، به نقطه برگشت‌ناپذیر رسیده. یعنی هیچ بحرانی حل نمی‌شود بلکه هر روز شاهد گسترش بحرانها هستیم. آخوندها هم نه تنها راه‌حلی برای حل این بحرانها ندارند. بلکه اصلاً نمی‌توانند این بحرانها را حل کنند. هیچ مشروعیتی برای نظام ولایت فقیه باقی نمانده است. تمام رژیم در تنگنای بی‌پولی دست و پا می‌زند. بریدگی و ریزش سراپای سپاه را دربرگرفته. بازار اصلاح‌طلب‌ها کساد شده، خودشان می‌گویند در رأس نظام ۲دولت وجود دارد خلاصه این‌که بساطیه. در یک کلام همه به چشم می‌بینند که بالایی‌ها توان حکومت کردن ندارند. نمی‌توانند حکومت کنند.
حالا به همه این نشانه‌ها،‌ٰ بحران بین‌المللی رژیم را هم اضافه کنید. دوران اوباما سپری شده. رژیم دیگر در آمریکا از پشتوانه مماشات برخوردار نیست. برجام که به فنا رفته. آوار تحریمها هم که روی سرشان خراب شده. در منطقه هم که مدام بدبیاری میارند. صحبت از تحریم تسلیحاتی و نفتی است. دیگر دوران مفتخوری بین‌المللی آخوندها تمام شد. تمام شد آن زمان که به سفارش آخوندها اپوزیسیو نشان را بمباران می‌کردند یا در پاریس کودتا علیه آنها کودتا می‌کردند. یک فصلی عوض شده و یه چیزی ورق خورده است.
و اما میرسیم به پنجمین و مهم‌ترین نشانه دوران سرنگونی. مهمترین نشانه چیزی نیست جز پیوند بین خشم مردم محروم و ستمدیده ایران با مقاومت سازمان یافته. یعنی همان چیزی که آخوندها به‌شدت از آن در هراسند. این همان واقعیتی است که قبل از همه خامنه‌ای به آن اعتراف کرد.
‌ بله! آرزوی ۴۰ساله سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه در حال تحقق است. کانونهای شورشی در سراسر ایران در تلاش و تکاپو هستند. باید بلند شد و قدم در راه گذاشت. مثل ورزنه‌ای‌ها که ورودی شهر را در دست گرفتند. مثل کازرونی‌ها که خیابانهای شهر را تسخیر کردند. مثل راننده‌های کامیون که جاده‌ها را از حضورشان پر کردند. مثل جوانهای شورشی‌ترین شهر جهان یعنی تهران که با مأموران دیکتاتوری 
ولایت فقیه به مقابله برخاستند و گفتند می‌جنگیم... می‌میریم... ایران را پس می‌گیریم.
https://article.mojahedin.org/i/دوران-سرنگونی-آرزو-واقعیت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر