دوشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۹۵

خوانشی نو از انقلاب مشروطه : (۲) - جنگ، شکست، قحطی + (۳) دو بیدارگر مقتول


خوانشی نو از انقلاب مشروطه (۲) - جنگ، شکست، قحطی:
سلسله قاجاریه یک استبداد فئودالی را بر ایران حاکم کرده بود. دربار شاه، مدافع منافع اربابان زمین بود و حکمرانان وابسته به حکومت مرکزی، در حوزه‌های نفوذشان از هیچ فشاری به مردم دریغ نمی‌کردند... دهقانان مجبور به پرداخت مالیاتهای سنگین به دولت می‌شدند. هیچ‌گونه ارگان رسیدگی به دادخواهی‌های مردم وجود نداشت.
تاریخ بیداری ایرانیان ج 1ص 215، 216: « ”در دهات کرمان هنوز پولِ چوبِ حاکم، آنچه چوب برای سیاست و زدنِ مردم لازم است از مردم می‌گیرند، … مخفی نباشد که تمام صدمات و تحمیلات بر فقرا و زارعین و کسبه است، اغنیا و علما و خوانین و ملاکین راحت و آسوده‌اند ضرر بر بیچاره‌ها و عَجَزِه‌ها است“.
حکومت قاجار و دربار شاه به ابزار بی‌اراده‌ای در دست کشورهای استعمارگر روسیه تزاری و انگلیس تبدیل شده بود. سیاست خائنانه و ایران بربادده شاهان قاجار، بر موازنه مثبت بین استعمارگران و تأمین مطامع آنان استوار بود. هر امتیازی که توسط شاه به روسیه تزاری داده می‌شد، معادل آن، امتیازی به انگلیس واگذار می‌کرد. مثلاً در مقابلِ دادنِ امتیاز ایجاد بانک شاهنشاهی به انگلیس، امتیاز تأسیس بانک استقراضی به روسیه داده شد.

امتیازات به آلمان:

1264 شمسی: در زمان ناصرالدین‌شاه امتیازاتی به امپراطوری آلمان داده شد. از جمله دو کشتی از آلمان خریداری شد که در خلیج‌فارس توسط ملوانان آلمانی اداره می‌شد. علاوه بر آن یک مدرسه آلمانی در تهران تاسیس، و مذاکرات محرمانه‌ای برای ایجاد راه‌آهن در شمال ایران صورت گرفت. اما چون این اقدامات بدون موافقت روس و انگلیس بود، آنها با فشار روی دربار فاسد و شاه وابسته قاجار، لغو این قراردادها را خواستند و برای خود نیز امتیازات جدیدی طلب کردند.. و ناصرالدینشاه تمام آن خواسته‌ها را برآورده کرد.
به دنبال آن، انگلیس تقاضای امتیازات جدیدی کرد. از جمله، امتیاز کشتیرانی در رود کارون بود، که تجارت در خوزستان را در اختیار انگلیس می‌گذاشت، خواسته‌های دیگر انگلیس تأسیس بانک شاهنشاهی، حق انحصاری چاپ و نشر اسکناس در سراسر ایران، حق استخراج کلیهمعادن به مدت شصت سال بود که دولت قاجار همهاین امتیازات را به انگلیس داد.
همچنین بر اساس سیاست ذلیلانه موازنهمثبت، یک رشته امتیازات هم به روسیه داده شد که عبارت بود از: تأسیس بانک استقراضی، امتیاز ساخت جادهتهران انزلی، ساخت راه‌آهن جلفا به تبریز، اجازه کشتیرانی در مرداب انزلی، و کلیهرودخانه‌هایی که به دریای خزر  می‌ریزند، و بالاخره، امضای موافقتنامه‌ای مبنی بر این که دولت ایران تا ده سال به ساخت راه‌آهن در ایران اقدام نکند! و همچنین به کسی هم اجازه ساختمان راه‌آهن در ایران را ندهد!
امتیازات داده شده به روسیه در حقیقت فهرست ننگینی از ذلت و خواری و بی‌ارادگی شاه و دربار قاجار و به تاراج دادن سرمایه‌های مردم ایران است:
سال 1258: امتیاز ساختمان خط تلگرافی استرآباد- چگیشلر
سال 1267: امتیاز شیلات بحر خزر از آستارا تا اترک
سال 1269: امتیاز بانک استقراضی روسیه.
سال 1270: امتیاز تأسیس بیمه و امور حمل و نقل ایران شامل ایجاد خطوط کشتیرانی در دریای خزر. امتیاز بهره‌برداری از بندر انزلی، احداث یک رشته راههای شوسه بین شهرهای ایران به روسیه داده شد.
سال 1279: اعطای امتیاز گمرکات شمالی ایران به روسیه.
م.س.ایوانف در تاریخ مشروطیت ایران می‌نویسد:
«قبل از جنگ جهانی اول، مجموعاً قریب به 164 میلیون روبل سرمایه‌های روسیه تزاری در ایران گذاشته شده بود.»
نتیجه سیاستهای ضدملی و ضدایرانی شاهان و دربار قاجار چه بود؟ تقدیم همه چیزِ سرزمین ایران به‌صورت امتیازات بی‌دریغ، به قدرتهای استعماری مثل روسیه و انگلیس بود. نتیجه بازشدن دست بیگانگان، در چپاول تمامی ذخائر میهن ما بود. به‌طوری‌که در کلیه امور سیاسی و اقتصادی و حکومتی عنان به استعمارگر داده شد.. شاهان قاجار به قدری در برابر استعمار 
مطیع و مُنقاد بودند که حتی این‌که بعد از شاه، جانشینی او به چه کسی می‌رسد را روس‌ها تعیین می‌کردند...

تاریخ مشروطه کسروی:

«پس از مرگ عباس میرزا بین رجال دولت و شاهزادگان قاجار بر سر انتخاب ولیعهد جدید اختلاف افتاد. گروهی ظل‌السلطان فرزند فتحعلیشاه را مناسب می‌دانستند و عده‌یی دیگر محمد میرزا فرزند عباس‌میرزا را. در سال 1213 شمسی روسیه سفیری به ایران فرستاد و اعلام کردکه طبق معاهده ترکمانچای سلطنت ایران باید در خاندان عباس‌میرزا موروثی باشد!.
مهمترین تاثیر اعطای امتیازات و حاکم کردن نفوذ بیگانه بر شئون مملکت، فشاری بود که بر دهقانان و مردم محروم می‌آمد. شاهزادگان، روحانیان، تجار و وابستگان حکومت، که صاحبان زمینهای بزرگ بودند، نوع محصولات دهقانان را برای تأمین مواد اولیه برای استعمارگران تعیین می‌کردند.. و با قیمت بسیار نازل از دهقانان می‌خریدند.»

فقر، خانمان دهقانان را برباد داده

صنعتگری ضعیف داخلی هم توان رقابت با کالاهای وارداتی شرکتهای خارجی را نداشت و صنعتگران دچار ورشکستگی می‌شدند. ملاکانِ رو آورده به تجارتِ کشاورزی، برای گرانتر شدن کالای خود به احتکار می‌پرداختند نتیجه، به وجود آمدن قحطی‌های مرگبار در دوره‌های پیاپی بود:
قحطی سالهای1239تا1240،
قحطی وحشتناک سالهای 1248 تا 1251،
قحطی سالهای 1257 تا 1259، و قحطی‌های پراکنده در سالهای بعد جان فوج فوج مردم ایران را می‌گیرد...
سیاحت نامه ابراهیم بیگ، نوشته زین‌العابدین مراغه‌یی: ”در تمام آن مملکتها که از ایران دیدم در هیچ بلادی آثار ترقیات، و تمایل به تمدن به نظرم نیآمد که بدان خوشوقت شوم... بَس که اهالی ناچار از مهاجرت به ممالک خارجه شده‌اند، شهرها خالی از مخلوق به نظر می‌آید. بدبختترین سکنه این مُلک، گروه مزدوران و فعله و حمالانند. بیچارگان باید یک روزکار کرده و یک روز پی تحصیل نان، دکان به‌ دکان بگردند تا شام بلکه بتوانند نیم‌من نان با پول خودشان به چنگ آورده نفقةعیال کنند. در کمال فراخسالی وبرکتِ آذوقه، سالهاست که این قحطی نان برقرار است. یک سال و دو سال نیست. بسیاری از اصحاب املاک در خونخوارگی چالاکتر از تابعان چنگیزند، گندم را در هرجا انبار کرده می‌پوشانند و برحال هموطنان افتاده رحمی نمی‌کنند“. (سیاحتنامه ابراهیم بیک صفحه 235-238)
آنچه که راجع به امتیازات گفتیم، خلاصه‌یی از امتیازهای اعطا شده توسط حکومت قاجار به دول استعماری بود، که در شرح آن به ناچار قدری از نظر زمان جلو رفتیم. حالا مجدداً به عقب‌تر برگردیم تا نگاهی هم به سیاست خائنانه قاجاریان در جنگها و در برابر لشکرکشی‌های ویران کننده استعمارگران بیندازیم. علت و زمینه این جنگ‌ها رو ما در برنامه اول با اشاره به پیدایش پدیده استعمار در اثر انقلاب صنعتی، و کشورگشایی‌های امپراطوریها و قدرتهای اروپایی‌ها به شرق و غرب به‌ویژه از راه دریاها، گفته‌ایم. ببینیم در این کشورگشایی‌ها چه کشاکشهایی بین استعمارگران در گرفت:
پس از انقلاب سال 1789 فرانسه، و روی کارآمدن ناپلئون، و کشورگشایی‌های او در اروپا و نزدیک شدن به شرق، فرانسه به قدرت شماره یک اروپا تبدیل شد و به رقیب اصلی روس و انگلیس در تصاحب مستعمرات آنان در شرق تبدیل گردید. فرانسه از یک‌سو برای پس گرفتن مستعمرات خود در هند، به انگلیس فشار می‌آورد، و از سوی دیگر تهدیدی بزرگ برای روسیه به‌شمار می‌رفت. این امر رقابت بین استعمارگران را در ایران افزایش داد. استعمارگران با طرح‌های پیچیده برای دفع یکدیگر و برای پیدا کردن نفوذ در ایران، عمل می‌کردند.. ، و سران قاجار در خواب غفلت به‌سر می‌بردند.
یک خیانت و مزدوری مفت و مجانی که فتحعلیشاه برای انگلیس کرد معاهده‌یی بود که در سال 1801 با انگلیس بست؛ و آن هنگامی بود که انگلیس تهدید حمله ناپلئون از طریق بنادر خلیج‌فارس و جنوب ایران به هندوستان را حس کرد. در آن زمان هنوز قدرت انگلیس در هند استحکام پیدا نکرده بود و از سوی ساکنان سند و پنجاب و ممالک میسور که هنوز استقلال داشتند در خطر تهاجم بود و پادشاه افغانستان هم هر سال با حملات خودش به هند خطرات عمده‌ای را برای حکومت انگلیسی هندوستان به وجود می‌آورد. بسیار طبیعی بود که وقتی انگلیس چنین نیازی به یک متحد دارد، ایران که خودش از طرف روسیه مورد تهدید تهاجم به قفقاز هست، بتواند امتیازات بسیاری از انگلیس در ازای اتحاد خودش با انگلیس بگیرد. اما فتحعلیشاه مجاناً و به‌طرز حیرت‌انگیزی تعهدات بسیاری سنگینی را به نفع انگلیس پذیرفت.

تعهدات اعطا شده فتحعلیشاه به انگلیس:

- هرگاه پادشاه افغانستان درصدد حمله به هند برآید، (ایران) به آن کشور لشکرکشی کند!. آن مملکت را ویران نماید. !…
- اگر قشونی از جانب فرانسویان در یکی از بنادر ایران بخواهد پایگاه یا مسکن اختیار کند، قشون متحد ایران و انگلیس به دفع ایشان بکوشد و نیز از راه دادن فرانسویان به سواحل و جزایر ایران خودداری نماید.
در سال1182 شمسی، 1802میلادی، روسیه تزاری برای گسترش قدرت و نفوذ خود و همچنین دفاع از منافع خود در برابر انگلستان که بر هند مسلط شده بود، به ایران حمله کرد و گرجستان را از ایران جدا کرد. و بعد به فکر امیرنشینهای قفقاز افتاد. انگلیس هم از جنوب به نفوذ در بنادر جنوبی ایران جهت تأمین حفاظت منافع خود در هندوستان و گسترش نفوذ خود در ایران مشغول شد و کوشید دامنه مستعمرات خود را تا مرزهای شرقی ایران توسعه داد.
 روسیه تزاری و انگلیس برای رویارویی با قدرت رو به گسترش ناپلئون، در سال 1804 اتحادیه‌ای علیه ناپلئون به وجود آوردند. پس از قرارداد روسیه تزاری و انگلیس، روسیه برای دست اندازی به مناطق شمالی ایران، دست باز پیدا کرده، تصمیم به تصرف امیرنشینهای قفقاز گرفت.
در این میان، شاهان فاسد قاجار، برای حفظ حکومت خود و چپاول مردم ایران، دائماً به قدرتهای استعماری می‌آویختند. فتحلیشاه قاجار هم به دامن ناپلئون آویخت تا فرانسه، در برابر روسیه که قصد تصرف امیرنشینهای قفقاز را داشت از او حمایت کند. ناپلئون که نفوذ در ایران را برای خارج کردن هندوستان از چنگ انگلستان می‌خواست، در عهدنامه‌یی که به اسم فن کُنشتاین معروف شد، ایران را به اقداماتی در جهت پیشروی خود برای دست انداختن به هند متعهد کرد.
بخشی از قرارداد فن کنشتاین: 1807 میلادی (اردیبهشت 1186 شمسی):
ماده هشتم این قرارداد دایر بر قطع رابطه ایران و انگلیس و اعلان جنگ فوری به بریتانیا و ممنوعیت همهکالاهای انگلیسی در ایران بود.
ماده نهم آن دایر بر اتحاد ایران و فرانسه بود در برابر هر جنگی که انگلیس و روس در آن علیه فرانسه و ایران شرکت نمایند.
ماده دهم: ایران تعهد نمود که افغانان و مردم قندهار را با ارتش خود متحد کرده و به متصرفات بریتانیا در هندوستان حمله‌ور شود.
اما با تغییر منافع استعمارگران و پیمان‌بستنهای پشت پرده آنان، این ایران است که تنها می‌ماند:
به‌زودی جنگ روس و فرانسه با شکست ارتش روس خاتمه یافت و میان ناپلئون و تزار روس صلح برقرار شد. ناپلئون و آلکساندر روسیه در یک عهد نامه دوستی پیمان بستند که در حمله و دفاع علیه ایران و عثمانی و انگلیس شریک یکدیگر باشند!. به این ترتیب فتحعلیشاه که به تعهدات خود در قبال فرانسه و علیه روس و انگلیس عمل کرده بود، چیزی بجز دشمنی دولتهای روس و انگلیس را برنیانگیخت.
در سالهای بعد روسیه و انگلیس مجدداً برای از بین برداشتن قدرت خطرناک ناپلئون متحد شدند و بالاخره ناپلئون را در سال 1812 شکست دادند.
وقتی عامل وحدت روسیه و انگلیس، یعنی فرانسه از بین رفت باز ایران صحنه رقابتهای استعماری روسیه و انگلیس شد. در سال 1812 میلادی برابر 1191 شمسی انگلیس برای جلوگیری از گسترش نفوذ روسیه و حفظ مستملکاتش در هندوستان پیمانی با دولت ایران امضا کرد و متعهد شد به‌منظور ادامه جنگ ایران با روسیه، به ایران کمک کند. انگلیس به این وسیله شاه قاجار را تشویق به جنگ با روسیه کرد و فتحعلی شاه در اجرای مطامع استعمار، بار دیگر بخشهای وسیعی از خاک ایران را از دست داد.
یک قرارداد ننگین:
قرارداد گلستان: 29شوال 1228 قمری، 1813 میلادی، :
شهرهای قراباغ، شروان، باکو، دربند، لنکران و قسمتی از طالش از خاک ایران جدا و به خاک روسیه منضم می‌شود..
ایران از همه دعاوی خود در داغستان، گرجستان، ارمنستان و ابخاز دست می‌کشد.
پانزده سال بعد در 1207 شمسی و 1828 میلادی این بار روسیه به بهانه اختلاف مرزی، جنگ با ایران را شروع کرد. از سوی دیگر انگلیس که از پیشرفت روسها نگران وضعیت هندو پاکستان شده بود، با تحریکات خود باعث شد تا آتش جنگ بین ایران و روسیه شعله‌ور شود.
یک قرارداد ننگین‌تر:
«قرارداد ترکمانچای:1207 شمسی: فوریه 1828 میلادی:
- شهرهای ایروان و نخجوان به روسیة تزاری واگذار می‌شود.
- ایران سی میلیون روبل نقره روسی نیز غرامت به روسیه می‌پردازد...
عجیب این است که شاهان قاجار نه تنها همه چیز ایران را برباد می‌دهند، بلکه رجال میهن‌پرستی را که برای قطع ایادی استعمار کمر می‌بندند را به قتل می‌رسانند!
بعد از مرگ فتحعلیشاه، استعمارگران انگلیسی تلاش کردند.. تا با حمایت از شاهزادگان و خوانین بزرگ محلیِ نقاط مختلف ایران، و به قدرت رساندن یکی از شاهزادگان که مطیع انگلیس باشد، بر دربار ایران مسلط شوند. اما یکی از رجال میهن‌پرست و ترقیخواه به‌نام میرزا ابوالقاسم فراهانی که سلطه انگلیسی‌ها را برنمی‌تابید، در برابر آنان قد علم کرد. قائم مقام، با از میان برداشتن شاهزادگان مزدور، یکی از فرزندان فتعحلیشاه به‌نام محمدمیرزا را به سلطنت رساند و با نفوذ خود برشاه، کنترل دستگاه حکومتی را در دست گرفت. تمامی تلاش میرزا ابوالقاسم فراهانی که به قائم‌مقام معروف شد، مقابله با نفوذ روس وانگلیس و بازگرداندن استقلال ایران بود. اما استعمارگران با یاری دربار فئودالی و آخوندهای ثروتمند او را از میان برداشتند.
زمانی که قائم مقام، نخست‌وزیر ایران شد همه چیز از هم پاشیده بود. از نظر نظامی ایران از روسیه شکست خورده بود. قراردادی بین ایران و روس به امضاء رسیده بود که متضمن تحمیل کاپیتولاسیون و همچنین تحمیل تجارت آزاد و اقتصاد درباز بود. بنیه اقتصادی ایران قابل‌توجه نبود، و قدرت ایستادگی در مقابل غارتگران را نداشت. و قائم‌مقام برای اصلاح همه این خرابی‌ها، عزم کرده بود.
بهترین راه شناخت یک رجل مردم‌دوست و بلند همت، آشنایی با مخالفان او و خائنانی‌ست که پیش از او همه چیز را در طبق تاراج گذاشتند. آنان را بشناسیم:
از سه نخست‌وزیر پیش از قائم‌مقام فراهانی، یکی میرزا شفیع، صدراعظم فتحعلیشاه بود که متمایل به انگلیس‌ها بود و در جانبداری از منافع انگلستان از فعالیت توپ ریزی فابویه فرانسوی برای ارتش ایران جلوگیری می‌کرد.
دیگری محمد حسین اصفهانی بود که او نیز طرفدار انگلیس بود و شخصاً از انگلیس حقوق می‌گرفت. محمد حسین اصفهانی قرارداری با انگلیس منعقد کرد که بر اساس آن شاه دوازده‌هزار تومان رشوه گرفت و مقرر شد که سالی 200هزار تومان دیگر نیز بگیرد و منافع انگلیس را در جنگیدن با روس تأمین کند.
نخست وزیر دیگر که پیش از قائم‌مقام امور را در دست داشت آصف‌الدوله بود که او نیز تمایل به انگلیس داشت و در تمام دوران خود کاری جز خیانت به ایران نکرد و در زمان او ایران شکست‌های سنگینی در جنگ با روس خورد و قراردادهای ذلت‌بار بین ایران و روس بسته شد.
اما قائم‌مقام در مدت صدارت خود با سختگیری بسیار درصدد مهار کردن فساد درباریان و نظم و نظام بخشیدن به امور و مخالفت با نفوذ و سلطه قدرتهای استعماری روس و انگلیس در ایران برآمد.
برخی اقدامات قائم‌مقام فراهانی:
کم کردن حقوق شاه از خزانه دولت
حذف حقوق‌ بی‌مورد تملق گویان شاه
مخالفت با «تجارت «بی‌در».
مخالفت شدید با اجرای قرارداد کاپیتولاسیون
مخالفت شدید با قرارداد تجاری ضمیمه ترکمانچای
جلوگیری از تأسیس کنسولخانه روس وانگلیس به هر نحو ممکن.
قائم مقام: «آقای وزیر مختار روس! این قرارداد تحمیلی است! و من به «مردی و نامردی» در تخریب آن خواهم کوشید!» 
آخوندهای مرتجعی هم‌چون حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی نیز قائم‌مقام را مانع مظالم و غارتگری خود می‌دیدند. بنابراین با درباریان فاسد و عمال بیگانه، و استعمار خارجی برای کشتن قائم‌مقام همدست شدند..
تاریخ ایران وانگلیس: «نامه وزیر مختار انگلیس، سرجان کمبل، وزارت‌خارجه انگلیس: «برای برانگیختن مردم و خرج کردن پول بین علماء و ملاها مبلغی در حدود 500 لیره لازم دارم. امام جمعه به من قول داده است که این پول را در موقع مناسب و به‌طور صحیح خرج کند.»
گزارش دوم وزیر مختار انگلیس به دولت انگلیس: «... . چند نفر از ملایان بالای منبر علیه او (یعنی علیه قائم مقام) به درشتی سخن گفته‌اند و هر کجا نام او و عمالش برده می‌شود، توأم با دشنام است. ...»
به این ترتیب استعمارگران با همدستی مزدوران و ملایان مرتجع و خائنی هم‌چون حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی، پس از دسیسه‌چینی‌های لازم علیه قائم‌مقام سرانجام در 30ماه صفر 1251 برابر با 1836 میلادی شاه را به دستگیری و پس از پنج روز به قتل قائم‌مقام وادار کردند... محمدشاه او را به باغ نگارستان احضار کرد و در همانجا توسط اسماعیل خان قراچه‌داغی، رئیس فراشان خود، وی را به قتل رساند.
ناسخ التواریخ: قائم‌مقام به باغ نگارستان درآمد… بر حسب فرمان… . دژخیم ادوات نگارش او را گرفته از بالاخانه دلگشا فرود کردند.. و در بیغوله‌ای که حوضخانه خوانند محبوس داشتند و در شبِ سَلْخِ صَفَرَش (یعنی آخرین روز ماه صفر)، خپه (خفه) کردند...
ادامه ماجراها که به انقلاب انجامید را در برنامه‌های دیگر شرح خواهیم داد
*************************
خوانشی نو از انقلاب مشروطه (۳) - دو بیدارگر مقتول:
رجال ترقی خواه ایران در دربارهای قاجار به قتل می‌رسند
آیا نظام استبداد فئودالی قابلیت اصلاح دارد؟ 

عوامل استعمار چگونه به ایران خیانت کردند.. ؟ 
در دو شماره‌ی گذشته برخی از عوامل و زمینه‌های شکل‌گیری جنبش مشروطه را برشمردیم. این عوامل در کلی‌ترین بیان عبارت بودند از
-نارضایتی شدید دهقانان ایران از ستم فئودالی
-تحولات صنعتی و انقلابات آزادیخواهانه در غرب
- خشم ناشی از اعطای امتیازات اقتصادی به دول استعماری
- قحطی و گرسنگی ناشی از جنگهای خانمان‌سوز قاجاریه
به سایر عوامل و رخدادهایی که زمینه انقلاب مشروطه را ایجاد کردند.. ، می‌پردازیم
ایرانِ دوره قاجار، صحنه رقابتهای استعماری روسیه و انگلیس و فرانسه بود. شاهان قاجار که در هر دوره به تشویق و تحریک یکی از قدرتهای استعماری و در جهت تأمین مطامع استعمار، به جنگ با طرف دیگر اقدام می‌کردند.. ، بخشهای وسیعی از خاک ایران را از دست دادند و خزانه دولت و سرمایه‌های ملت را هم هزینه راه‌اندازی و غرامات شکست‌های خود در اون جنگها کردند... نتیجه این سیاستهای خائنانه چه می‌توانست باشد؟ 
کتاب تاریخ ایران در دوران قاجار- کلمنت مارکام انگلیسی، صفحه 68
«در سنه 1244 هجری شمسی، ناخوشی وبا که هشت سال قبل از آن در ایران بروز نموده بود در ثانی در بیشتر بلاد ایران در افتاد و این بلای مهیب جمعی کثیر از اهل ایران را به هلاکت رسانید. فقط در مملکت گیلان دویست هزار زن و مرد از این مرض مرده بودند. بعد از وبا، بلای قحط مملکت ایران را فرا گرفت
درست در همان ایام قحطی‌ها و فشار شدیدی که به مردم می‌آمد، شاهان قاجار مالیاتهای بسیار سنگینی از بازرگانان و مردم، می‌گرفتند. و این خود به قحطی و گرانی بیشتر منجر می‌شد
یک پرسش برای هر خواننده‌ی تاریخ آن دوران به وجود می‌آید: آیا در دوران قاجار، رجال کاردان و ترقیخواه و دلسوزی، وجود نداشت که با تدبیرهای صحیح، مانع جنگ‌ها بشوند و در برابر استعمارگران، از منافع ایران دفاع کنند؟ 
چند تن از صدراعظم‌های دوران قاجار را بشناسیم
1ـ میرزا شفیع صدراعظم فتحعلیشاه متمایل به انگلیس‌ها بود و در جانبداری از منافع انگلستان از فعالیت توپ ریزی فابویه فرانسوی برای ارتش ایران جلوگیری می‌کرد. صدراعظم بعدی محمد حسین اصفهانی بود که او هم طرفدار انگلیس بود و شخصاً از انگلیس حقوق می‌گرفت
2ـ محمد حسین اصفهانی قراردادی با انگلیس منعقد کرد که بر اساس آن شاه دوازده‌هزار تومان رشوه گرفت و مقرر شد که سالی 200هزار تومان دیگر نیز بگیرد و منافع انگلیس را در جنگ با روس تأمین کند
3ـ نخست‌وزیر دیگر که پیش از قائم‌مقام امور را در دست داشت آصف‌الدوله بود که او نیز تمایل به انگلیس داشت و در تمام دوران خود، کاری جز خیانت به ایران نکرد و در زمان او ایران شکست‌های سنگینی در جنگ با روس متحمل شد و قراردادهای ذلت‌بار بین ایران و روس بسته شد
اما در بین صدراعظم‌های ایران در تاریخ دوران قاجار، چهره‌ها و شخصیتهای متفاوتی هم می‌بینیم. رجالی که در برابر استعمار، می‌ایستند
قائم مقام فراهانی
یکی از رجال کاردان و مدبّر و دلسوز دوران قاجار، میرزا ابوالقاسم فراهانی ملقّب به قائم‌مقام بود. زمانی که قائم مقام، نخست‌وزیر ایران شد همه چیز از هم پاشیده بود. از نظر نظامی ایران از روسیه شکست خورده بود. قراردادی بین ایران و روس به امضاء رسیده بود که متضمن تحمیل کاپیتولاسیون و همچنین اعطای امتیاز گمرکات شمالی ایران به روسیه و برداشتن تعرفهگمرکی از کالاهای روسی بود. امری که بنیه اقتصادی ایران را در مقابل هجوم کالاهای خارجی ضعیف کرده بود
قائم مقام برای اصلاح همه آن خرابی‌ها، عزم کرده بود. در رأس آن اقدامات، مخالفت بانفوذ استعمار روس و انگلیس، و بعد مهار کردن فساد درباریان بود
برخی اقدامات قائم‌مقام فراهانی 
جلوگیری از تأسیس کنسولخانه روس و انگلیس به هر نحو ممکن
مخالفت شدید با قرارداد تجاری ضمیمه عهدنامه ترکمانچای
مخالفت شدید با اجرای قرارداد کاپیتولاسیون
کم کردن حقوق شاه از خزانه دولت
حذف حقوق‌ بی‌مورد تملق گویان شاه
«مخالفت با «تجارت «بی‌در
قائم مقام: می‌گفت: آقای وزیر مختار روس! این قرارداد تحمیلی است! و من به «مردی و نامردی» در تخریب آن خواهم 
!کوشید
استعمار انگلیس که قائم‌مقام را سدی در برابر مطامع خود می‌دید تمامی مزدوران خود به‌خصوص ملاّی مرتجعی هم‌چون حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی و درباریان فاسد را به‌کار گرفت تا توطئه کشتن قائم‌مقام را پیش ببرند
«نامه وزیر مختار سرجان کمبل، از وزارت‌خارجه به دولت انگلیس. از کتاب تاریخ ایران وانگلیس
برای برانگیختن مردم و خرج کردن پول بین علماء و ملاها مبلغی در حدود 500 لیره لازم دارم. امام جمعه به من قول داده است که این پول را در موقع مناسب و به‌طور صحیح خرج کند
گزارش دوم وزیر مختار انگلیس به دولت انگلیس
 چند نفر از ملایان بالای منبر علیه او (یعنی علیه قائم مقام) به درشتی سخن گفته‌اند و هرکجا نام او و عمالش برده می‌شود، توأم با دشنام است
دسیسه‌ی میرزاآقاسی
حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی، پس از دسیسه‌چینی‌های لازم علیه قائم‌مقام سرانجام در 30ماه صفر 1251 برابر با 1836 میلادی شاه را به دستگیری و پس از پنج روز به قتل قائم‌مقام وادار کردند... محمدشاه او را به باغ نگارستان احضار کرد و در توسط جلادی به‌نام اسماعیل خان قراچه‌داغی، رئیس فراشان خود، وی را به قتل رساند
ناسخ التواریخ: قائم‌مقام به باغ نگارستان درآمد… بر حسب فرمان… . دژخیم ادوات نگارش او را گرفته از بالاخانه دلگشا فرود کردند.. و در بیغوله‌ای که حوضخانه خوانند محبوس داشتند و در شبِ سَلْخِ صَفَرَش (یعنی آخرین روز ماه صفر)، خپه (خفه) کردند
در میان شعله‌های آتش انقلاب مشروطیت، برخی زبانه‌ها، زبانه‌های خشمی است که از کشتن رجال میهندوستی چون قائم‌مقام در دل مردم شعله‌ور شد. بر این آتش، آتش خشم مردم از قتل یک رجل نامدار دیگر را هم باید افزود. قائم‌مقام دیگر، که رو در روی استعمار قامت افراشت، امیرکبیر نام داشت
این، یکی از سوزنده‌ترین صحنه‌های تاریخ قاجاریه است. داستان تلخ خیانت و جنایت استبداد قاجاری البته با نقشه و دسیسه استعمار، برای از میان برداشتن مردی که مانع نفوذ و سلطه بیگانه بر کشور بود
میرزا تقی‌خان امیر کبیر در سال 1222 هجری قمری، در هَزاوه فراهان به دنیا آمد، پدرش آشپزِ قائم‌مقام فراهانی وزیر وطنخواه دوران محمد شاه قاجار بود. میرزا‌تقی تحت تعلیمات قائم‌مقام فراهانی، دفاع از ملت و وطن در برابر استعمار و دربار و ملایان مزدور خارجی را آموخت. امیر کبیر که توسط قائم‌مقام به‌عنوان امیرنظام در آذربایجان به اداره امور مشغول شده بود، با مرگ محمد شاه در سال 1227 شمسی (1848 میلادی)، ولیعهد محمد شاه یعنی ناصر‌الدین میرزا را به تهران آورد و بر تخت نشاند و خود مقام صدارت‌ عظمی را به عهده گرفت
این اقدام امیرکبیر، یک حرکت عمیقاً ضداستعماری بود. چرا که با مرگ محمدشاه، انگلیس و روس تمامی مزدوران خود را فعال کردند.. و تلاش کردند.. از صدراعظم شدن این رجل ملی جلوگیری کرده و یکی از «آدم» های خودشان را به مقام صدارت عظمی برسانند
سفرنامه فریه: روابط سیاسی ایران و انگلیس
با این شاهزادگان ایرانی که تحت نفوذ انگلیس اند، و مقرری دریافت می‌دارند، به سهولت ممکن است (می‌توان) این مملکت را در هم ریخت. … به یک اشاره (انگلیس) ممکن است موقعیت شاه و سلسله قاجار را به خطر اندازند
اما امیرکبیر همه تلاشهای استعمار و عواملش را خنثی کرد. در مدت 3سال و اندی که صدر‌اعظم بود، به اقدامات متعددی در راستای اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه دست زد
اقدامات درخشان امیرکبیر
- ایجاد صنایع ملی و احداث کارخانه‌های بلورسازی، چلواربافی
- تغییر نظام مالیاتی بر اساس میزان درآمد. (تغییر نظام مالیاتی توسط امیرکبیر به این معنی بود که مردم محروم را از پرداخت مالیاتهای ظالمانه معاف می‌کرد و در عوض فئودالها را مجبور به به پرداخت مالیات می‌کرد
اسناد وزارت خارجهانگلیس: خوانین محلی (منطقه فارس) که حالا مالیات می‌دهند، تا زمانی که به‌خاطر هست پولی به خزانه دولت نمی‌پرداختند
اسناد وزارت خارجه انگلیس
میرزا تقی‌خان می‌خواهد روستائیانی را که طی قرون تحت جور و ستم به‌سر برده‌اند خلاصی بخشد
ادامه اقدامات امیرکبیر
- منع رشوه گرفتن توسط مأموران دولتی
- احداث راه‌های ارتباطی
-. منع سوء‌استفاده شاهزادگان و روحانیان و وابستگان به دربار از خزانه مملکت
واتسون، دیپلومات انگلیسی
بسیاری از این مستمری بگیرها، از طبقات روحانیان و متنفذان بودند که ناگزیر، انصراف ایشان از دریافت آن و جوهات دشوارتر بود. با وجود این امیر با استقامتِ رأی، برای کاستنِ هزینه دولت و قطع یا کاستن مستمریهای ملاها و شاهزادگان عاطل اقدام کرد
در اسناد وزارت خارجه انگلیس آمده که در دوران امیرکبیر ،شاه مملکت هم به‌جای شصت هزار تومان حقوق ماهیانه، مجبور شده بود به ده‌هزار تومان در ماه اکتفا کند
باز هم از اقدامات درخشان امیرکبیر
-ایجاد قشونی متحدالشکل با تعلیمات و تسلیحات جدید
امیرکبیر کارخانجات اسلحه‌سازی گوناگونی در شهرهای مختلف به وجود آورد و اندیشه تأسیس مدرسهنظام را به مرحله عمل درآورد. چیزی که خوشایند استعمارگران روس و انگلیس نبود. او در فکر ایجاد نیروی دریایی برای ایران نیز بود
هراس استعمار
اسناد وزارت خارجهانگلیس
یک قشون منظم ایران… ممکن است از لحاظ انگلستان قدرت فوق‌العاده‌ای ایجاد کند!. … تنها هدفی که دولت انگلیس می‌تواند در توسعه قشون ایران داشته باشد این است که این مملکت را تبدیل به حریفی بر ضد روسیه بکند
سایر اقدامات درخشان امیرکبیر
اعزام. جوانان برای فراگیری علوم و فنون روز به اروپا-
 تأسیس مدرسه دارالفنون-
تأسیس روزنامه وقایع اتفاقیه، نخستین روزنامه در ایران-
اقدامات فرهنگی امیرکبیر در مسیر رواج علوم جدید و ارتقای سطح فرهنگ جامعه، رخنه‌ای بود در دیوار استبداد سیاهی که فئودالیزم در برابر جامعه کشیده بود. این اقدامات به رشد آگاهی مردم و ارتقاء مطالبات حقوق اجتماعی آنها از مستبدین کمک کرد و زمینه‌های پیدایش یک قشر آگاه در جامعه را فراهم نمود
امیرکبیر تولید داخلی و بازار ملی رت تشویق می‌کرد. و جلو صنعتگران داخلی را برای استخراج معادن و کارهای صنعتی باز می‌گذاشت. و در مقابل، استخراج معادن ایران توسط استعمارگران را ممنوع می‌کرد. این کمک بزرگی به استقلال ایران بود
شخصیت1: یکی از اقدامات امیر‌کبیر، که آخوندهای مرتجع را به خشم آورد، سلب صلاحیت محاکم شرعی بود که برای رسیدگی به دعواهای میان مسلمانان و پیروان سایر ادیان تشکیل می‌شد. امیرکبیر به‌جای محاکم شرعی، این‌گونه قضاوتها را در عهده دیوان عدالت قرارداد. دیوان عدالت برخلاف محاکم شرعی، احکام خود را بر اساس قوانین عرفی و عقلی صادر می‌کرد. این اقدام امیر جلوی بسیاری اجحافات و بی‌عدالتی‌های آخوندها نسبت به اقلیت‌های مذهبی را می‌گرفت و دکان مرتجعان را تخته می‌کرد
اقدامات امیرکبیر در جهت قطع دستهای توطئه انگیز استعمار و پیش‌بردن جامعه ایران به سوی استقلال، گناه بزرگ امیرکبیر نیز بود. گناهی که استعمار و استبداد فئودالی بی‌جزایش نگذاشتند
واتسون انگلیسی: روی همرفته نمی‌توان گفت که نسل ایرانیان جدید عقیم شده. چون این ملت توانسته است مردی نظیر امیرنظام به وجود آورد
انگلیسی‌ها دو عامل بسیار قوی برای کنار زدن امیرکبیر داشتند. یکی مادر شاه یعنی مهد علیا، و دیگری میرزا آقاخان نوری که تحت الحمایه خود انگلیس بود. اونها ناصرالدینشاه رو از امیرکبیر ترساندند. شاه که جوان بیست ساله‌ای بود و سلطنت رو از اجداد خونریز خودش به ارث برده بود در هراسِ از دست دادن تاج و تخت خودش، به پیروی از عمال استعمار رو آورد
تاریخ قاجاریه، میرزا احمد وقایع نگار
شاه با وزاری خارجه (منظور وزرای مختار خارجی) مشورت نمود. آنها که… شبی از بیم امیر پهلو به بستر نمی‌گذاشتند، این معنی را فوزی عظیم دانسته، پادشاه را باطنا تحریک و معاندین را مقوّی شده، پادشاه را به عزل او (امیر) تحریض کردند
آخوند میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران هم از جمله کسانی بود که ناصرالدین شاه را به قتل امیرکبیر تحریک کردند... شاه ابتدا امیرکبیر را از مقام نخست‌وزیری عزل و به کاشان تبعید کرد. و پس از 40روز، فرمان قتل را صادر کرد جلادان شاه، امیرکبیر را در 19 دی ماه 1230 هجری شمسی، در حمام باغ فین کاشان به قتل رساندند
قتل قائم‌مقام و امیرکبیر، که دو رجل وطنخواه بودند و هر دو توسط شاه و با توطئه استعمار، و دسیسه چینی مزدوران و آخوندهای وابسته به استعمار از سر راه برداشته شدند، این تجربه تاریخی را به اثبات می‌رساند که اصلاحگری پاسخ مساله استبداد فئودالی و استعمار نبود. و تلاشهای فردی، آنهم از داخل حکومت به نتیجه‌یی نمی‌رسد، و تنها یک حرکت بنیادیست که به نتیجه می‌رسد، یعنی یک مبارزهملی و رهبری ملی لازم است که توده‌های مردم را به حرکت در بیاورد و کشور را از دست استبداد و استعمار آزاد کند
اما در هر حال اصلاحات امیرکبیر همانقدر هم که توانست به‌رغم مخالفتهای استعمار و خوانین مزدور و ملایان مرتجع انجام بدهد، ایران را یک گام به سوی تجدد پیش راند
بعد از امیرکبیر، که مانع و راه‌بند مطامع استعمار در ایران بود، سیل اعطای امتیازات به خارجیان شروع می‌شود
ادامه در شماره‌ی آینده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر