هاشم خواستار عضو کانون صنفی معلمان مشهد و زندانی سیاسی سابق در نامهیی خامنهای را مسبب اصلی تمام بدبختیهای کشور دانست
متن این نامه از این قرار است:
من متهم میکنم، مسبب تمام بدبختیهای کشور از مسئولان زنده و فعلی شخص آقای خامنهای میباشند.
1. لازمهی یک انتخابات آزاد و سالم این است که احزاب و رسانهها از جمله مطبوعات و رادیو و تلویزیون آزاد باشند تا بتوانند احزاب کاندیدا معرفی کنند. آقای خامنهای بفرمایید آیا جبههی ملی آزاد است که نفت را به رهبری مصدق، ملی اعلام کرد؟ نهضت آزادی ایران آزاد است که دبیرکل آن مهندس مهدی بازرگان نخستوزیر دولت انقلاب شد و مردم در چنین روزهایی شعار میدادند: ”بازرگان، بازرگان مجری حکم قران”؟ یا حزب ملت ایران آزاد است که داریوش فروهر دبیرکل آن، وزیر کار دولت موقت انقلاب بود و بعداً توسط عوامل اطلاعاتی شما با کارد، آن هم با بیرحمی در خانهاش به قتل رسید؟ یا دکتر کاظم سامی دبیرکل حزب جاما، اولین وزیر بهداری دولت موقت انقلاب که در مطبش توسط مریدان شما به قتل رسید؟ یا حزب دموکرات کردستان که دبیرکل آن؛ قاسملو، توسط عوامل جمهوری اسلامی در میکونوس برلین آلمان هنگام مذاکره با نمایندگان شما به قتل رسید؟ یا پیروان مسعود احمد زاده که در خانهی آقای شانه چی و در حضور شما و پدرش طاهر احمدزاده، رد پاهایش بر روی ملافهی سفید باقی ماند و شما گفتید این رد پنچهی شیر است؟ (مسعود احمدزاده از رهبران چریکهای فدایی خلق بود که هفته به هفته پا از درون کفش در نیاورده و در رژیم شاه با برادرش مجید اعدام شد) یا سازمان مجاهدین خلق که همه، قبل از انقلاب از جمله من و شما آرزو داشتیم که روزی به آنها بپیوندیم که آنها را برای بیرون کردن از میدان، التقاطی و منافق خواندید؟ و حتی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبههی مشارکت که از درون همین نظام بیرون آمدند نیز آزاد نیستند و رهبرانشان مدتی به زندانهای شما افتادند. و… کدام یک از احزاب مخالف آزادی هستند؟ آقای خامنهای تنها حزبی که آزاد است حزب مؤتلفه است که کاملاً در خط شما است. (در رژیم شاه هم تنها یک حزب بهنام حزب رستاخیز آزاد بود) ولی مؤتلفه نه در رژیم شاه بهخاطر توبه نامههایی که برای شاه مینوشتند اعتبار داشت و نه اکنون در میان ملت اعتبار دارد. نتیجه چه میشود؟ دوازده میلیون شهروند تهرانی، امکان شناسایی مدیران نخبه را ندارند و احزاب باید افرادِ مدیر را به مردم معرفی کنند که در غیاب احزاب، مردمِ تهران به تبعیت از کل ایران و بهخصوص کلان شهرهای دیگر، بدونِ شهردارانِ مجرب میشوند که در نتیجه؛ ورزشکارانِ شناخته شده رأی میآورند که آنها هم تخصصی ندارند و احمدینژاد و قالیباف را شهردار میکنند که در اثر بیکفایتی، هزاران مرد و زنِ کارتن خواب، گورخواب، حاشیه نشین، کودکان کار، زنانِ بیشوهر و خانمان و ولگرد، زنان شوهردارِ تن فروش و… بهوجود میآید، و آخرینش یعنی آتش گرفتن ساختمان پلاسکو که تمام زشتیها و سوء مدیریتها را آشکار کرده و باعث آبرو ریزی شما و دیگر مسئولان میشود.
2. آقای خامنه ای؛ قوای سهگانه یعنی پارلمان، قوهی قضاییه و قوهی مجریه که باید بهمعنای واقعی؛ ”مستقل” از هم باشند، نتیجهی رشد تکاملی جوامع غربی (بخصوص انگلیس و فرانسه) از فئودالیسم به بورژوازی ملی میباشد. اکثراً میدانند که در کشورهای دارای دموکراسی نمایندگان پارلمان و رئیس دولت بهصورت واقعی توسط مردم انتخاب میشوند و این کشورها دارای قوهی قضاییهی مستقل میباشند. اما در کشور ما ایران داشتن سه قوهی جدا و مستقل از یکدیگر که محصول انقلاب مشروطیت است و در اسلام چیزی بهنام قوای مستقل نداریم، نمایشی و دکوری است چرا که نمایندگان پارلمان و رئیس دولت، نمایندگان واقعی ملت نیستند. یعنی شورای نگهبان به کسانی اجازهی کاندید شدن میدهد که در خط شما باشند، به این میگویند “بازی با انتخابات ”و یا انتخابات بازی نه انتخابات آزاد. همچون “ماشین بازی”توسط بچهها، که با یک ماشین پلاستیکی ماشین بازی کرده و سرگرم و خوشحال میشوند چون احساسِ ماشین داشتن میکنند. ولی آیا بچه که به سن بلوغ رسید، میشود او را با یک ماشین پلاستیکی سرگرم کرد یا نه؛ آن بچه دیگر بزرگ شده و بهدنبال ماشین واقعی خواهد بود؟ اکنون ملت ایران هم، رشید و بالغ شده و میداند که این انتخابات، یک بازی است همچون ماشین بازی و دیگر تن به انتخابات نا سالم و غیررقابتی نخواهد داد...
من متهم میکنم، مسبب تمام بدبختیهای کشور از مسئولان زنده و فعلی شخص آقای خامنهای میباشند.
1. لازمهی یک انتخابات آزاد و سالم این است که احزاب و رسانهها از جمله مطبوعات و رادیو و تلویزیون آزاد باشند تا بتوانند احزاب کاندیدا معرفی کنند. آقای خامنهای بفرمایید آیا جبههی ملی آزاد است که نفت را به رهبری مصدق، ملی اعلام کرد؟ نهضت آزادی ایران آزاد است که دبیرکل آن مهندس مهدی بازرگان نخستوزیر دولت انقلاب شد و مردم در چنین روزهایی شعار میدادند: ”بازرگان، بازرگان مجری حکم قران”؟ یا حزب ملت ایران آزاد است که داریوش فروهر دبیرکل آن، وزیر کار دولت موقت انقلاب بود و بعداً توسط عوامل اطلاعاتی شما با کارد، آن هم با بیرحمی در خانهاش به قتل رسید؟ یا دکتر کاظم سامی دبیرکل حزب جاما، اولین وزیر بهداری دولت موقت انقلاب که در مطبش توسط مریدان شما به قتل رسید؟ یا حزب دموکرات کردستان که دبیرکل آن؛ قاسملو، توسط عوامل جمهوری اسلامی در میکونوس برلین آلمان هنگام مذاکره با نمایندگان شما به قتل رسید؟ یا پیروان مسعود احمد زاده که در خانهی آقای شانه چی و در حضور شما و پدرش طاهر احمدزاده، رد پاهایش بر روی ملافهی سفید باقی ماند و شما گفتید این رد پنچهی شیر است؟ (مسعود احمدزاده از رهبران چریکهای فدایی خلق بود که هفته به هفته پا از درون کفش در نیاورده و در رژیم شاه با برادرش مجید اعدام شد) یا سازمان مجاهدین خلق که همه، قبل از انقلاب از جمله من و شما آرزو داشتیم که روزی به آنها بپیوندیم که آنها را برای بیرون کردن از میدان، التقاطی و منافق خواندید؟ و حتی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبههی مشارکت که از درون همین نظام بیرون آمدند نیز آزاد نیستند و رهبرانشان مدتی به زندانهای شما افتادند. و… کدام یک از احزاب مخالف آزادی هستند؟ آقای خامنهای تنها حزبی که آزاد است حزب مؤتلفه است که کاملاً در خط شما است. (در رژیم شاه هم تنها یک حزب بهنام حزب رستاخیز آزاد بود) ولی مؤتلفه نه در رژیم شاه بهخاطر توبه نامههایی که برای شاه مینوشتند اعتبار داشت و نه اکنون در میان ملت اعتبار دارد. نتیجه چه میشود؟ دوازده میلیون شهروند تهرانی، امکان شناسایی مدیران نخبه را ندارند و احزاب باید افرادِ مدیر را به مردم معرفی کنند که در غیاب احزاب، مردمِ تهران به تبعیت از کل ایران و بهخصوص کلان شهرهای دیگر، بدونِ شهردارانِ مجرب میشوند که در نتیجه؛ ورزشکارانِ شناخته شده رأی میآورند که آنها هم تخصصی ندارند و احمدینژاد و قالیباف را شهردار میکنند که در اثر بیکفایتی، هزاران مرد و زنِ کارتن خواب، گورخواب، حاشیه نشین، کودکان کار، زنانِ بیشوهر و خانمان و ولگرد، زنان شوهردارِ تن فروش و… بهوجود میآید، و آخرینش یعنی آتش گرفتن ساختمان پلاسکو که تمام زشتیها و سوء مدیریتها را آشکار کرده و باعث آبرو ریزی شما و دیگر مسئولان میشود.
2. آقای خامنه ای؛ قوای سهگانه یعنی پارلمان، قوهی قضاییه و قوهی مجریه که باید بهمعنای واقعی؛ ”مستقل” از هم باشند، نتیجهی رشد تکاملی جوامع غربی (بخصوص انگلیس و فرانسه) از فئودالیسم به بورژوازی ملی میباشد. اکثراً میدانند که در کشورهای دارای دموکراسی نمایندگان پارلمان و رئیس دولت بهصورت واقعی توسط مردم انتخاب میشوند و این کشورها دارای قوهی قضاییهی مستقل میباشند. اما در کشور ما ایران داشتن سه قوهی جدا و مستقل از یکدیگر که محصول انقلاب مشروطیت است و در اسلام چیزی بهنام قوای مستقل نداریم، نمایشی و دکوری است چرا که نمایندگان پارلمان و رئیس دولت، نمایندگان واقعی ملت نیستند. یعنی شورای نگهبان به کسانی اجازهی کاندید شدن میدهد که در خط شما باشند، به این میگویند “بازی با انتخابات ”و یا انتخابات بازی نه انتخابات آزاد. همچون “ماشین بازی”توسط بچهها، که با یک ماشین پلاستیکی ماشین بازی کرده و سرگرم و خوشحال میشوند چون احساسِ ماشین داشتن میکنند. ولی آیا بچه که به سن بلوغ رسید، میشود او را با یک ماشین پلاستیکی سرگرم کرد یا نه؛ آن بچه دیگر بزرگ شده و بهدنبال ماشین واقعی خواهد بود؟ اکنون ملت ایران هم، رشید و بالغ شده و میداند که این انتخابات، یک بازی است همچون ماشین بازی و دیگر تن به انتخابات نا سالم و غیررقابتی نخواهد داد...
3. آقای خامنه ای؛ در غیاب آزادی بیان و آزادی احزاب، باندهای جناحی در درون حاکمیت، رشد میکنند که تنها دغدغهی آنها، منافع باندی و نه منافع ملیست که متأسفانه دزدیهای آنها نیز هزار هزار میلیارد تومان است که در تاریخ ایران بیسابقهاند.
4. در نبود آزادی بیان و احزاب، رتبهی فساد در ایران از میان 167کشور، 131 شده است که نتیجهاش ورودِ 15 میلیون پرونده قضایی در سال به قوهی قضاییه میباشد.
5. آقای خامنهای به قول آقای احمد توکلی از چهرههای سرشناس اصول گرا؛ ”فساد در جمهوری اسلامی سیستماتیک شده است“. و شما میدانید معنی این گفته (سیستماتیک شدن فساد در جمهوری اسلامی) چیست؟ یعنی سرطان تمام وجودش را گرفته. یعنی هیچکار برای برگرداندن سلامتیش نمیتوان کرد. نه با قرص و دارو و نه با شیمی درمانی و جراحی قابل درمان است. یعنی امروز و فرداست که بمیرد.
6. آقای خامنهای، در نبود آزادی بیان، چنان شایعات گسترش و پر و بال میگیرد که انسانهای خاص هم نمیتوانند حقیقت را کشف کنند تا چه رسد به عوام. نمونهاش مرگِ هاشمی رفسنجانی و آتش گرفتن ساختمان پلاسکو بود که در بین مردم بسیار شایع گشت که هر دو عمدی بوده است.
7. آقای خامنه ای؛ معلمان زندانی و یا معلمان زندان رفته همچون اسماعیل عبدی، محمود بهشتی لنگرودی، رسول بداقی، علی اکبر باغانی، محمود باقری و… و یا زندانیان سیاسی همچون خانم شهناز اکملی مادر شهید مصطفی کریم بیگی و آرش صادقی همراه با همسرش خانم گلرخ ابراهیمی ایرایی که مجدداً در اعتصابغذا میباشد، آقای عبد الفتاح سلطانی وکیل افتخاری معلمان، علی معزی، ناصر اشجاری، مریم اکبری منفرد، نرگس محمدی، سعید ماسوری، محمدعلی طاهری، بهنام ابراهیم زاده، آتنا دائمی، ارژنگ داوودی، جعفر عظیم زاده، خانم راحله راحمیپور (مدافع فرزند خردسال مفقود شدهی برادر اعدامیش) زندانیان بهایی و اهل تسنن و دراویش گنابادی و… . همه و همه همچون کوه در زندان بوده و یا بعد از اتمام حکم، آزاد شدهاند، شما را به یاد زندانیان آزاد شدهی دی ماه 57 نمی اندازد که بهوسیلهی مردم ایران آزاد شدند؟ آیا فکر نمیکنید تاریخ تکرار خواهد شد؟
8. آقای خامنهای آیا فرزندان آیتالله طالقانی و همینطور آیتالله منتظری روزی صد گرم گوشت میخورند؟ و فرزندان شما به خوردنِ کمتر از یک کیلو گوشت در روز و… رضایت میدهند؟ آقای خامنهای ملت ایران به این دو خانوادهی بزرگ افتخار میکند، از جمله خودم افتخار میکنم که پذیرای این بزرگان در خانه بودهام. چرا شما عزت این دنیا و آخرت را از خود و خانوادهی خود گرفته و به قدرت پوشالی و غصب شده چسبیدهاید؟ حکم 21سال زندان برای فرزند برومند آیتالله منتظری احمد آقا بخاطر افشای اعدام زندانیان بیگناه تابستان 67که حداقل حقشان اعدام نبود، درست است؟ بهجرأت میگویم اگر آنها همان حکم زندانشان را کشیده بودند اکنون بعد از 28سال جملگی نزد خانوادههای خود بودند نه گورهای دستهجمعی که قبرشان هم ناپیدا است.
9. از نظر آسیبهای اجتماعی همچون فقر و طلاق و زنانِ تن فروشِ بیشوهر و شوهردار و کودکان کار و کولبران کُرد که برای یک لقمه نان یا بهوسیلهٔ تیر پاسدارانِ شما کشته میشوند و یا در زیر بهمن دفن میشوند و همینطور گورخوابها و… و یا معضلات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی همچون تورم، نبود آزادی بیان و آزادی احزاب و… از لحاظ رتبه، در دنیا در ردهٔ آخرینها هستیم(!). میدانید چرا؟ فقط بهخاطر حکومت استبدادی شما. آیا فقط یک کشورِ دارای دموکراسی سراغ دارید که همین رتبههای افتضاح آمیزِکشورتحت تسلط شما یا حتی نزدیک به شما یا در کنار شما را کسب کرده باشد؟ بیش از 110سال از انقلاب مشروطیت و 38سال از انقلاب 22بهمن 57 گذشته و شما تمام دستاوردهای آن دو انقلاب را بهدلیل تمرکز قدرتی که مایلید در قبضهٔ خود نگهدارید از بین بردهاید و اگر رتبههای ایران غیر از این باشد باید تعجب کرد.
10. بعد از انقلاب مشروطیت، تمام رهبران کشور که به آزادی مردم احترام نگذاشتند، با مرگ غیرطبیعی و رنج مُردند. بطور مثال مظفرالدین شاه با امضای قانون مشروطه، نام نیکی از خود باقی گذاشت، ولی محمد علیشاهِ فرزندش با ملت جنگید و سرانجام شکست خورده و در تبعید مرد. احمد شاه خودش به فرنگ رفت و پیغام داد که لبو فروشی را به شاهی بر ملت ایران ترجیح داده و در غربت با مرگ طبیعی مرد. رضاخان و فرزندش محمدرضا شاه هر دو در تبعیدِ ناخواسته مُردند. آقای خمینی که در برابر شعار مردم که میگفتند: جنگ، جنگ تا پیروزی، شعارِ: جنگ، جنگ تا رفع فتنه در عالم سر دادند که در پایان مجبور شد به تمام آن شعارها پشت کرده و سرانجام تن به آتشبس دادند و جامزهر (پذیرش آتش بس) را نوشیدند. (آقای رفسنجانی در یکی از خطبههای نماز جمعه گفته بود: اگر ما تجربهی حالا را داشتیم حتی از جنگ هم جلوگیری میکردیم که باید گفت چرا کشور توسط تجربهداران اداره نشود؟ سرنوشت یک ملت در میان است نه فرد یا یک خانواده) اکنون نوبت شما است که نوع مردن را انتخاب کنید. شما چه انتخابی دارید؟
11. زمانیکه در شبکههای مجازی در سطح وسیعی دیدم که در کتابهای درسی دانشآموزان سوئد از دو کشور جهان که دارای نظام دیکتاتوری هستند یاد شده است، یکی ایران به رهبری شما آقای خامنهای و دیگری بلاروس به رهبری الکساندر لوکاشنکو، از خودم شرمنده شدم… . شما چه احساسی دارید؟ آقای خامنه ای؛ هزاران سال با فداکاری انسانهای بزرگ، طول کشیده تا بشر از غارنشینی به این درجه از تمدن برسد. بهجای اینکه شما نیز این تمدن را یک گام به پیش ببرید، صد گام به عقب بر میگردانید؟
12. آقای خامنهای، بعد از گذشت 38سال از عمر جمهوری اسلامی، حکومت، هیچگونه دستاوردی نداشته است. شاید بگویید داشتن استقلال یک دستاورد است. میگویم اولاً ما استقلال نداریم چرا که مردم، هر زمان فرصت پیدا میکنند در شعارهایشان مرگ بر روسیه سر میدهند، چرا که احساس میکنند وابسته بهدشمن تاریخی روسیهی نابکار شدهایم. ازطرفی استقلال خود را با استقلال هندوستان مقایسه کنیم که با تمام دنیا بر اساس منافع متقابل، رابطه دارد (بر عکس ما که با تمام دنیا سر جنگ داریم) و به هیچ کشوری وابسته نیست و قدرتهای جهانی میدانند که هندوستان، بمب اتم دارد اما چشمپوشی میکنند، بزرگترین دموکراسی دنیا را دارد و بر عکس ما، همیشه در حال پیشرفت و توسعه است و بهجرأت میگویم اکنون دیگر جزو کشورهای جهان سوم محسوب نمیشود. حال میشود به ما گفت که کشوری مستقل هستیم؟ کشوری که نمیتواند یک ماژیک وایت بُرد، یک پاکن خوب، یک پرگارِدرست و حسابی، یا کاغذ فتوکپی، یک مدادتراش ساده و… (با وجود این همه جوانان و اساتید باهوش) دُرست کند، مستقل است؟ البته که استقلال نیست و عین وابستگی ست چرا که نخبگان ما که سرمایهٔ اصلی نجات از وابستگی اند، 38سال است بهدلیل بودجههای هنگفتِ مضر بهحال کشور برای امورِبی ثمر (که همه میدانند)، یا فراری اند، یا بهفکرِ فرارند، یا در اثر فشار بیکاری و وفور موادمخدر در جامعه بهتدریج معتاد میشوند و یا در زندانند.
13. آقای خامنهای بررسی کردهاید که نهادهای فرهنگی زیر نظر شما همچون موسسهٔ حکمت و بصیرت و تبلیغات اسلامی و حوزهها و… . که بودجهی آنها به بیش از دههزار میلیارد میرسد، کارکردشان چگونه است؟ با یک حساب سرانگشتی که مردم روز به روز از دین گریزان و حتی دینستیز میشوند، کار کرد آنها منفی است. آیا بهتر نیست این بودجهها صرف آبادانی کشور شود؟ یا حداقل همین پولها را همینطوری به آنها داد تا عمرشان تلف نشده و شغلی، کار تولیدی و یا خدماتی انتخاب کنند تا برای کشور مفید و خود به خود اشتغال بهوجود آورند؟
14. آقای خامنه ای؛ مردم از اصلاحات نومید شدهاند. هنوز دیر نیست. میتوانید همچون پرزیدنت دکلرک در آفریقای جنوبی و ژنرال یاروزسکی در لهستان، انتخابات آزاد برگزار کنید اگر چه افرادی از مخالفان شما به قدرت برسند. همچنانکه در لهستان لخ والسا و در آفریقای جنوبی نلسون ماندلا از مخالفانِ حاکمان وقت به قدرت رسیدند و اگر آن حاکمان نام نیکی هم از خود بهیادگار نگذاشتند، نام بدی هم از خود بیادگار نگذاشتند. ولی اگر مردم به حرکت در بیایند که یقینا روزی به حرکت در خواهند آمد، میدانید چه قیامتی برپا خواهد شد؟
15. آقای خامنه ای؛ به مأموران خود بگوئید که رگهای گردنشان را بهخاطر سخنان اینجانب متورم نکنند. سال هاست که چوبهی دار را بر دوش دارم و برای رسیدن به آزادی یک ملت، دادنِ جان، هدیهی بسیار ناقابلی است. من، بنا بر وظیفه و احساس دِینم به فرهنگیان کشور و مردم، مینویسم و مینویسم و مینویسم تا فردا که همکاران واساتید فرهنگی، تاریخِ جنبشها و حرکتهای تاریخی این حصارِ تنگ و دلگیر وطن در این بُرههٔ زمانی را برای فرزندان این سرزمین میگشایند و میخوانند، احساس غرور کنند که معلمانی هم بودند که سکوت نکردند و از همه چیزشان گذشتند تا ملت، بیدار و آگاه شده و با هزینهی کمتری به آزادی، دموکراسی و مردمسالاری واقعی برسند و شاید حاکمان نیز به خود آیند که البته به گواه تجربیات تلخ تاریخِ پرفراز و نشیب کشورمان، نمی آیند. سید هاشم خواستار نمایندهی معلمان ایران (تقدیم به روح معلم شهید فرزاد کمانگر که مظلومانه اعدام شد).
https://www.mojahedin.org/news/193143/
4. در نبود آزادی بیان و احزاب، رتبهی فساد در ایران از میان 167کشور، 131 شده است که نتیجهاش ورودِ 15 میلیون پرونده قضایی در سال به قوهی قضاییه میباشد.
5. آقای خامنهای به قول آقای احمد توکلی از چهرههای سرشناس اصول گرا؛ ”فساد در جمهوری اسلامی سیستماتیک شده است“. و شما میدانید معنی این گفته (سیستماتیک شدن فساد در جمهوری اسلامی) چیست؟ یعنی سرطان تمام وجودش را گرفته. یعنی هیچکار برای برگرداندن سلامتیش نمیتوان کرد. نه با قرص و دارو و نه با شیمی درمانی و جراحی قابل درمان است. یعنی امروز و فرداست که بمیرد.
6. آقای خامنهای، در نبود آزادی بیان، چنان شایعات گسترش و پر و بال میگیرد که انسانهای خاص هم نمیتوانند حقیقت را کشف کنند تا چه رسد به عوام. نمونهاش مرگِ هاشمی رفسنجانی و آتش گرفتن ساختمان پلاسکو بود که در بین مردم بسیار شایع گشت که هر دو عمدی بوده است.
7. آقای خامنه ای؛ معلمان زندانی و یا معلمان زندان رفته همچون اسماعیل عبدی، محمود بهشتی لنگرودی، رسول بداقی، علی اکبر باغانی، محمود باقری و… و یا زندانیان سیاسی همچون خانم شهناز اکملی مادر شهید مصطفی کریم بیگی و آرش صادقی همراه با همسرش خانم گلرخ ابراهیمی ایرایی که مجدداً در اعتصابغذا میباشد، آقای عبد الفتاح سلطانی وکیل افتخاری معلمان، علی معزی، ناصر اشجاری، مریم اکبری منفرد، نرگس محمدی، سعید ماسوری، محمدعلی طاهری، بهنام ابراهیم زاده، آتنا دائمی، ارژنگ داوودی، جعفر عظیم زاده، خانم راحله راحمیپور (مدافع فرزند خردسال مفقود شدهی برادر اعدامیش) زندانیان بهایی و اهل تسنن و دراویش گنابادی و… . همه و همه همچون کوه در زندان بوده و یا بعد از اتمام حکم، آزاد شدهاند، شما را به یاد زندانیان آزاد شدهی دی ماه 57 نمی اندازد که بهوسیلهی مردم ایران آزاد شدند؟ آیا فکر نمیکنید تاریخ تکرار خواهد شد؟
8. آقای خامنهای آیا فرزندان آیتالله طالقانی و همینطور آیتالله منتظری روزی صد گرم گوشت میخورند؟ و فرزندان شما به خوردنِ کمتر از یک کیلو گوشت در روز و… رضایت میدهند؟ آقای خامنهای ملت ایران به این دو خانوادهی بزرگ افتخار میکند، از جمله خودم افتخار میکنم که پذیرای این بزرگان در خانه بودهام. چرا شما عزت این دنیا و آخرت را از خود و خانوادهی خود گرفته و به قدرت پوشالی و غصب شده چسبیدهاید؟ حکم 21سال زندان برای فرزند برومند آیتالله منتظری احمد آقا بخاطر افشای اعدام زندانیان بیگناه تابستان 67که حداقل حقشان اعدام نبود، درست است؟ بهجرأت میگویم اگر آنها همان حکم زندانشان را کشیده بودند اکنون بعد از 28سال جملگی نزد خانوادههای خود بودند نه گورهای دستهجمعی که قبرشان هم ناپیدا است.
9. از نظر آسیبهای اجتماعی همچون فقر و طلاق و زنانِ تن فروشِ بیشوهر و شوهردار و کودکان کار و کولبران کُرد که برای یک لقمه نان یا بهوسیلهٔ تیر پاسدارانِ شما کشته میشوند و یا در زیر بهمن دفن میشوند و همینطور گورخوابها و… و یا معضلات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی همچون تورم، نبود آزادی بیان و آزادی احزاب و… از لحاظ رتبه، در دنیا در ردهٔ آخرینها هستیم(!). میدانید چرا؟ فقط بهخاطر حکومت استبدادی شما. آیا فقط یک کشورِ دارای دموکراسی سراغ دارید که همین رتبههای افتضاح آمیزِکشورتحت تسلط شما یا حتی نزدیک به شما یا در کنار شما را کسب کرده باشد؟ بیش از 110سال از انقلاب مشروطیت و 38سال از انقلاب 22بهمن 57 گذشته و شما تمام دستاوردهای آن دو انقلاب را بهدلیل تمرکز قدرتی که مایلید در قبضهٔ خود نگهدارید از بین بردهاید و اگر رتبههای ایران غیر از این باشد باید تعجب کرد.
10. بعد از انقلاب مشروطیت، تمام رهبران کشور که به آزادی مردم احترام نگذاشتند، با مرگ غیرطبیعی و رنج مُردند. بطور مثال مظفرالدین شاه با امضای قانون مشروطه، نام نیکی از خود باقی گذاشت، ولی محمد علیشاهِ فرزندش با ملت جنگید و سرانجام شکست خورده و در تبعید مرد. احمد شاه خودش به فرنگ رفت و پیغام داد که لبو فروشی را به شاهی بر ملت ایران ترجیح داده و در غربت با مرگ طبیعی مرد. رضاخان و فرزندش محمدرضا شاه هر دو در تبعیدِ ناخواسته مُردند. آقای خمینی که در برابر شعار مردم که میگفتند: جنگ، جنگ تا پیروزی، شعارِ: جنگ، جنگ تا رفع فتنه در عالم سر دادند که در پایان مجبور شد به تمام آن شعارها پشت کرده و سرانجام تن به آتشبس دادند و جامزهر (پذیرش آتش بس) را نوشیدند. (آقای رفسنجانی در یکی از خطبههای نماز جمعه گفته بود: اگر ما تجربهی حالا را داشتیم حتی از جنگ هم جلوگیری میکردیم که باید گفت چرا کشور توسط تجربهداران اداره نشود؟ سرنوشت یک ملت در میان است نه فرد یا یک خانواده) اکنون نوبت شما است که نوع مردن را انتخاب کنید. شما چه انتخابی دارید؟
11. زمانیکه در شبکههای مجازی در سطح وسیعی دیدم که در کتابهای درسی دانشآموزان سوئد از دو کشور جهان که دارای نظام دیکتاتوری هستند یاد شده است، یکی ایران به رهبری شما آقای خامنهای و دیگری بلاروس به رهبری الکساندر لوکاشنکو، از خودم شرمنده شدم… . شما چه احساسی دارید؟ آقای خامنه ای؛ هزاران سال با فداکاری انسانهای بزرگ، طول کشیده تا بشر از غارنشینی به این درجه از تمدن برسد. بهجای اینکه شما نیز این تمدن را یک گام به پیش ببرید، صد گام به عقب بر میگردانید؟
12. آقای خامنهای، بعد از گذشت 38سال از عمر جمهوری اسلامی، حکومت، هیچگونه دستاوردی نداشته است. شاید بگویید داشتن استقلال یک دستاورد است. میگویم اولاً ما استقلال نداریم چرا که مردم، هر زمان فرصت پیدا میکنند در شعارهایشان مرگ بر روسیه سر میدهند، چرا که احساس میکنند وابسته بهدشمن تاریخی روسیهی نابکار شدهایم. ازطرفی استقلال خود را با استقلال هندوستان مقایسه کنیم که با تمام دنیا بر اساس منافع متقابل، رابطه دارد (بر عکس ما که با تمام دنیا سر جنگ داریم) و به هیچ کشوری وابسته نیست و قدرتهای جهانی میدانند که هندوستان، بمب اتم دارد اما چشمپوشی میکنند، بزرگترین دموکراسی دنیا را دارد و بر عکس ما، همیشه در حال پیشرفت و توسعه است و بهجرأت میگویم اکنون دیگر جزو کشورهای جهان سوم محسوب نمیشود. حال میشود به ما گفت که کشوری مستقل هستیم؟ کشوری که نمیتواند یک ماژیک وایت بُرد، یک پاکن خوب، یک پرگارِدرست و حسابی، یا کاغذ فتوکپی، یک مدادتراش ساده و… (با وجود این همه جوانان و اساتید باهوش) دُرست کند، مستقل است؟ البته که استقلال نیست و عین وابستگی ست چرا که نخبگان ما که سرمایهٔ اصلی نجات از وابستگی اند، 38سال است بهدلیل بودجههای هنگفتِ مضر بهحال کشور برای امورِبی ثمر (که همه میدانند)، یا فراری اند، یا بهفکرِ فرارند، یا در اثر فشار بیکاری و وفور موادمخدر در جامعه بهتدریج معتاد میشوند و یا در زندانند.
13. آقای خامنهای بررسی کردهاید که نهادهای فرهنگی زیر نظر شما همچون موسسهٔ حکمت و بصیرت و تبلیغات اسلامی و حوزهها و… . که بودجهی آنها به بیش از دههزار میلیارد میرسد، کارکردشان چگونه است؟ با یک حساب سرانگشتی که مردم روز به روز از دین گریزان و حتی دینستیز میشوند، کار کرد آنها منفی است. آیا بهتر نیست این بودجهها صرف آبادانی کشور شود؟ یا حداقل همین پولها را همینطوری به آنها داد تا عمرشان تلف نشده و شغلی، کار تولیدی و یا خدماتی انتخاب کنند تا برای کشور مفید و خود به خود اشتغال بهوجود آورند؟
14. آقای خامنه ای؛ مردم از اصلاحات نومید شدهاند. هنوز دیر نیست. میتوانید همچون پرزیدنت دکلرک در آفریقای جنوبی و ژنرال یاروزسکی در لهستان، انتخابات آزاد برگزار کنید اگر چه افرادی از مخالفان شما به قدرت برسند. همچنانکه در لهستان لخ والسا و در آفریقای جنوبی نلسون ماندلا از مخالفانِ حاکمان وقت به قدرت رسیدند و اگر آن حاکمان نام نیکی هم از خود بهیادگار نگذاشتند، نام بدی هم از خود بیادگار نگذاشتند. ولی اگر مردم به حرکت در بیایند که یقینا روزی به حرکت در خواهند آمد، میدانید چه قیامتی برپا خواهد شد؟
15. آقای خامنه ای؛ به مأموران خود بگوئید که رگهای گردنشان را بهخاطر سخنان اینجانب متورم نکنند. سال هاست که چوبهی دار را بر دوش دارم و برای رسیدن به آزادی یک ملت، دادنِ جان، هدیهی بسیار ناقابلی است. من، بنا بر وظیفه و احساس دِینم به فرهنگیان کشور و مردم، مینویسم و مینویسم و مینویسم تا فردا که همکاران واساتید فرهنگی، تاریخِ جنبشها و حرکتهای تاریخی این حصارِ تنگ و دلگیر وطن در این بُرههٔ زمانی را برای فرزندان این سرزمین میگشایند و میخوانند، احساس غرور کنند که معلمانی هم بودند که سکوت نکردند و از همه چیزشان گذشتند تا ملت، بیدار و آگاه شده و با هزینهی کمتری به آزادی، دموکراسی و مردمسالاری واقعی برسند و شاید حاکمان نیز به خود آیند که البته به گواه تجربیات تلخ تاریخِ پرفراز و نشیب کشورمان، نمی آیند. سید هاشم خواستار نمایندهی معلمان ایران (تقدیم به روح معلم شهید فرزاد کمانگر که مظلومانه اعدام شد).
https://www.mojahedin.org/news/193143/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر