اگر در جستجوگر گوگل کلمات مجاهدین و آلبانی را سرچ کنید، بدون اغراق با صدها مطلب علیه مجاهدین مواجه میشوید که توسط سایتهای وابسته به وزارت اطلاعات و انجمن نجات رژیم منتشر شدهاند. حجم سرسامآوری از مطالبی که تلاش میکنند این را القاء کنند که مجاهدین در آلبانی در حال پاشیدن، از بین رفتن، وارفتن و از طرفی رهبران آنها در حال زندانسازی برای اعضاء و محدود کردن نفرات خود هستند.
البته میشود همهٔ این تحلیلها یا اتهامات را راستیآزمایی کرد که در حوصله این مطلب نمیگنجد. از جمله اینکه افراد سازمان مجاهدین که پناهندگی خود را از کمیساریای عالی پناهندگان گرفته و به یک کشور اروپایی تحت قوانین اروپایی آمدهاند، چطور ممکن است توسط سازمان خود، زندانسازی شوند!
افردی که تک به تک از حقوق شهروندی، مشابه شهروندان معمول اروپایی برخوردارند و مشمول قوانین دموکراتیک کشور میزبان هستند.
مجاهدینی که در آلبانی که در یک جامعه آزاد اروپایی حتی در مورد وابستگی سازمانی و فعالیت سیاسی خود در هر ثانیه از روز میتوانند تصمیم به ادامه یا بیرون کشیدن از آن بگیرند. در واقع کدام عقل سلیم میتواند باور کند که میتوان مجاهدین در آلبانی را در قلب اروپا و زیر چشم دایره قوانین دموکراتیک اروپایی، زندانی و محصور کرد!
اینگونه اتهامات اگر چه در عراق نیز بهدلیل ارتباطات و مصاحبههای مستمر و خصوصی نهادهای بینالمللی و آمریکایی چون کمیساریا با فرد فرد اعضای مجاهدین قابل باور نبود، پس از استقرار مجاهدین در آلبانی بسیار غیرمعقولتر و حتی مضحک بهنظر میرسد.
با این همه غرض از این نوشته، زدن پنبهٔ اتهامات غیرمنطقی به مجاهدین در آلبانی نیست. بلکه غرض این است که لحظهیی از جریان محتوایی این مطالب خارج شده و به این بیاندیشیم که براستی این حجم غیرقابل باور از مطلب و بلاگ و صفحه علیه مجاهدین در آلبانی برای چیست؟
هر کس که دستی در کار انتشار مطلب دارد میداند که نوشتن یک مقاله و درج آن در یک وبسایت چه میزان هزینه را به یک سردبیر تحمیل میکند!
از نوشته شدن تا ویراستاری، تا کار گرافیکی و سپس درج در وبسایت همه مراحلی است که نیاز به صرف زمان و پول دارد. همهٔ اینها که انجام شد، تازه اول کار است. اینکه چگونه آن مقاله یا مطلب را به گزینههای اول سرچ گوگل تبدیل کنید؟ این خود نیاز به یک فعالیت پیگیرانهٔ اینترنتی برای بالا بردن رتبهٔ مقاله دارد. از جمله هماهنگی میان این همه ارگان و این همه وبسایت، بلاگ، صفحات فیس بوک، و لینک دادن به یکدیگر جهت بالا بردن رتبه مقاله در سرچ گوگل، توئیت کردن آن و انتشار در شبکههای مجازی... همه و همه نیاز به یک سازماندهی و سیستمسازی بسیار قوی دارد!
بنابراین همچنانکه گفته شد، مواجه کردن یک مراجعهکننده به اینترنت با چنین حجمی از مطلب علیه مجاهدین، کار سادهیی که نیست هیچ، کاری بسیار سرسختانه، برنامهریزی شده و پیگیرانه است!
در مقابل اجازه بدهید بپرسیم اگر شما نام جریانهای سیاسی دیگر را نیز در اینترنت سرچ کنید با چنین چیزی مواجه خواهید شد؟ حال سؤال اینجاست: براستی برای چه؟ صدها و صدها مقاله برای چه؟ صدها و صدها وبسایت و صفحه فیسبوک و وبلاگ و... برای چه؟
اگر مجاهدین در حال انحلال و اضمحلال در آلبانی هستند، چه نیاز به صرف این همه هزینه علیه آنهاست؟(مگر اینکه مخاطب مدعی شود این هزینهها توسط ارگانهای مردمی پرداخت شده است!)
اگر مجاهدین آنچنان که در این مقالات میخوانیم افرادی شکستخورده، حیران و در حال ذوب در زندگی معمول بورژوایی و کندهشدن از صفوف مبارزه هستند، برای چه باید علیه آنها(راست یا دروغ) این همه فعالیت تبلیغاتی کرد؟
تنها گزینه باقیمانده برای مخاطب منصف این است که بگوید: نکند داستان چیز دیگر است؟
نکند مجاهدین در آلبانی نه در حال اضمحلال که خطرناکتر از قبل برای ولایت فقیهاند؟
نکند مجاهدین در آلبانی در حال تدارک آن چیزی هستند که در آیندهیی نزدیک میتواند برای نظام بنیادافکن باشد؟!
نکند مجاهدین در آلبانی نه در حال انحلال و فرورفتن بلکه در حال انسجام و فرارفتناند؟
اینها سؤالاتی است که باید هر مخاطب سلیم و هر منطق صوابی از خود بپرسد و به آن پاسخ گوید!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر