آتنا فرقداني، زندانی سیاسی سابق، هنرمند و فعال حقوق مدني در يادداشتي پرمعنی با عنوان «كدام 38سال؟ كدام جشن؟»، به انقلاب سال ۵۷ و اهدافی که هنوز محقق نشده اند پرداخت
«در همین روزها سرود بوی گل سوسن و یاسمن آید، از بلندگوی زندان قرچک پخش می شد و یکی از زندانیان هم سن و سال خودم، با این سرود شروع به رقصیدن کرد
ناخود آگاه تصویر«بلیزر معروف» در ذهنم نقش بست و همان لحظه، خودکار قرمز و سیاه را به خشم برای به تصویر کشیدنش به خدمت گرفتم
دختر هم چنان می رقصید و از خودم می پرسیدم برای بوی گل سوسن و یاسمنی که هرگز نیامد خوشحال است؟! یا برای اینکه چشم یزید زمان ز حلقه در آید؟
طاقت نیاوردم و به کنارش رفتم. گفتم این همه احساس را خرج کسی کن که وقتی به سوی تو رهسپار است و از او می پرسند
«در همین روزها سرود بوی گل سوسن و یاسمن آید، از بلندگوی زندان قرچک پخش می شد و یکی از زندانیان هم سن و سال خودم، با این سرود شروع به رقصیدن کرد
ناخود آگاه تصویر«بلیزر معروف» در ذهنم نقش بست و همان لحظه، خودکار قرمز و سیاه را به خشم برای به تصویر کشیدنش به خدمت گرفتم
دختر هم چنان می رقصید و از خودم می پرسیدم برای بوی گل سوسن و یاسمنی که هرگز نیامد خوشحال است؟! یا برای اینکه چشم یزید زمان ز حلقه در آید؟
طاقت نیاوردم و به کنارش رفتم. گفتم این همه احساس را خرج کسی کن که وقتی به سوی تو رهسپار است و از او می پرسند
!!چه احساسی داری، نگوید هیچ
دختر از رقصیدن بازماند و گفت: اگر چندین سال از عمرت را در زندان باشی و شادی و نشاط از زندگیت رخت بسته باشد، با ریتم تند دروغین ترین شعارها می رقصی تا روزگار بگذرد
به ۳۰ سال از زندگیم که در زندان بستری شده است اندیشیدم و هشت سالی که در آن نبودم... اما این روزها زخمی ترین هم نسل های من از خود می پرسند: کدام ۳۸ سال؟!! بوی گل سوسن و یاسمنی که نیامد هیچ... 38 سال عطر زمستان کنون از وطن آید... جان ز تن زندگان سوی کف آمد... چرا که نمی گذرد این روزگار تلخ تر از تلخ...! - آتنا فرقدانی
دختر از رقصیدن بازماند و گفت: اگر چندین سال از عمرت را در زندان باشی و شادی و نشاط از زندگیت رخت بسته باشد، با ریتم تند دروغین ترین شعارها می رقصی تا روزگار بگذرد
به ۳۰ سال از زندگیم که در زندان بستری شده است اندیشیدم و هشت سالی که در آن نبودم... اما این روزها زخمی ترین هم نسل های من از خود می پرسند: کدام ۳۸ سال؟!! بوی گل سوسن و یاسمنی که نیامد هیچ... 38 سال عطر زمستان کنون از وطن آید... جان ز تن زندگان سوی کف آمد... چرا که نمی گذرد این روزگار تلخ تر از تلخ...! - آتنا فرقدانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر