جمعه، مرداد ۲۷، ۱۳۹۶

کسی می‌آید زیباتر از بشارت شعر- ع. طارق

کسی می‌آید
خواب‌هایش زیباتر از جوانه بیداری؛ 
بیداریهایش، خوشه‌های ترانه دانایی
 
بالدار اسب‌هایی سپیدیال، 
ارابة فکرهای رنگین‌کمانی‌اش را، 
در چشم‌اندازهای خیال‌فام
     پرواز می‌دهند.
 
با ساق‌های چالاک‌ آرزو؛ 
خلیده در موجهای متلاطم نسرین، 
«می‌آید».
 
می‌آید
مثل «وزش‌های نرم نسیم» که نمی‌توان ایستانیدش.
مثل باران که نمی‌شود عاشقانه خیس‌اش نبود.
مثل حضور عطر؛ 
که نمی‌شود آن را با لبخند نفس نکشید.
مثل رود که «بودن» اش، روان روان «آمدن» است.

می‌آید
و به نجوای خیس شبنم‌های نشسته در خیرگی‌های نگاه من و تو
یک آغوش گریة‌ شادی
     می‌بخشد؛ 
و به دستها میل گشودن قفل؛ 
و به لب‌ها، اعتراف دلچسب به‌معنی «دوستت دارم»؛ 
و به هر پنجره، 
پلکی گشاده بر بازترین نجابت خورشید.
«او» سبویی از مهربان‌ترین ترانه‌های کودکانه سرزمین مرا بر دوش دارد.

شبنم‌های شعر من می‌گویند:
کسی می‌آید زیباتر از بشارت شعر؛ 
کسی که آسمان آبی شعر
برای ارتفاع آرزوهایش
کوتاه است.

                                                                   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر