🔸از فردای کودتای ۲۸مرداد و سقوط حکومت ملی مصدق تاکنون، روزی نبوده که شاه و خمینی و پسماندههای استعماری و ارتجاعی آنها، مصدق و راهش را نکوبند. در دوران حیاتش نیز ایادی استعمار و ارتجاع و فرصتطلبان رنگارنگ، بسا بر او تاختند و چه لجن پراکنیها که در مورد «دیکتاتوری»، «کیش شخصیت»، «یکدندگی» و «لجاجت» این رادمرد بزرگ تاریخ ایران نکردند. اما خوشا مصدق که هم چنان در قلب مردم جا دارد، از خاکش نیز شعلههای «آتشی که نمیرد همیشه» زبانه میکشد و خاطره تابناکش درس میهنپرستی و سازشناپذیری میآموزد. هم او که میگفت بر سر منافع ملت و آن جا که حق در کار است «از همهچیز میگذرم»؛ هم او بهعنوان نماینده مردم در برابر قدرت مسلط زمانه میایستاد و در مخالفت با قراردادهای استعماری، به دربار و دستنشاندگانش میگفت: «اگر شرکت نفت جنوب از شما تشکر کند، گریه و ضجه ملت ایران شمارا نیست و نابود خواهد کرد».
🔸بیسبب نبود که شاه، برخلاف وصیت مصدق، از دفن پیکر او در کنار شهیدان ۳۰تیر جلوگیری کرد و خمینی از مزار مصدق میترسید و از روز ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ که رهروان راه مصدق همراه با تودههای مردم، بر تربت او گرد آمدند، کینه به دل گرفت و میگفت: یکمشت استخوان پوسیده چیست که دنبالش رفتهاید! دجال ضد بشر از سیلی خوردن مصدق به دست دربار و استعمار اظهار خوشحالی میکرد و برای تخفیف مصدق و مطرح کردن امثال کاشانی و شیخ فضلالله نوری از هیچ کاری فروگذار نکرد.
🔸جای خوشوقتی است که تاریخچه درخشان و پربار مبارزه سیاسی مقاومت ایران طی دو دهه گذشته، که با یک دریا خون بین رژیم ضد ایرانی خمینی و مردم و مقاومت ملی و میهنی همراه است، مرزبندیها را کاملاً روشن کرده و جایی برای دستاندازی بازماندگان شاه و شیخ به حریم ارزشهای اصیل ملی و میهنی، وجود ندارد. مردم ایران بهخوبی میدانند که نخستین شرط ملتگرایی، پذیرش حاکمیت ملت و فداکاری برای تحقق آن است، که بهطور بلافصل، نفی تمامیت رژیم ولایتفقیه را اقتضا میکند. شورای ملی مقاومت ایران مفتخر است که در این مسیر گام برداشته و هم چنانکه در برنامه شورا اعلام کرده بودیم «نجات ارزشهای اصیل و ترقیخواهانه ملی و میهنی» را نیز پیوسته وظیفه خود شمرده است؛ همان مسیری که مصدق به پیمودن آن سفارش مینمود و در دوران تبعید خود، خطاب به نسلهای بعد تأکید میکرد که راه مجاهدان الجزایر را در پیش گیرند و برای احقاق حقوق ملت به مقاومت مشروع مسلحانه برخیزند. شهید راه وطن، دکتر حسین فاطمی، نیز، در حالت بیماری و تب شدید، در برابر جوخه تیرباران ایستاد و فریاد زد: «من میمیرم که نسل جوان از مرگ من درس عبرت گرفته و با خون خویش از وطنش دفاع کند و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند ..... خدای را شکر میکنم که درراه مبارزه با فساد شهید میشوم و با شهادتم دین خود را به ملت ستمدیده و استعمار زده ایران ادا کردهام و امیدوارم که سربازان مجاهد نهضت هم چنان مبارزه را ادامه دهند».
روان مصدق و فاطمی شاد باد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر