چهارشنبه، دی ۲۲، ۱۳۹۵

معنی جنگ و کشمکش باندی در مراسم خاکسپاری رفسنجانی


آثار مرگ هاشمی رفسنجانی، بسیار زودتر از آنچه انتظار می‌رفت، در مراسم خاکسپاریش ظاهر شد و این مراسم به صحنه کشمکش و رویارویی بین دو باند رقیب تبدیل شد. باند رفسنجانی روحانی شعار می‌دادند: «این همه لشکر آمده به عشق اکبر آمده» و باند خامنه‌ای هم شعار می‌دادند: «این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده» و انبوه مردم به جان آمده نیز با استفاده از این شکاف، شعارهای ”دیکتاتور… دیکتاتور“ شعار «ننگ ما، ننگ ما، صدا و سیمای ما!» و «زندانی سیاسی آزاد باید گردد!» فریاد کردند. دامنه این التهاب از تهران نیز فراتر رفت و در مشهد، علاوه بر شعارهای متقابل باندی، مردم شعار «مرگ بر خامنه‌ای!» را سر دادند
این رویدادها به‌طور نمادینی، پیامدهای آنچه که یکی از رسانه‌های باند رفسنجانی روحانی آن را «فقدان اکبر» نامیده (1) نشان می‌دهد
کشمکش میان دو باند از همان اولین ساعت اعلام خبر مرگ رفسنجانی شروع شد. در مورد محل دفن او، ابتدا صحبت از قم بود و حتی گاهی از مشهد هم اسم برده می‌شد، اما نهایتاً قرار شد که او کنار قبر خمینی دفن شود که نشان از کشمکشهای پشت پرده دارد. همچنین برخی خبرگزاریهای باند ولی‌فقیه ابتدا از حضور خامنه‌ای در خانه رفسنجانی و تسلیت گویی او به خانواده‌اش خبر دادند، اما ظرف چند ساعت این خبر را از سایتهای خود حذف کردند و سپس آن را تکذیب نمودند. خود علی خامنه‌ای نیز در برخورد با موضوع مرگ رفسنجانی در محذور قرار داشت؛ از یک سو، رفسنجانی به هر حال مرده بود و نمی‌شد مرده را چوب زد، اما از سوی دیگر از تعارفات معمول نسبت به او اکراه داشت و در پیام خود نسبت به او کلمات را با امساک به‌کار برد تا مبادا با تعریف زیادی از او، نیروهایش را که تا دیروز با شعار علیه «اکبر شاه» به حرکت در می‌آمدند، دلسرد کند؛ بنابراین در پیام خود به‌مناسبت مرگ رفسنجانی از به‌کار بردن کلمه آیت‌الله که رادیو تلویزیون برای رفسنجانی به‌کار می‌برد، خودداری کرد و او را حجت‌الاسلام نامید که در سلسله مراتب آخوندی، درجه پایین‌تری محسوب می‌شود. خامنه‌ای همچنین در پیام خود کمترین اشاره‌یی به رابطه ویژه رفسنجانی با خمینی نکرد و تنها از «هوش وافر و صمیمیت کم‌نظیر او در سالهای گذشته» سخن گفت که به نوعی دو پهلو اشاره به حرفها و طعنه‌های ایادی خودش بود که رفسنجانی را به خرفتی و ابتلا به آلزایمر و حواس پرتی متهم می‌کردند
خامنه‌ای همچنین در این پیام به «اختلاف‌نظرها و اجتهادهای متفاوت» بین خودش و رفسنجانی اشاره کرد، اما افزود که اینها «هرگز نتوانست پیوند رفاقت» بین آنها را «به‌کلی بگسلد» و سپس با مرد رندی آخوندی افزود: ”«وسوسه خناسان» نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد“ و از محبت خودش نسبت به او چیزی نگفت
خامنه‌ای در نماز میت هم یک جمله از عبارات معمول در این نماز را که «ما از او جز خوبی نمی‌دانیم» را حذف کرد. اقدامی که انعکاس گسترده‌یی در فضای مجازی داشت و رژیم را مجبور کرد که تحت عنوان تکذیب خبر تکرار نماز میت هنگام 
...تدفین، خاطرنشان کند که نماز توسط خامنه‌ای «تمام و کامل» خوانده شده است

خامنه‌ای همچنین در قالب یک تمجید صوری که: «با فقدان هاشمی، اینجانب هیچ شخصیت دیگری را نمی‌شناسم که…» در واقع به روحانی پیام داد که بی‌جهت به خود وعده ندهد که جانشین رفسنجانی در سمت رئیس مجمع تشخیص مصلحت یا جهات دیگر باشد، زیرا رسانه‌های آن باند دم گرفته بودند که تنها کسی که می‌تواند و باید جانشین رفسنجانی شود، روحانی است
به این ترتیب آشکار می‌شود که مرگ رفسنجانی تضادها و کشمکشهای درونی رژیم را برخلاف آنچه که برخی از باند خامنه‌ای به خود وعده می‌دهند، نه تنها فرو نکاسته و باعث انسجام و وحدت بیشتر در رژیم نخواهد شد، بلکه در نبود کسی که می‌توانست «تندرویهای هر دو جناح» را متعادل کند. این تضادها از مهار خارج شده و مسیر تصاعد خواهد پیمود. اما آنچه موجب وحشت اصلی در رژیم است، نه نفس درگیریها و تضادهای درون حاکمیت، بلکه آثار اجتماعی آن است؛ زیرا مردم به جان آمده مترصد بروز کمترین شکاف در حاکمیت هستند که سراپا غیظ و غضب، چون سیلی خروشان در خیابانها جاری شوند و رژیم را با همه مظاهرش از صحنه جارو کنند
سؤالی که در این‌جا مطرح می‌شود آن است که در جنگ و دعوای دو دسته و دو باند، هنگامی که سرِ یک باند حذف شود، جنگ به نفع باند دیگر مغلوبه شده و پایان می‌یابد، اما چرا این‌جا با حذف رفسنجانی جنگ و دعوا پایان نیافته، بلکه تشدید می‌شود؟ 
پاسخ آن است که رژیم آخوندی رژیمی است با بافت و ساخت دوگانه، ترکیبی ناهمگون از یک سر مادون ارتجاعی متعلق به قرون وسطی به نام ولایت‌فقیه، با بدنه سرمایه‌داری وابسته و وابسته‌گرا که با یکدیگر تضاد منافع عمیقی دارند. این تضاد در تقابل خامنه‌ای و رفسنجانی به نمایش در می‌آمد و رفسنجانی تمایلات و منافع این بخش وابسته‌گرا را نمایندگی می‌کرد، با مرگ رفسنجانی نه این بخش از میان رفته و نه از منافع خود دست کشیده؛ در نتیجه دوگانگی نهفته در ذات رژیم بر جای خود هست و از بین نرفته است. از قضا این تضاد با مرگ رفسنجانی، به‌عنوان کسی با ریشه‌های آخوندی که می‌توانست این تضاد منافع را تعدیل کند، بیش از پیش رنگ تخاصم به خود می‌گیرد و این همان عاملی است که رژیم را دچار وحشت کرده و این وحشت در رسانه‌های حکومتی، به‌خصوص در رسانه‌های باند رفسنجانی روحانی منعکس شده است
علاوه بر این، وحشت از سایه مرگی که بر سر این رژیم عقیم و ابتر خیمه زده نیز در اظهارات مهره‌ها و مطالب رسانه‌های رژیم بارز و نمایان است. وحشتی که برخی با ایما و اشاره و برخی نیز با صراحت از آن حرف می‌زنند؛ وحشت از این‌که اکثر مقامهای تراز اول رژیم در سنین کهولت هستند. دیروز موسوی اردبیلی، امروز رفسنجانی؛ فردا نوبت کیست؟ نکند نوبت «مقام معظم رهبری» باشد؟
پاسدار محسن رضایی سرکرده اسبق سپاه پاسداران طی یک گفتگوی تلویزیونی با اشاره به این‌که « ”نسل اول در حال پایان یافتن هستند“، اعتراف کرد هر کس که از میان می‌رود جایش خالی می‌ماند. او سپس به‌طور معناداری از همه مردم خواست که «برای بقای عمر ”مقام معظم رهبری“دعا کنند». (2) شب بعد آخوند ناطق نوری این وحشت را به‌طور صریحتری با نقل خاطره‌یی به‌نقل از رفسنجانی ابراز کرد. (3
این سؤال و دغدغه به‌خصوص پس از مرگ رفسنجانی، خواه ناخواه به ذهن همه نیروهای رژیم می‌زند و آنها را در شرایطی که رژیم از هر سو در محاصره بحرانها و توفانهای بنیان‌کن قرار دارد، دچار پریشان‌حالی و ریزش می‌سازد. دغدغه‌یی که برای آن، هیچ پاسخی وجود ندارد؛ زیرا این رژیمی است که عمر تاریخی آن به‌سر آمده و ابتر و بی‌آینده است. همان واقعیتی که رفسنجانی به خوبی از آن آگاه بود و از تصور چشم‌انداز رژیم و عاقبت کار، از فرط وحشت بر زمین می‌افتاد. آیا همین وحشت بود که او را قبض روح کرد؟
پانویس: ـــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ خبرگزاری آریا ـ 21دی 95
2 ـ خبرگزاری فارس و تسنیم ـ 20
3 ـ محسن رضایی: «من واقعاً دلم می‌خواهد ملت شریف ما برای بقای عمر مقام معظم رهبری دعا کنند چون هر کدام از یاران امام که از میان ما میره اینها دیگه قابل جبران نیست… بالاخره ما نسل اول انقلاب در حال پایان یافتن هستند ما در دهه آینده با یک خلأ مواجه میشیم اولاً من خواهش می‌کنم از خود یاران امام که باقی ماندند تا اونجایی که ممکنه خودشون رو در مقابل این حوادث حفظ بکنند نگه بدارند». تلویزیون رژیم ـ 19دی 95
4 ـ ناطق نوری: «ایشان (رفسنجانی) روزی به ما گفت گاهی سحر که بیدار می‌شوم برای نماز، قدری روی تخت می‌نشینم. در همین چند لحظه فکر می‌کنم اگر خدای ناکرده خبر برسد که مقام معظم رهبری خوابید و بیدار نشد، انقلاب چه می‌شود؟ به‌محض این‌که این فکر به مغزم می‌رسد، به قدری مضطرب می‌شوم که بلند می‌شوم، فشارم می‌افتد و زمین می‌خورم». تلویزیون رژیم 20دی 95

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر