سوال: روزنامه کیهان در شماره روز پنجشنبه ۳۰فروردین، باند رقیب را متهم کرده بود که خبرهای مربوط به بیگناهی بشار اسد در حمله به دوما را سانسور کرده است. تیترش هم این بود: «روزنامههای زنجیرهیی، دروغ بودن حمله شیمیایی به دوما را سانسور کردند». بعد هم تصریح میکند که کل نمایش شیمیایی در دوما یک نمایش انگلیسی بوده است؛ «چرا که کلاه سفیدها وابسته به دستگاه جاسوسی انگلیس موسوم بهام. آی. سیکس هستند».
آدم حیرت میکند. کلاه سفیدها در افکار عمومی جهان به جانبازی و فداکاری برای نجات مردم سوریه مشهورند، جوایز بزرگ بینالمللی گرفتهاند و کاندید جایزه نوبل شدند. اما کیهان میآید با این وضعیت، اینها را متهم میکند. آیا برای آبروی نداشته کیهان، چنین چیزی خوب است؟
محمدعلی توحیدی: همانطورکه خودتان گفتید، آبروی کیهان که موضوع مطرحی نیست؛ چون که آبرویی ندارد؛ از تیراژش و از نفرتی که جامعه نسبت به آن دارد. داستانهایش خیلی مفصل است. در واقع بهتر است این سؤال جدی را مطرح کنیم که چرا چنین قیمتی میدهد؟ چرا چنین فضیحتی را میپذیرد و این حرفها را میزند؟ اتفاقاً موضوع از اینجا جدی میشود. جدیت آن هم از این است که آیا برای خامنهای صورت مسألهٴ جنگ سوریه چیست؟ یا بالطبع وقتی حمله این سه کشور به دیکتاتور سوریه صورت میگیرد ـ که فکر میکنم در محاسبات خامنهای نبود ـ صورت مسأله برای خامنهای چیست؟ اینجا وقتی آدم خوب نگاه کند، درست مثل موضوع اتمی است. موضوع اتمی خیلی مورد بحث قرار میگیرد. رسانهها به آن میپردازند که داستان چیست؟
مسألهٴ سوریه برای خامنهای، مسألهٴ بقا است. مسألهٴ بود و نبود سیستم ولایت فقیه است. یادتان باشد آخوند طائب رئيس قرارگاه چماقداران عمار،گفت که ما حاضریم خوزستان را بدهیم، اما اسد طوری نشود! از آن بهعنوان یک استان ایران نام میبردند. خارجیها و آمریکاییها محاسبه میکنند که خامنهای سالانه 6الی 7میلیارد دلار به سوریه میدهد. حتی رقم 15میلیارد هم گفتهاند. این شعار در جامعه ایران چقدر بازتاب دارد که «سوریه را رها کن ـ فکری بهحال ما کن».
بنابراین وقتی داستان اینطوری است، وقتی مسألهٴ بقای خامنهای مطرح است، در یک پله بعد، ضربه سه کشور و عملیات مشترک علیه دیکتاتور سوریه در وضعیتی صورت میگیرد که رژیم با بحران قیام و خیزشها مواجه است. امروز علمالهدی در نماز جمعه میگفت که رسالت سپاه در سال 97 حفظ نظام ولایت فقیه است که یک عده میخواهند آن را نابود کنند.
وسط چنین شرایطی در داخل کشور، یک چنین ضربهیی به خامنهای وارد میشود. ضربه بر موضوعی که به بقا و بود و نبودش مربوط است. این باعث میشود که یک چنین ورود و رویکرد بیدنده و ترمزی داشته باشد و همینطوری صحبت کند که دیدیم
در این موضوع، خامنهای چند شکست میخورد. یک شکست در تعادلقوا برای حفظ عمق استراتژیک که به هر حال ضربه بسیار سنگینی است. آنجا روسیه طرف رژیم سوریه است. روزنامههای رژیم مینویسند که بعد از این تحولات، روسیه هم ممکن است اینقدر قیمت ندهد.رژیمیها از روسیه دلخور هستند. از یک طرف سه قدرت بزرگ جهان آمریکا، انگلیس و فرانسه متحد میشوند و در یک عملیات نظامی، چنین ضربهیی میزنند. عمق استراتژیک خامنهای میخورد. این وسط، قیام و اعتراضات جامعه بالا میگیرد که چه خبر است؟ باز همان داستان سوریه است
از نظر سیاسی هم چون مقاومت ایران در کنار مقاومت و انقلاب و مردم سوریه و رو در روی دشمن است، در این صحنه، این پیروزی این سیاست و یک شکست بزرگ برای خامنهای است. در چنین داستانی، اینها در هم ضرب میشوند. اینطوری است که کیهان خامنهای بیدنده و ترمز به این دروغها روی میآورد؛ طوری که شما حیرت میکنید. همه حیرت میکنند که کلاه سفیدها مأمور «ام. آی. سیکس» هستند و شیمیایی را آنها زدند!
سوال: این نوشته کیهان یک سؤال دیگر هم پیش میآورد؛ چون نوشته است: «روزنامههای زنجیرهیی در داخل، سکوت را بر نوشتن حقیقت ترجیح دادند و هیچکدام از آنها به این خبر مهم اشارهیی هم نکردند و تنها بعضی از آنها در صفحات داخلی، اشارهیی به آن کرده و تلاش کردند آن را بیاهمیت جلوه دهند».
پس معلوم میشود که روزنامهها به این موضوع پرداختهاند؛ اما در صفحات داخلی. چرا کیهان به این روزنامهها مارک سانسور میزند؟
محمدعلی توحیدی: اینکه خواندید که میگوید آن یکی باند خبرهایی را که مطلوبشان است، درج میکنند، این حاکی از تنزل آنهاست. یادم است که در سال 92 اسد به همین غوطه شیمیایی زد. آنقدر که جهان واکنش داشت و تا آستانهٴ جنگ پیش رفت. دولت آمریکا و دولت فرانسه میخواستند حمله کنند. آن موقع که قضیه خیلی بالا گرفته بود، رفسنجانی در محفلی حرفی زد؛ گفت: با حاکمی و با کسی که به مردمش شیمیایی زد، نمیشود با آن رابطه داشت». بعد ریختند سر رفسنجانی که این حرفی که ایشان زد ـ که آن موقع رئيس مصلحت نظام بود ـ این خلاف امنیت نظام است. الآن همین خبرها را درج میکنند. روحانی مجیز قاسم سلیمانی را میگوید. اینها تنزل کردهاند. آنطرف اما مهاجم است. خامنهای مهاجم است. گردانندهٴ کیهان هم که دژخیم دستآموز و نماینده رسمی خامنهای است. کیهان هم در تیول خامنهای است؛ لذا اینکه در صفحات داخلش بزند، راضی نیست. اخیراً یکی از اصلاحطلبهای قلابی گفته بود که خامنهای مثل گوبلز دروغ میگوید.
کیهان دروغ گوبلزی میخواهد. میخواهد که تیتر روزنامههای رژیمی همین باشد تا کامل روی این قضیه را بپوشانند و اجازه ندهند که هیچ شکافی باشد. خودش این سانسور را میخواهد درصورتی که به آنها مارک سانسور زده است. آنها هم همین دروغها را زدند. این یک نیاز است که بدون هیچ شکافی میخواهد روزنامهها، این دروغ گوبلزی را منتشر کنند که کلاه سفیدها مأمور انگلیس بودند. کمتر از این راضی نیست؛ چرا که کمترین شکافی توی این ماجرا برایش خیلی گران تمام میشود. در نتیجه مارک سانسور میزند و زیر همین ضربها آنها را وادار میکند که آخرش همکاری کنند. یعنی میآیند توی میز خامنهای. این هم تعادل درونی رژیم است که الآن علیه باند مغلوب اینطوری شده است. چون مهاجم است؛ چون نیاز دارد و میکوبد و جلو میرود.
سوال: همین مطلب کیهان نشان میدهد که این سیاست، شکست خورده است. پس چرا به این شکل احمقانه، سر چنین جدلی را باز میکند؟ آیا برای خامنهای و باند او، همهاش ضرر نیست؟
محمدعلی توحیدی: هر کس اینها را بشنود، دچار حیرت میشود که چرا اینها را مینویسند؟ چرا اینطور برگزار نمیکند که از روی موضوع بگذرد؟ و چرا این دروغ و دغلها را به هم میبافد؟
به نظر من کار سیستم خامنهای از اینکه کسی اینها را باور کند و آبرویشان چه میشود، گذشته است. اتفاقاً اینها یک تاکتیکی دارند که اسمش را «تاکتیک تغییر صورت مسأله» گذاشتهام. صورت مسأله را به هر شکلی عوض میکنند. با هر دروغ و راهانداختن جدل حول این و آن موضوع، صورت مسأله را عوض میکنند. مثل اینکه عربستان دارد چه کار میکند، آمريکا چه کار میکند یا داستان مقاومت برابر اسراییل چه میشود و...یعنی یکسری بحثها را راه میاندازند که هم جنایت را بپوشانند و هم صورت مسأله خود خامنهای را در این ماجرا بپوشانند. بپوشانند که این رژیم چه ضربهیی خورده است. این، تغییر صورت مسأله است. در زمینههای دیگر هم هست. مثلاًًً در داستان اتمی هم همینطور است. مگر داستان اتمی، داستان پیشرفت علمی و یا استقلال کشور است؟ موضوع اتمی هیچ صورت مسألهیی ندارد جز اینکه رژیم برای بقا و نیاز خودش دنبال بمب اتم بوده است. این مثل روز روشن است؛ ولی بحث راه میاندازد که اینها با علم ما مخالف هستند. اصلاً بمب حرام است ولی علم نیاز است! یا میگویند ۴۰سال دیگر نفت تمام میشود و ما باید از همین حالا برویم دنبال اتم! این را همه میفهمند. یک بار یکی در روزنامهای نوشته بود اگر اسکیموها در قطب یخچال درست کنند، کسی باور میکند؟!
بله، رژیم این بحثها را راه میاندازد. کسی هم باور نمیکند؛ ولی صورت مسأله را عوض میکند. درست به همین دلیل، وقتی رژیم این بازیها را درمیآورد، باید درست همه را کنار زد و روی صورت مسألهٴ اصلی رفت. مثل این پرسش که: تو در سوریه چه کار میکنی؟ چرا کنار چنین جنایتکاری هستی؟ چرا پول ملت ایران را به این دیکتاتور میدهی؟ اینها را باید رو آورد تا صورت مسألهٴ واقعی روشن شود. رژیم از بابت تغییر صورت مسأله و جنجالهای کاذب راهانداختن سود میبرد و همهاش ضرر نیست.
مجری: در این قسمت، دو قطعه از سخنرانی رئيسجمهور سابق فرانسه و رئيسجمهور فعلی آمريکا را ببینیم و سپس سوالم را طرح کنم.
فرانسوا اولاند: «در مقابل شما میگویم: همچنان تأسف میخورم که جامعه بینالمللی بهموقع برای متوقف کردن قتلعامها در سوریه و جلوگیری از اینکه افراطیون زمین بیشتری بهدست بیاورند، واکنش نشان نداد. بهطور مشخص در پایان اوت ۲۰۱۳و شروع ماه سپتامبر جامعه بینالمللی باید دست بهعمل میزد. فرانسه آماده بود. فرامین صادر داده شده بود. دستگاهها برقرار بودند. اما یک مسیر دیگر ترجیح داده شد. اکنون نتایج آن را مشاهده میکنیم».
دونالد ترامپ: «چرا این عمل را انجام دادهایم؟ یک سال پیش اسد یک حمله وحشیانه با سلاحهای شیمیایی علیه مردم بیگناه کشور خود انجام داد. ایالات متحده با ۵۸موشک پاسخ داد که ۲۰درصد از نیروی هوایی سوریه را از بین برد. شنبه گذشته رژیم اسد بار دیگر سلاحهای شیمیایی را برای کشتار غيرنظامیان بیگناه بهکار گرفت. اینبار در شهر دوما نزدیک پایتخت سوریه، دمشق این قتلعام یک افزایش جدی در روند استفاده از سلاح شیمیایی توسط این رژیم بسیار مخوف بود. این حمله پلید و انزجارآور درد و رنج بسیاری را به مادران و پدران و نوزادان و کودکان وارد کرد. آنها تلاش میکردند هوا استشمام کنند. اینها نه اقدامات یک انسان، بلکه جنایات یک هیولا هستند.
در انتهای جنگ اول جهانی، بیش از یک میلیون نفر بهوسیلة سلاحهای شیمیایی کشته یا مجروح شده بودند. ما هرگز نمیخواهیم شاهد بازگشت کابوس شیمیایی باشیم. بنابراین امروز کشورهای انگلستان، فرانسه و ایالات متحدة آمريکا نیروی خود را علیه بربریت و خشونت بهکار گرفتهاند».
سوال: این صحبتها نشان میدهند که با وجود طرفها و سیاستهای مختلف بینالمللی و منطقهیی، مسأله سوریه بسیار پیچیده است. آیا میتوان چشمانداز روشنی از تحولات را دید؟
محمدعلی توحیدی: البته که در صحنة سوریه، پیچیدگی خاصی هست. بنابراین نمیشود این موضوع را ساده کرد که اینطوری یا آنطوری میشود. ولی بر اساس همین صحبتهایی که الآن شنیدیم و واقعیتهایی که قبلاً اشاره کردم، فکر کنم بایستی به دو نکته دقت کرد:
نکته اول اینکه شرایط پیچیده است و ممکن است اتفاقات مختلف روی بدهد. اما این نباید مانع دیدن چرخشها و رخدادهای تعیینکننده ـ که پیامدهایی بر آن بار است ـ بشود. یعنی همهاش نباید وارد دنیای تردید شد؛ چرا که یکجاهایی واقعیتهایی هستند.
نکته دوم اینکه وقتی میخواهیم به قضایا نگاه کنیم، توجه داشته باشیم که میشود از زوایای مختلف نگاه کرد. مثلاًًً الآن رئيسجمهور آمريکا میگفت که در جنگ اول جهانی چقدر تلفات بر اثر جنگ شیمیایی بوده است و الآن نباید شیمیایی باشد. این خودش یک نگاه و نقطهنظر و زاویه ورود به این قضیه است. حالا ما که داریم تحلیل میکنیم، باید از همان زاویهیی باشد که برای جنگ مردم ایران با خامنهای، برای قیام ایران، برای مقاومت در ایران و برای آزادی در ایران، برای چنگ انداختن به یقه ولایت فقیه و گرفتن حق حاکمیت و آزادی مردم ایران به این موضوع نگاه کنیم. همینطور برای رابطه مردم ایران با ملت برادرشان سوریه که خامنهای این جنایتها را علیه آنها مرتکب میشود. ما از این زاویه که نگاه کنیم، به نظر م چیزهای واضحی را میتوانیم ببینیم.
در همین نکته دوم، موضوع جدیتری هم در صحبتهای همین دو رئيسجمهور ـ که فرمانده کل قوای قویترین قدرتهای جهان هستند ـ بود. سال ۹۲حمله شیمیای سنگینتری نسبت به حمله به شهر دوما بود که تلفات زیادی هم داشت. خود آمريکا گفت که ۱۰۰۰سند دارد. الآن هم رئيسجمهور فرانسه گفت که در اواخر اوت دستگاههایمان آماده بود. اگر درست به یادم باشد، این صحبتها را هم بر روی عرشهٴ ناو شارل دو گل ایراد کرد. آقای اولاند میگوید که «مسیر دیگری انتخاب شد و نتایجش را میبینیم». مسیر دیگری که اشاره میکند، دیدیم که داعش جلو رفت و چه اتفاقاتی افتاد. ولی مسیر دیگری که آقای اولاند میگوید، مسیری بود که اوباما انتخاب کرده بود که در واقع مسیر مماشات با دخالتهای رژیم در منطقه و با خود رژیم بود. این مسیر برای همه خیلی قیمت داشت؛ بهخصوص برای مردم ایران خیلی سنگین بود. به نظر من از منظر سیاسی، مماشات برایش کم است؛ بلکه باید گفت مسیر حفظ این رژیم و هژمونی منطقهییاش بود. الآن نتیجه این مسیر را میبینیم. حتی آقای اولاند پس از پایان ریاست جمهوریاش، در جریان همین حملات وحشیانة شیمیایی به غوطه میگفت چرا جهان کاری نمیکند؟ از طرفی هم میبینیم رئيسجمهور آمريکا میگوید ما نمیخواهیم اینقدر تکرار بشود. گفت آمريکا و انگلستان و فرانسه تصمیم گرفتند در برابر بربریت و توحش بایستند. بهجای اینکه توحش آخوندی را که مرکز قضیه و ماجرا است، رها کنند که خیلی تاخت و تازها میکرد.
این صورت مسأله نشان میدهد که آن چرخش و تغییر دورانی که صحبت از آن میکردیم، یک واقعیت است و خودش را در پهنههای مختلف نشان میدهد. اینها آن قدر متقین و یقینی هستند که میشود در این تحول دید.
نکتهیی را بار دیگر تکرار میکنم که ایرانی مسؤل، پیشتاز و آگاه که میخواهد افکار عمومی جامعه را سازمان بدهد و جلو برود، از کار خامنهای به مسأله نگاه میکند. یعنی چه چیزی علیه خامنهای چرخیده، به کجای خامنهای خورده و چه چیزی برای مردم ایران دارد. باید این را باز کرد؛ وگر نه خودمان را در پیچیدگیهای مختلفی که در این صحنه هست، گم کنیم، چیزی روشن نمیشود. بر عکس، اگر از زاویهٴ ایرانی نگاه کنیم، هیچ وقت توی میز خامنهای نمیرویم که میخواهد صحنه را شلوغ کند؛ مثل اینکه آن ارگانش اطلاعیه بدهد، آن یکی تحلیل راه بیاندازد و یکی هم ادعا کند که شیمیاییاش کم بود و زیاد بود...نه، وارد این صحنهها نمیشویم. از این بحثها توی دنیا هم زیاد است. اتقاقاً خامنهای همان دروغها را میگوید که این صحنهها را راه بیاندازد و صورت مسأله را عوض کند. یعنی درد واقعی و رخداد واقعی و تحول واقعی را که اتفاق افتاده، بپوشاند.
من فکر میکنم اگر ما روی این دو نکته تمرکز کنیم، میشود مقداری چشمانداز را دید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر