معضل حاشیه نشینی و سکونت در بافتهای فرسوده از بیشمار معضلاتی است که در رژیم آخوندی هرگز سمت و سوی حل نمیگیرد و روزبهروز بر ابعاد بحرانی آن افزوده میشود.
عبارت حاشیه نشینی شاید برای کسانی که مستقیماًً با آن برخورد نداشتهاند عمق فاجعه را منعکس نکند. محلهای را در نظر بگیرید پر از خانههای بیدوام و کوچک، فاقد درمانگاه، مدرسه، فروشگاه، بانک، ورزشگاه، فضای سبز، اتوبوس شهری، شبکه فاضلاب و حتی سطلهای زباله شهرداری. محلهای که بوی تعفن آشغالهایش مشام را آزار میدهد و به هر گوشهاش که نگاه کنید موش و مارمولک و عقرب و مار میبینید.
ابعاد فاجعه به زبان آمار
آمار ارائه شده توسط خود مقامات رژیم که در واقع اعترافات آنها در این زمینه است سیر صعودی این فاجعه اجتماعی را نشان میدهد.
در خرداد ماه ۹۵ رحمانی فضلی، وزیر کشور رژیم، جمعیت حاشیه نشینها در ایران را ۱۱میلیون نفر و تعداد محلههای حاشیه نشین را نزدیک به ۲۷۰۰محله اعلام کرد.
۷ماه بعد در دیماه ۹۵ رئیس سازمان بهزیستی شمار حاشیه نشینان در کل کشور را ۱۲ تا ۱۳میلیون نفر اعلام کرد.
عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی رژیم، در شهریور ۹۶ گفت ۱۰ تا ۱۵میلیون نفر در حاشیه شهرها زندگی میکنند و ۸میلیون نفر هم «در بافت قدیمی شهرها رها شدهاند».
بر اساس تازهترین آمار ارائهشده از سوی معاون پیشگیری و درمان مرکز درمان سازمان بهزیستی شمار حاشیه نشینان در کشور ۱۹میلیون نفر است که در حدود ۳هزار منطقه حاشیه نشین در کشور زندگی میکنند.
به این ترتیب حاشیه نشینی، ۳۵درصد جمعیت کشور را شامل میشود. مثلاً فقط در شهر تبریز ۵۵۰هزار حاشیه نشین وجود دارد، جمعیتی به اندازه یک شهر بزرگ.
معنای واقعی حاشیه نشینی
داستان زندگی هر یک از حاشیه نشینان، تلخی خاص خود را دارد. ولی اغلب در کلیات مشترک هستند. مهاجرت از روستا به امید زندگی بهتر ولی در واقع افتادن از چاله به چاه. هیچ راهی برای برونرفت از جهنمی که رژیم برای آنها ساخته وجود ندارد. وقتی بهدنبال پروانه ساخت مسکن میروند باید انبوهی هزینه و عوارض و رشوه بپردازند. اگر هم خود رأساً اقدام به ساخت کنند، مأموران شهرداری تخریب میکنند.
صحنهها فاجعهبار است. در یکی از محلات حاشیه تبریز، بهدلیل ناممکن بودن تردد خودرو در کوچههای تنگ و باریک و سربالایی محله، مریضها را مثل مناطق جنگی لای پتو میپیچند و چند نفری تا پایین حمل میکنند.
حاشیه نشینها در بافتهای ناکارآمد و فرسوده زندگی میکنند و با انواع و اقسام خطرات بهویژه در شرایط اضطراری مثل توفان و زلزله و سیل مواجهند.
حاشیه نشینی و فشارهای ناشی از آن از عوامل جدی تشدید آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد، طلاق، قتل و فساد و جرایم خرد و کلان است.
برخورد رژیم با موضوع حاشیه نشینی در ایران
رفتار رژیم در رابطه با حاشیه نشینی مثل همه موضوعات دیگر هر چه هست شیادی و نامردمی است. عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی رژیم برای دورزدن مسأله حاشیه نشینها از یک شیوه رذیلانه استفاده میکند و با سفسطه و استفاده از اصطلاح مندرآوردی «بدمسکن» صورت مسأله را پاک میکند. گویی باید جشن بگیریم که دیگر حاشیه نشین نداریم، فقط بدمسکن داریم.
این وزیر همان است که در پاییز سال ۱۳۹۳ در گزارشی اعلام کرد که «اکثر مردم ترجیح میدهند منازل قدیمیشان را در بافتهای فرسوده، نوسازی و بازسازی نکنند».
اما اسمشان را هر چه بگذارید، در ایران امروز به استناد آمار خود رژیم که همیشه باید ضریب دروغ و دغل را در آن وارد کرد، ۱۹میلیون حاشیه نشین داریم که برخلاف دروغبافی وزیر راه و شهرسازی رژیم بسیار هم خواهان زندگی در منازل نو و مرفه هستند. هیچکس نمیخواهد «بدمسکن» باشد.
عباس آخوندی که مستقیماً در فاجعه حاشیه نشینی مسئولیت دارد، همان کسی است که در جریان برخورد د۲قطار در حوالی ایستگاه هفتخوان سمنان و آتشگرفتن قطار مسافربری تبریز-مشهد و فوت ۴۶نفر از هموطنانمان گفت: «مسافران بیمه هستند و جای نگرانی نیست»! او همان است که رانتهای آقازادههایش در خود رژیم با عنوان «جولان پسران آخوندی در وزارت راه و شهرسازی» و «شراکت زنجیرهیی خاندان آخوندی» مورد اشاره قرار میگیرد.
واضح است که چنین دولتی هرگز نمیتواند اعتنایی به مرگ تدریجی ۱۲میلیون نفر زیر خط فقر مطلق و ۲۵ تا ۳۰میلیون نفر زیر خط فقر داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر