یکشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۹۷

وداع- ماندانا


برو ای پاره ی خونين تنم
كه غزلخون گلوی تو منم
برو ای تشنه ترين 
چشمه ی روی زمين 
بگو سنگ كی شكسته پرتُ
تيركی رفته نشون اصغرتُ
بگو با دست علمدار چه رفت؟
چرا بر نيزه نشوندن سرتُ 
برو ای تشنه ترين 
چشمه ی روی زمين 
توی اين زمونه ی جور و جفا
از تو من گرفته ام درس وفا
كو به كو نغمه ی هيهات تو رو 
می برم از سفر كرب و بلا 
برو ای تشنه ترين 
چشمه ی روی زمين 
اگه صد بار ديگه لشگركين 
به اسارت ببره ما رو چنين
ای برادر نميذارم به خدا
بمونه پرچم تو روی زمين 
برو ای تشنه ترين 
چشمه ی روی زمين 
رسم خونين تو پاينده ميشه رمز بيداری آينده ميشه 
بعد از اين قصه ی پرشور و بلا
تو دلا حس فدا زنده ميشه 
برو ای تشنه ترين 
چشمه ی روی زمين

@peeshahang

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر