برو ای پاره ی خونين تنم
كه غزلخون گلوی تو منم
برو ای تشنه ترين
چشمه ی روی زمين
بگو سنگ كی شكسته پرتُ
تيركی رفته نشون اصغرتُ
بگو با دست علمدار چه رفت؟
چرا بر نيزه نشوندن سرتُ
برو ای تشنه ترين
چشمه ی روی زمين
توی اين زمونه ی جور و جفا
از تو من گرفته ام درس وفا
كو به كو نغمه ی هيهات تو رو
می برم از سفر كرب و بلا
برو ای تشنه ترين
چشمه ی روی زمين
اگه صد بار ديگه لشگركين
به اسارت ببره ما رو چنين
ای برادر نميذارم به خدا
بمونه پرچم تو روی زمين
برو ای تشنه ترين
چشمه ی روی زمين
رسم خونين تو پاينده ميشه رمز بيداری آينده ميشه
بعد از اين قصه ی پرشور و بلا
تو دلا حس فدا زنده ميشه
برو ای تشنه ترين
چشمه ی روی زمين
@peeshahang
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر