ای تو اسم مهربونت مرهم دلای سوخته
خیلی وقته بیتحمل چشم این خاک به تو دوخته
هرچه خوبی توی دنیا تو نگات خلاصه میشه
بغض هر گلوی زخمی تو صدات خلاصه میشه
بیتو همیشه قلب این قبیله تنهاست
هر جا که باشی قبلهی دلامون اونجاست
کاشکی سقف بیپناهی چتر دستای تو باشه
توی سفرههای خالی عطر دستای تو باشه
تو رو روزی اگه صدبار بخونم خسته نمیشم
آسمون اگه تو باشی مرغ پربسته نمیشم
بیتو همیشه قلب این قبیله تنهاست
هرجا که باشی قبلهی دلامون اونجاست
ای صدای پای بارون رو تن کویری خاک
بانی فتح سپیده از پس این شب غمناک
من مث رود حقیرم، رود زندونی صحرا
که تو از پشت حصارا میرسونیام به دریا
بیتو همیشه قلب این قبیله تنهاست
هرجا که باشی قبلهی دلامون اونجاست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر