پنجشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۹۷

نگاهی به‌عملیات فروغ جاویدان در گفتگو با فرماندهان صحنه

پیشروی ارتش آزادیبخش ملی ایران از سرپل‌ ذهاب به سوی شهر کرند و سپس به اسلام‌آباد و فتح آنها چنان برق‌آسا اتفاق افتاد که بنا‌ به اذعان مهره‌های حکومت آخوندی، حتی هاشمی رفسنجانی در مقام جانشینی فرمانده کل قوا تا ساعت‌ها پس از شروع عملیات نمی‌دانست که مجاهدین تا اسلام‌آباد پیشروی کرده و آنجا را به تصرف خود درآورده‌اند. عبور از کل‌داوود و پاتاق، چگونه ممکن شد و کرند و اسلام‌آباد چگونه آزاد شدند؟ چطور ارتش آزادی‌بخش توانست با چنین سرعتی پیشروی کند و فرماندهی دشمن را غافلگیر نماید؟ آنچه می‌خوانید، گفتگو با ۳تن از فرماندهان تیپ‌های ارتش آزادی‌بخش در عملیات کبیر فروغ جاویدان به نام‌های مرتضی اسماعیلیان، پرویز کریمیان و محمدجواد برومند است.
در عین‌حال می‌توان از خلال گفتگو با این ۳فرمانده ارتش آزادی‌بخش، تصویری روایت‌گونه از روز اول عملیات فروغ جاویدان به‌دست آورد. امیدواریم روزی بتوانیم تمامی صحنه‌های حماسی فروغ جاویدان را برای قیام‌آفرینان و جوانان مشتاق ایران‌زمین به تصویر بکشیم.
مرتضی اسماعیلیان:
خیز ضربتی ارتش آزادی آن‌چنان سریع بود که طبق گزارش ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش نیروهای دشمن در مناطق مرزی استان کرمانشاه در ساعت‌های اولیه به‌سرعت تارومار شدند.
در این شرایط آخوندها با تمام قوا سعی می‌کردند از سقوط نظامشان جلوگیری کنند.
عبور از خسروی، قصر شیرین و سرپل‌ ذهاب تا کل‌داوود و پاتاق که نیروهای ارتش آزادی در آنجا درگیر شدند آن‌چنان سریع و غافلگیرانه بود که نیروهای رژیم به تمام معنی شکست خورده و منهدم شدند.
می‌توان گفت که اولین مرحله واقعی عملیات برای ارتش آزادی تسخیر کل‌داوود و پاتاق بود از کل‌داوود تا شهر کرند که در مجموع نزدیک به ۵۰کیلومتر است، در مجموع ۵رشته درگیری عمده بین نیروهای ارتش آزادیبخش و ستون‌های پاسداران و بسیجیان و افراد ژاندارمری و ارتش تحت‌امر خمینی به‌وقوع پیوست. دشمن در این درگیری‌ها دست‌کم یکصد خودرو نظامی و خودروهای زرهی از قبیل تانک، زره‌پوش و توپ ۱۵۵میلیمتری خودکششی و کاتیوشا، مینی‌کاتیوشا و جیپ‌های حامل تفنگ ۱۰۶میلیمتری و جیپ‌های فرماندهی و انواع نفربرها را از دست داد. این‌ها همان سلاح‌هایی بودند که رژیم در این فاصله از آنها استفاده می‌کرد تا نیروهای ارتش آزادی‌بخش را ـ که از کل‌داوود عبور می‌کردند ـ متوقف کند و اجازهٔ پیشروی به آنها ندهد.
نیروهای تیپ ما پس از عبور از منطقه مرزی استان کرمانشاه در تنگه کل‌داوود با نیروهای تحت‌امر خمینی در گیر شدند آنها تانک، توپ، خمپاره، کاتیوشا و انواع سلاح‌ها و تیربارها را در اختیار داشتند و با تک‌تک آنها شلیک می‌کردند اما نیروهای ما به‌خاطر این‌که از امکان سرعت و ضربت استفاده می‌کردند[یعنی متکی بودند بر حرکت بر اساس سرعت و ضربت]، طی ۳ساعت یعنی از ساعت ۴ تا ۷ بعدازظهر این منطقه استراتژیک و صعب‌العبور را با تهور و جسارت و جسارت بی‌نظیر تصرف کردند. در واقع یک فاصله ۵۰کیلومتری از سرپل ذهاب تا کرند را با سرعت ۱۵ تا ۲۰کیلومتر طی کرده و با واردکردن تلفات سنگین به دشمن، به کرند رسیدند.
پشت سر ما نیروهای تیپ برادرم پرویز کریمیان بودند.
پرویز کریمیان:
ماموریت تیپ ما ادامهٔ پیشروی از کرند تا اسلام‌آباد، مشارکت در تسخیر اسلام‌آباد و بعد هم پیشروی به همراه سایر تیپ‌ها به سوی تهران بود؛ چون دشمن غافلگیر شده و نیروهایش همه در حال فرار بودند. در ضمن ما روی جاده بودیم نیروهای دشمن اعم از سپاه و بقیه در دشت کرند پراکنده شده و در حال فرار به سمت اسلام‌آباد بودند. به‌طور خاص مثلاً جاده غرب دشت کرند در مجاورت مناطق کوهستانی پر از خودروهایی بود که به سرعت داشتند به سمت اسلام‌آباد حرکت می‌کردند.
مرتضی اسماعیلیان
۷ عصر بود که نیروهای ما به کرند رسیدند و کرند را آزاد کردند. درگیری در منطقه کرند ادامه داشت یعنی دقیقاً از همان نقطه که وارد شهر می‌شدیم نیروهای سپاه و ژاندارمری موضع داشتند و شلیک می‌کردند، ولی از این منطقه به بعد دیگر نیروهای رژیم در حال فرار بودند. در این منطقه به‌خوبی می‌شد صحت این نظریه را حس کرد که واقعاً کینه مردم به خمینی و عشقشان به رزمندگان آزادی بهترین سرمایه‌یی بود که آن محیط برای ما فراهم می‌کرد.
پرویز کریمیان:
ما وقتی که حرکت را شروع کردیم در ۲ الی ۳کیلومتر اول با چیزی مواجه نبودیم ولی کمی جلوتر با یگان‌هایی از دشمن مواجه شدیم که سراسیمه به سمت کرند حرکت می‌کردند. ویژگی اصلی این نیروها شتاب‌زدگی و سازمان‌نایافتگی بود؛ زیرا وقتی دشمن متوجه شده بود که به‌اصطلاح منطقه تسخیر شده و نیروی ما از پاتاق عبور کرده و کرند را تسخیر نموده‌اند، به دست و پا افتاده و هر کسی را که می‌توانست راهی کرند کرده بود تا بتواند جلوی ورود ما به اسلام‌آباد را بگیرد. به همین دلیل از بین بردن و تارومار کردن آنها کار خیلی سختی نبود ولی مهم زمانبندی بود. ما با طرحی که ریخته بودیم نیروی جلودارمان باید بدون هیچ توقف، با شلیک به سمت این نیروها، آنها را تارومار می‌کردند و هر چه که باقی می‌ماند، نیروهای عقب‌دار تعیین‌تکلیف می‌کردند. ما در این مسیر ابتدا با یک سری نیروهایی مواجه شدیم که سلاح‌های کمتری به‌همراه داشتند. جلوتر که رفتیم، بعد از تنگه اسماعیل‌بیک نقطه‌یی بود که دشمن می‌توانست در آن مقاومت کند. ما به‌سادگـی از آن عبور کردیم و رسیدیم به گردانی از دشمن که ۳اتوبوس نیرو و حدود بیش از ۱۰ الی ۱۲عرداده توپ، تفنگ ۱۰۶ و خودروهای مسلح داشت. نیروی جلودار با آنها درگیر شده و توانسته بود به‌سرعت آنها را تارومار کرده و اغلب خودروهایشان را به آتش بکشد. ما وقتی رسیدیم با تعدادی خودرو حامل تفنگ ۱۰۶ مواجه شدیم که واژگون شده، یا روشن مانده ولی سلاح‌هایشان از کار افتاده بود؛ همچنین با اتوبوس‌های خالی و درب‌وداغان روبه‌رو شدیم.
پیشرویمان را ادامه دادیم. ما همچنین به چند پایگاه رژیم رسیدیم که مربوط به مهندسی بود، مثل ستاد پشتیبانی نجف ۲ که یک ستاد پشتیبانی بود و انبوهی ماشین‌آلات مهندسی و غیره داشت. همچنین جهاد لرستان که آن هم یک مقر پشتیبانی بود؛‌ با تخصص مهندسی اما همه ماشین‌آلات داخل این دو مقر از بین رفته بودند. اینها را نه فقط نیروی جلودار، بلکه نیروهایی که به مرور به آنها نزدیک می‌شدند، تعیین‌تکلیف می‌کردند. ما در این مسیر در حقیقت با ۵ستون از نیروهای سپاه مواجه شدیم و همچنین متوجه شدیم که در دشت کرند هم نیروهایی دارند حرکت می‌کنند. برآوردمان این بود که ۴ الی ۵ستون هستند. ما به‌دلیل این‌که می‌شکافتیم و جلو می‌رفتیم آنها هم تارومار می‌شدند و ترجیح می‌دادند به حرکت خودشان ادامه ندهند.
مرتضی اسماعیلیان:
از ابتدا که ما وارد کرند شدیم با استقبال مردم مواجه شدیم. اول نمی‌دانستند چه نیرویی دارد در آنجا عملیات می‌کند ولی بعد که متوجه شدند نیروهای ارتش آزاد‌ی‌بخش هستند، یکی از صحنه‌های بسیار دیدنی و جالب این منطقه را به‌وجود آوردند. نیروهای مردمی بسیاری به کمک نیروهای ارتش‌ آزادی آمدند.
شاید بد نباشد برایتان تعریف کنم که وقتی نیروهای ما وارد کرند شدند و مقداری درگیری‌ها فروکش کرد و پس از این‌که نیروهای رژیم تارومار شده و در همه جا در حال عقب‌نشینی و فرار بودند، ابتدا سکوتی بر شهر حاکم شده بود و کسی نمی‌دانست که ماهیت نیروهایی که به کرند آمده‌اند چیست؟ وقتی نیروهای ما در شهر با بلندگو اعلام کردند که ما مجاهدین و ارتش آزادی‌بخش هستیم، مردم تک به تک از خانه‌ها و محل‌هایشان بیرون آمده و به حمایت از ارتش آزادی‌بخش اقدام کردند. این حمایت‌ها بسیار دیدنی و چشمگیر بود. این شاید دیدنی‌ترین صحنه این نبردهای طولانی بود. آنها عواطف بی‌دریغ خودشان را نثار ارتش آزادیبخش و رزمندگـان آن می‌کردند. ‌
از ساعت ۷ بعدازظهر که نیروهای ارتش آزادی به کرند رسیدند تا مدتی عبور سایر ستون‌ها از کنار ما ادامه داشت در واقع موقعی که نیروها داشتند عبور می‌کردند هوا تاریک شده بود.
با طلوع آفتاب دیدیم جمعیت خیلی زیادی از مردم کرند آمدند به قسمت فرماندهی و اعلام کردند ما می‌خواهیم از شما حمایت بکنیم. من یادم هست که یکی از بزرگان این منطقه به محل ما آمده بود و مطرح می‌کرد که من می‌خوام با تمام قوا به کمک شما بیایم من یک پسر و دختر دارم. می‌خواهم آنها را بگذارم که به هر میزان که می‌توانند به شما کمک کنند. بعد از آنها جمعیت زیادی در محل فرماندهی ما جمع شده و به بچه‌های ما کمک کردند.
آنها محل بزرگی را فراهم کردند از هر جا، هر امکانی از رژیم را سراغ داشتند [مانند فشنگ‌های زاغه مهمات] به آن محل آورده و در آنجا شروع کردند به فشنگ‌گذاری و پرکردن خشاب‌های خالی. چون در طول مسیر از سرپل ذهاب تا کرند خشاب‌ها و نوارهای سلاح‌های ما خالی شده بود و به کمک این نفرات نیاز داشتیم. از طرف دیگر بایستی همه نیروهای دشمن را تعقیب می‌کردیم تا به‌سادگی از دست نیروهای ارتش آزادی‌بخش فرار نکنند.
پرویز کریمیان:
۸ شب که در حقیقت شروع گرگ ومیش بود، ما به سمت کرمانشاه پیشروی را شروع کردیم. حرکت ما متکی بود بر حمله برق‌آسا و برای این‌که این حمله برق‌آسا تضمین داشته باشد، باید نیروی جلودار به‌صورت پیکانی حرکت می‌کرد تا می‌توانست مسیر را بشکافد و خود را در اولین فرصت به اسلام‌آباد برساند.
وقتی ما وارد کرند شدیم و مدتی برای تجدید سازماندهی و کسب آمادگی برای حرکت به سمت اسلام‌آباد در خارج شهر بودیم، تعدادی از جوان‌های اهل کرند سراغ ما آمده و خواستند همراه ما به سمت اسلام‌آباد بیایند. چون طرح ما مبتنی بر حمله برق‌آسا بود نمی‌توانستیم آنها را در سازمان کار خودمان بپذیریم، به همین خاطر آنها را به تیپ تسخیرکننده کرند ارجاع دادیم.
مرتضی اسماعیلیان:
روز بعد با طلوع خورشید، جوانان آزاده شهر کرند کمیته‌هایی تشکیل داده و ادارهٔ شهر را به‌دست گرفتند. بعضی‌ها هم که اطلاعاتی از دشمن داشتند، به معرفی انبارها و سلاح‌ها و زاغه‌های مهمات دشمن پرداختند. این یکی از کارهای ارزشمند جوانان کرندی بود. ناگفته نگذارم که در همین جا این نیروها علاوه بر کمک‌های مادی، کمک‌های لجستیکی هم به ما می‌کردند؛ منظورم از کمک‌های لجستیکی، کمک به آوردن سلاح و مهمات، کمک به تجهیز ارتش آزادی‌بخش و همچنین تأمین مواد غذایی و اهدای هر چیزی دیگری است که در امکانشان بود.
یکی از کارهای بسیار چشمگیر، کمک اهالی برای تصرف و تسخیر مرکز مجهز پارازیت رادیویی بود. آنها این مرکز را به ما معرفی کردند. بعد نیروهای ما به آن منطقه رفتند و آن مرکز را که مرکز پخش پارازیت روی صدای مجاهد بود تسخیر و منهدم کردند.
محمدجواد برومند:
از آنجا که تیپ‌های جلودار ما با نیروهای دشمن درگیر شده و آنها را نابود کرده بودند ما بیشتر با بقایای آنها مواجه بودیم. مثلاً با تانک‌های آتش گرفته و در حال سوختن. تانکی بود که آتش گرفته بود و انفجار مهماتش مقداری برای ما مزاحمت ایجاد می‌کرد، ولی ما به هر حال به راهمان ادامه دادیم. در مسیر با نیروهایی از دشمن مواجه بودیم که در یک حالت به‌هم‌ریخته و پراکنده قرار داشتند. آنها در اطراف جاده‌ فرنچ‌هایشان را به علامت این‌که ما دست از جنگ برداشته و تسلیم هستیم کنده بودند و گاه به سمت ما آمده و علامت تسلیم نشان می‌دادند.
ما به پیشروی ادامه دادیم. اگر اشتباه نکنم نزدیک به ساعت ۸ شب بود که به کرند رسیدیم. تیپ برادر مجاهد مرتضی اسماعیلیان مسئول تصرف شهر کرند بود. در ورودی شهر من با مرتضی هماهنگی کردم برای این‌که حرکتمان را ادامه بدهیم تیپ جلودار ما که برادر مجاهدم پرویز کریمیان بود به جلو حرکت کرده بودند. با هم هماهنگ کرده و به‌دنبال آنها حرکت کردیم.
پرویز کریمیان:
طرح ما بر این مبتنی بود که ما وقتی به اسلام‌آباد رسیدیم نقاط گلوگاهی شهر را یعنی راه‌های ورودی به شهر را تیپ برادرم محمدجواد برومند تسخیر بکند و مأموریت ما این بود که مراکز رژیم در داخل شهر را تسخیر بکنیم.
محمدجواد برومند:
ماموریت ما فتح و تصرف اسلام‌آباد بود. خب می‌دانستیم اسلام‌آباد بعد از شهر کرمانشاه دومین شهر است و می‌دانستیم که به همین دلیل این شهر اهمیت خیلی زیادی از نظر نظامی دارد و محل تمرکز نیرویی دشمن است و اساس نیروها و نیروهای پشتیبانی‌اش در این شهر مستقر است.
در جبهه غرب جایگاه اسلام‌آباد خیلی مهم بود از نظر نظامی، به همین دلیل ما بایستی یک طراحی خیلی دقیق و حساب شده می‌کردیم تا بتوانیم به این شهر تهاجم کرده و آن را تصرف کنیم. از نقاط گلوگاهی شهر ارزیابی نظامی داشتیم. طبعاً مهمترین نقطه گلوگاهی، ورودی ما به اسلام‌آباد بود که نقطه گلوگاهی سمت جبهه غرب بود. نقاط بعدی ۲نقطه بود که رژیم از آنجا می‌توانست به اسلام‌آباد نیرو برساند. راه گریز نیروهای رژیم هم از همان سمت بود. این ۲گلوگاه، یکی سمت شهر ایلام بود که ما به آن می‌گفتیم جاده کارخانه قند به سمت ایلام و دیگری سه‌راهی ملاوی. البته سه‌راهی ملاوی به‌دلیل این‌که سمت پیشروی نیروهای خودی به سمت کرمانشاه بود، مهمترین قسمتش جاده‌یی بود که از سمت ملاوی به این نقطه می‌رسید. ما باید یک طرح جامع می‌ریختیم تا بتوانیم این گلوگاه‌ها را تصرف کرده و شهر را نگهداریم.
پرویز کریمیان:
ما ۸ شب از کرند حرکت کرده بودیم مطابق طرح باید ساعت ۱۰ شب به اسلام‌آباد می‌رسیدیم. از قضا ما با همین زمانبندی داخل شهر رسیدیم. درگیری در پادگان اسلام‌آباد که ابتدا توسط ما که جلودار بودیم شروع شد و سپس توسط تیپ پشت سر ما یعنی تیپ برادرم محمدجواد برومند ادامه یافت. ما وارد شهر شدیم.
محمدجواد برومند:
در بدو ورود و در اولین قدم متوجه شدیم که دشمن خیلی غافلگیر شده و از آنجا که در واقع پادگان الله اکبر که پادگان استقراری بود آنها اساساً آمادگی دفاع نداشته و در برابر تهاجم برق‌آسا و سریع نیروهای ما تسلیم شده و دست بلند می‌کردند. اولین موضوعی که ما با آن مواجه شدیم این بود که با این نیروهای د‌شمن ما چکار باید بکنیم.
واحدهای جلوی ما(گردانهای عمل‌کننده در داخل پادگان) سؤال می‌کردند با این کمیت بالای نیرویی که در ساختمان‌های مختلف پادگان اسیر کرده بوده یا آنهایی که در ساختمان را به روی خودشان بسته بودند، چکار کنند. من از فرماندهی کسب تکلیف کردم. دستور این بود که به نیروهای دشمن بگویید که سلاح‌هایشان را زمین بگذارند و آنها را آزاد کنید که بروند. ما نیز همین رویه را در پیش گرفتیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر