نام هایی هستند که تاریخی از جنبش و مقاومت، بر الگوی آنها شکل می گیرد و برپا می شود
اراده هایی سرسخت که دنائت و شنائت دشمن در برابر شان به زانو در می آید و خاک می شود
و نگاه هایی آرام و بی صدا که ترانه زیبای زندگی سر می دهند و جاودان می شوند
فاطمه امینی، از جمله آنهاست
فاطمه در شهر مشهد متولد می شود. در خانواده ای مذهبی که افکار سیاسی و ترقیخواهانه دارند
او نیز از سال ۱۳۴۱ فعالیت های سیاسی خود را علیه دیکتاتوری شاه آغاز می کند و در فاصله کوتاهی به کمک جمعی از دوستانش انجمن زنان مترقی را تشکیل می دهد. در آن زمان او در دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد تحصیل میکرد. وی در سال 1343 از دانشگاه فارغالتحصیل شد و به تدریس در دبیرستانهای دخترانه مشهد مشغول شد و در عین حال سعی می کرد آنها را با مسائل سیاسی-اجتماعی آشنا کند.او در سال ۱۳۴۹ به تهران سفر می کند و در آنجا با فعالیت های سازمان نوپای مجاهدین آشنا شده و بعد از مدت کوتاهی به عضویت آن در می آید.در آستانه سال ۱۳۵۰، ساواک شاه در صدد کشف و سرکوب نیروهای مخالف و از جمله مجاهدین بر می آید و تعداد زیادی از آنها را دستگیر و به زندان می اندازد. در این شرایط فاطمه امینی فعالیت های خود را مخفی اما پیگیر ، ادامه می دهد.اما در اسفند سال ۱۳۵۳ او نیز دستگیر و به زیر شکنجه برده می شود. ساواک برای اینکه در شکنجه کردن وی دست باز داشته باشد در روزنامه ها به دروغ اعلام کرد که وی از کوه پرت شده و جسدش پیدا شده است.به این ترتیب فاطمه را روزها و ماهها شلاق زدند و فشارها را تا آنجا بالا بردند که فلج شد، اما او همچنان مقاومت می کرد. تا اینکه سرانجام بعد از ماهها تحمل شکنجه های وحشیانه، روز ۲۵مرداد سال ۱۳۵۴ در زیر شکنجه به شهادت رسید.او اولین زن مجاهدی بود که در راه مبارزه به شهادت رسید ولی زنان جوان بسیاری بعد از او راهش را پیمودند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر