الهام زنجانی
دوستان عزیز خواهران و برادران گرامی
با درود بیکران به مجاهدان بنیانگذار محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان، در این روز زیبا به برادر مسعود و خواهر مریم سلام میکنم و بهخاطر حفظ امانت حنیف کبیر و اعتلای این گنجینه ملت ایران در جایگاه شایسته امروزی به آنها درود میفرستم. دوست دارم قبل از هر چیز به برادر مسعود و خواهر مریم بگویم از اینکه به ما مجاهدین راه و رسم مبارزه کردن و با شرف زیستن را یاد دادید و به ما آموختید که تعریف مجاهد خلق در یک کلام ”فدای بیکران و وفای به پیمان در تاریخ ایران ”است سپاسگزارم، چرا که این کلام نقشهمسیر همه ما مجاهدین تا به امروز و تا آینده را بهروشنی ترسیم کرده است و این چیزی نیست جز شرافت و زیادت برای نسل مجاهد.وبسیارخوشحالم که در این روز خجسته وبا انتخاب مسئول اول جدیدسازمان خواهرزهرای عزیزمان که الگوی شایسته همه ارزشهای یک مجاهد خلق در بالاترین درجه آنست گردهم جمع شدهایم که این روز را جشن بگیریم.
برای من بسی مایه افتخار و سرفرازی است که به من هم فرصتی داده شد که در این روز مبارک چند کلامی صحبت کنم، ابتدا وظیفه خودم میدانم که از جانب عزیز که نه تنها مادر خواهران و برادران شهیدم میباشد، بلکه مادر همه مجاهدین هست و امروز اصرار داشت که در این سالگرد باشکوه شرکت کند از طرف ایشان پنجاه و دومین سالگرد حیات فرخنده مجاهدین را به مردم ایران به خواهر مریم عزیزمان، رهبر مقاومت برادر مسعود و خواهر زهرای بسیار گرامی و عزیز تبریک و تهنیت میگویم. قبل از هر صحبتی میخواستم در مقابل بنیانگذاران کبیر مجاهدین محمد حنیفنژاد سعید محسن و علی اصغر بدیعزادگان تعظیم کنم، مجاهدین شهید و والامقامی که در شرایط دیکتاتوری سیاه شاه سازمانی را بنیان گذاشتند که مسیر تاریخ ایران را عوض کرد و تضمینی شد این سازمان برای نیل به آزادی و استقلال ایران، سازمانی با ایدئولوژی اسلامی، مردمگرا، ضدارتجاع و استعمار، برای برقراری آزادی و عدالت در ایران ستمدیده، نهالی که بنیانگذاران کبیر سازمان مجاهدین با تأسیس سازمان در سال ۱۳۴۴در بطن جامعه ایران کاشتند، کم کم در این سالیان دور و دیر تبدیل شد به درخت تنومندی که حضور و وجودش و مبارزاتش در این زمان بیگمان تنها شانس رسیدن به یک ایران آزاد و دموکراتیک است، بلی تنها شانس است. پنجاه و دو سال نبرد زیر سرکوب، زیر سرکوب دو دیکتاتوری شاه و شیخ و خیانت فرصتطلبان، میوه چینان رنگارنگ و خیانتکاران، پنجاه و دو سال نبرد بیامان برای رهایی مردم ایران با تقدیم ۱۲۰۰۰۰شهید از بهترین فرزندان میهنمان، و پنجاه و دو سال پایداری برای برقراری آزادی و عدالت اجتماعی در ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران را تبدیل به گنجینهیی کرد برای مردم ایران، گنجینهیی از رشیدترین فرزندان میهن که این فرزندان این قهرمانان در یکی از تاریکترین دورانهای تاریخ ایران بپا خاستند و با دیو ارتجاع و استعمار چنگ در چنگ شدند. بهرغم همه کشتارها، همه به غل و زنجیر کشیدنها، موشکبارانهای مهیب، محاصرهها، توطئهها، زد و بندهای ارتجاعی استعماری مجاهدین وسط میدان ایستادند و شعله مقاومت و جنگ را با دیو ارتجاع روشن نگهداشتند و اجازه ندادند که ابرهای سیاه ارتجاع که تمامی آسمان میهن ما را فراگرفته بود امید را از دلها از بین ببرد، پس هزاران درود میفرستیم بر بنیانگذاران کبیر سازمان مجاهدین که چنین نهالی را در قلب تاریخ ایران کاشتند. و درود میفرستیم بر برادر مسعود که در ادامه مسیر بنیانگذاران سازمان، سازمان مجاهدین را به قلل رفیعی رساندند و نسلی را تربیت کردند که همه ارزشهایی که توسط این رژیم لوث شده بود و دگرگون شده بود همه این ارزشها را دوباره زنده کردند، ارزشهایی مثل فدا و صداقت و گذشت و بردباری. برادر مسعود چقدر زیبا گفتند که بزرگترین هنر مجاهدین در تاریخ معاصر ایران پیوند مجدد سیاست و شرافت با یک دریا خون است و در اینجا درود میفرستیم به خواهر مریم عزیزمان که سرچشمه همه داراییهای مجاهدین است، خواهر مریم با درافتادن با غول جنسیت و فردیت بزرگترین گرز را بر سر آخوندها وارد کردند بهطوری که این جنایتکاران که ویژگی بارزشان زنستیزی هست تعادلشان را از دست دادهاند و روز به روز به سقوط محتومشان نزدیکتر میشوند و خوشبختانه همانطور که دیدید این روزها ما شاهد شکفتن گلهای جدید شاخسار درخت تنومند مقاومتمان هستیم، انتخاب خواهر مجاهدمان زهرا مریخی به مسئول اولی سازمان پرافتخار ما که گنجینهیی به داراییهای سازمان پرافتخار مجاهدین اضافه کردند، این انتخاب، انتخاب خواهر زهرا قبل از هر چیز انسجام و استحکام سازمان ما را نشان میدهد که این هم ارمغان دیگری هست برای مردم ایران و گام بلند پیروزمندی در مبارزه برای سرنگونی رژیم ولایتفقیه است، ولی میخواستم همانطور که الهام گفت راز این همه سرسبزی، این همه سرشاری و این همه پیروزی و موفقیت را بگویم که همان چیزی است که برادر مسعود گفتند و گفتند که اگر در یک کلمه بخواهم مجاهدین را تعریف کنم، مجاهدین خلاصه میشوند در فدای بیکران و وفای به پیمان در تاریخ ایران، درود بر همه شما و درود بر عزمتان برای سرنگونی و آزادی وطن از دست رژیم ولایتفقیه...
با عرض ادب خدمت عزیز رضائی، عزیز همه مجاهدین، عزیز مردم ایران که امیدوارم خداوند سایهاش را همیشه بر سر ما نگهدارد. باتشکر و قدردانی از دوستان عزیز فرانسوی مان، ازپره فه ایوبونه از رزمنده قدیمی آزادی و مقاومت آقای برسی و همه دوستان فرانسوی و همسایگانی که به ما افتخار دادند در این جلسه هستند، همسایگانی که زنان و مردان فرانسوی که نه حامیان فرانسوی مقاومت، بلکه جزیی از خانواده مجاهدین و مقاومت ایران هستند، کسانی که کسانی که قبل از ۱۷ژوئن و بعد از ۱۷ژوئن در اشرف و لیبرتی و در آلبانی و در کارزار علیه لیست تروریستی همه جا و همیشه همراه ما بودند. و به واقع افتخار شهروندان افتخاری ایران و دوستان همیشگی مقاومت ایران هستند که نامشان همیشه در تاریخ ایران خواهد ماند. همچنین از دوستان عرب برادران و خواهران عربمان که در اینجا هستند که در این سالها همیشه ما را همراهی کردند و البته سازمان مجاهدین فقط به ما بهعنوان مجاهد اعضاء مجاهدین که من افتخار دارم عضو کوچکی ازش باشم تعلق ندارد بلکه به همه مردم منطقه و همه خواهران و برادرانمان در کشورهای منطقه که از درد مشترکی رنج میبریم و از بنیادگرایی و ارتجاع دینی رنج میبریم که منشأش و قلبش در تهران است به همه آنها هم این سازمان مجاهدین تعلق دارد همچنین بدهید از همرزمان و سروران و دوستان شوراییمان در اینجا که به ما پیوستند و در این جشن، در این شادی در این سالروز با ما هستند قدردانی کنیم، کسانی که در همه دردها و رنجها در طول این سالیان بسیاریشان از زمان شاه و همه در زمان خمینی در زمان ارتجاع مذهبی با هم بودیم.
پنجاه و دومین سالگرد سازمان مجاهدین را در شرایطی جشن میگیریم که از هر نظر شرایط متفاوت است، سازمانی در اوج شکوفایی و آماده و مجهز از هر نظر برای به عهده گرفتن مأموریت نهایی یعنی سرنگونی این رژیم به همراه مردم ایران و همراه همه اعضاء و اجزای این مقاومت. به همین خاطر این پنجاه و دومین سالگرد را که همزمان شده با انتخاب مسئول اول جدید قبل از هر کس باید به حنیف کبیر بنیانگذار این سازمان که این نهال را در دوران سیاه تاریکیها، ۵۲سال پیش کاشت و خودش امروز حتماً شاهد و ناظر هست باید به حنیف کبیر تبریک گفت که همانطوری که خواهر مریم گفتند امروز میراثش اینقدر با شکوه و با عظمت شده است و همینطور اجازه بدهید به مسعود تبریک بگوییم که این امانت بزرگ خلق و ملت ایران را به شایستهترین وجه از همه پیچ و خمها عبور داد تا به اینجا رسید. از پیچ و خمهایی که هر کدامش کافی بود یک جنبشی را برای همیشه نابود کند، از ضربه شهریور سال ۵۰و شهادت بنیانگذاران تا ضربه خیانتبار اپورتونیستی و تا مواجهه با ایلغار سیاسی تشکیلاتی ایدئولوژیکی که خمینی بر ملت ما وارد آورد و مقابله با این بنیادگرای درندهخویی که خمینی با خودش به میهن ما آورد. و بعدها و بعدها در وقایعی دیگر در مقابله با جنگ ضد ملی ضدمیهنی در مقابله با بحران کویت در مقابله با قضایای بعد از آن در جنگ سال ۲۰۰۳ و همه چیزها و وقایع بعد از آن، همه چیزهایی که دیگر خوشبختانه همه ما که در این اتاق هستیم فکر میکنم این قسمتهای اخیرش را دیگر بودیم و شاهد بودیم و از نزدیک دیدیم، کسی که این مقاومت را این سازمان را این جنبش را از درغلتیدن به انحراف از درغلتیدن به اپورتونیسم از نابودی محتومی که هر کدام از این وقایع میتوانست در مقابل ما نابودیهای نابودی محتومی که هر کدام از این وقایع میتوانست مسببش باشد عبور داد و هزار تبریک و درود به خواهر مریم که با انقلاب خودش با تلاش شبانه روزیش با تربیت مسئولان و کادرها و زنان و مردانی که این جنبش را در این سختترین شرایط به پیش ببرند انسجام و استحکام و یکدستی و یکپارچگی این سازمان را آن را حفظ کرد آن هم در دورانی که دوران افولهاست، دوران تجزیههاست، دوران انشعابهاست، دوران افول جنبشهای سیاسی است، در چنین شرایطی سازمان مجاهدین را و این جنبش مقاومتی که مجاهدین در محور و در کانونش قرار دارد از این تیرهراهها و کورهراهها عبور داد و امروز این سرمایه انقلاب و مردم ایران علیه فاشیسم دینی حاکم را به اینجا رسانده است. آنچه که استحکامی که انسجامی که یک دستی یی که همین چند روز پیش یکبار دیگر در انتخاب مسئول اول جدید سازمان مجاهدین شاهدش بودیم. این صحنهها یادآور برای ما مسلمانها یادآور آیات البته شاید این آیات ربطی فقط به مسلمانها نداشته باشد حداقل به اعتقاد من، آیات آخر سوره فتح است که خدا به پیغمبرش میگوید که مؤمنین و مجاهدین و انقلابیونی که در حال بهاصطلاح رکوع و سجود در حال خشوع در مقابل انقلاب، خلق، خالق هستند، به حدی هست به حدی پیشروی کرده این مقاومت و جنبش جملات قرآن هست من دارم نقل به متن ترجمه به مفهوم میکنم که حتی کسانی که آن را کاشتند یعجب الزراع آنهایی که آن راکاشتند آنها را هم به شگفتی و تعجب وامیدارد این شجره طیبهیی که اصلها ثابت و فرعها فی السماء درخت پاکیزهیی که اصلش در زمین است و شاخ و برگش در آسمانهاست. این داستان انقلاب مجاهدین، انقلاب مردم ایران هست و البته باز همانجور که قرآن میگوید این فقط کافران را کسانی که در مقابل راه تکامل قرار دارند کسانی که در مقابل خلق و انقلاب قرار دارند آنها را به غیظ و خشم وا میدارد. به همین انتخابات مسئول اول نگاه کنید این انتخابات در شرایطی برگزار شده این مسئول اول در شرایطی انتخاب شده فراتر از صلاحیتها و شایستگیهای خواهر زهرا که در موردش گفتنیها زیاد است و آن را که عیان است چه حاجت به بیان است، همانطور که قبلاً هم گفتیم در واقع در این چهارده ساله همین نقش را برای مجاهدین در خارج کشور ایفا میکرده است. از شخص خواهر زهرا با همه صلاحیتها و شایستگیها و تواناییها و اخلاق انقلابی که بگذریم خود این انتخابات خود آنچه که گذشت در این صحنهها نشاندهنده صلابت، انسجام، فراوانی، کثرت و در عینحال وحدت تمامعیار سازمان مجاهدین و به تبعش انقلاب ایران است. ما از شرایطی آمدهایم توطئههای دشمن در این سالها کم نبوده، رژیم میخواست ما را بهلحاظ فیزیکی منهدم کند، در اشرف و لیبرتی عزم جزم رژیم این بود که مجاهدین را بهلحاظ فیزیکی نابود کند به رژیم متأسفانه ختم نمیشد، جریانهای منطقهیی و بینالمللی دولت عراق، جریانهایی در سازمان ملل، دولت آمریکا هم آنها هم علاقمند بودند که ما را بهلحاظ تشکیلاتی منحل و بهلحاظ سیاسی لجنمال کنند، این طرحی بود که بهوضوح ما در طول این سالیان دیدیم و باهاش جنگیدیم، مجاهدین در اشرف و لیبرتی در برابرش پایداری کردند و سازمان مجاهدین و مقاومت ایران در خارج کشور اشرفنشانها در سراسر جهان تحت هدایت و رهبری خواهر مریم تحت مدیریت همین خواهر زهرا آن را پس زدند. البته به همینجا تمام نمیشد، رژیم بعد از اینکه در انهدام فیزیکی مجاهدین و در انهدام سیاسی و تشکیلاتی مجاهدین شکست خورد، درصدد برآمد که از طرق دیگر اینرا محقق کند، فکر میکردند، تصور میکردند که مجاهدین با آمدن به فرنگ با آمدن به خارج کشور خودشان را از دست میدهند، خیلی از این حرفها میزدند خیلی از این حرفها مینوشتند. رژیم میگفت که حالا صبر کنید ۴ماه بگذرد، ۶ماه بگذرد، عید بشود، از این چیزها زیاد نوشتند، خوب امروز اتفاقاً امروز که داریم صحبت میکنیم سالگرد هجرت بزرگ است، خیلیها تصور میکنند هجرت بزرگ در این نقطه تمام شد، این نقطه در واقع چی است؟ به عبارتی آغاز هجرت بزرگ بود، از یک طرف مجاهدین باید یک آزمایش جدیدی را پشت سر میگذاشتند که بعد از یک سال باید گفت، با افتخار و سربلندی از این آزمایش با این انتخابات به اتم وجه به بهترین صورت پیروزمندانه و ظفرنمون بیرون آمدند امروز خیلی خوب میبینیم این انتخاب مسئول اول این وحدت و انسجام بعد از اینکه دو پارچهیی یک سازمان بزرگی که چهارده سال از هم جدا بوده به هم رسیده این خودش نشانه بزرگترین بهاصطلاح جنبه تهاجم تو این سازمان است، خیلیها روی این حساب کرده بودند البته رژیم، دشمن اصلی و دشمنان فرعی، اگر کلمه درست باشد، برای این دندان تیز کرده بودند که گویا مجاهدین اینور آب و مجاهدین آن طرف آب با هم فرق میکنند و در تلاقی این دو جریان چون تجارب تاریخی هم تو این زمینه زیاد وجود دارد البته این تصور بر یک مبانی مادی سوار بود، گویا این دو جور مجاهد وقتی بهم برسند ترکیب متفاوتی خواهد بود اما تلاقی این دو گروه از مجاهدین، تلاقی مجاهدین در دو طرف آب یک معجون بسیار مستحکمتر یک سازمان بسیار قویتر که در همین مراسم دیدیم را بهوجود آورده بسا مستحکمتر، بسا کاراتر بسا سازمانیافتهتر، برای خلق و انقلاب ایران این واقعهاین تلاقی و این انتخاب فرخنده، در شرایطی هست که موضوعات مختلفی بهلحاظ تاریخی در نقطه تلاقی عناصر بسیار مهمی قرار گرفتیم، این انتخابات در این شرایط انجام میشود، تلاقی عناصر بسیار مهم، هجرت بزرگ که ازش خیلی اشاره وار رد شدم، تحولات داخلی رژیم، شکستهای رژیم، ضربه بزرگی که رژیم در همین انتخابات ریاستجمهوری از مجاهدین و مقاومت ایران خورد و مجاهدین یکبار دیگر نشان دادند که عنصر تأثیرگذار در تحولات داخلی خود رژیم هم در معادلات داخلی رژیم هستند، یک تحول بسیار مهم تحول دیگر تحول بینالمللی، شکست بزرگی که سیاست مماشات بهش وارد شد، هر چند که نباید سوءتفاهم بشود که وقتی میگوییم سیاست مماشات شکست خورد این به این معنی نیست که از تحول در آمریکا چیزی به ما میرسد، خیر مانع بزرگی که در مقابل ما زد و بند رژیم آخوندی آخوندها با دولت اوباما ایجاد کرده بود این مانع کوتاهتر میشود، این مانع کوتاهتر شده و موانعی که در مقابل ما قرار داشت این موانع کمتر میشود ولی هر چه هست خودمان هستیم و خودمان و خودمان کما اینکه تحولات بعد از این کهکشان هم اگر نگاه کنید تحولاتی که ظاهرش نشان بینالمللی و خارجی دارد در عمقش در واقع خود این مقاومت هست، از نمیدانم داستان حقوقبشر، از دادخواهی، همه این تحولاتی که کم و بیش در جریانش هستید، کما اینکه تحولات اجتماعی و خیزش و خیزشهای مردمی و ابعادش کیفاً با قبل متفاوت است دشمن خودش میگوید که اعتراضات اجتماعی دو برابر یا چند برابر شده، اینها را همه را هر کدامش موضوع بحثهای جدایی است میخواهم بگویم این سالگرد ۵۲مین سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین وا نتخاب مسئول اول جدید سازمان و این انسجام و یک دستی در و با این وقایعی که در بیرون خود ما جریان دارد که البته وقایعی هست و تحولاتی است که اساساً و نه همهاش، اساساً و کارکرد و نتایج عملکردهای خود این مقاومت هست، این سالگرد را و این انتخاب مسئول اول را با گذشته متفاوت میکند، پیام این تحولات برای ما این است که سرنگونی در دسترس است، برمیگردم به سخنرانی خواهر مریم در کهکشان، سرنگونی در دسترس است، مقاومتی میخواهد رزمندگانی میخواهد که این پتانسیل را این چیزی که در دسترس هست را محقق کنند، در تاریخ ما نقاط زیادی بوده که این پتانسیل وجود داشته ولی متأسفانه نیروی انقلابی جنبش انقلابی که بتواند این پتانسیل را به فعل تبدیل کند وجود نداشته امروز ما مفتخریم که شورای ملی مقاومت و مقاومتی که این سازمان در کانونش قرار دارد استعدادها و تواناییها و انسجام و یکپارچگی ضروری برای محققکردن این مأموریت بزرگ تاریخی که بر عهدةمان گذاشتند دارند، مجاهدین با این مسئول اولشان، مقاومت ایران با این سازمان مجاهدین، شورای ملی مقاومت با انسجام و وحدت امروزیاش مانند گرز محکمی آماده است که بر فرق این رژیم فرود بیاید و این رژیم و تاریخش را و دودمانش را و بساطش را برای همیشه طومارش را بپیچد و به زبالهدانی تاریخ بسپارد امیدوارم که پنجاه و سومین سال مجاهدین، پنجاه و سومین سال مجاهدین و سال جدیدی که سی و هفتمین سال شورای ملی مقاومت که تقریباً با هم همزمان است، سال پیروزیهای بزرگ برای ملت ایران خلق ایران و سال انهدام و درهم شکستن پیدرپی آخوندهای جنایتکار باشد، موفق باشید
نیلوفر عظیمی
خانمها و آقایان، خواهران و برادران گرامی بهعنوان عضو کوچکی از سازمان مجاهدین سرفرازم که در این جشن تواین جمع هستم در کنارشان میتوانم بجنگم و برای نبردهای بعدی آماده بشوم و هر لحظه یاد بگیرم، ما نسل خیلی خوشبختی هستیم که بهرغم همه اختناقی که رژیم خمینی حاصل کرده بود با اینکه خیلیهامان مجاهدین را ندیده بودیم اما همیشه دریچهای از امید و روشنی به سوی ما باز بود، سازمانی که میگفت همه چیز این سیاهی نیست و فردا روشن است، همین امید انگیزه تک به تک ما شد برای اینکه به سمت سازمان قدم برداریم ومجاهدت را انتخاب کنیم برای آزادی مردم ایران، مردمی که طی این چهار دهه فقط زجر و اشک موزیک متن زندگیشان بوده، انتخاب کردیم به سازمان بیائیم چون درد همه زنها و دخترهای وطنم روی دوشمان بود، درد ستم مضاعف درد همه کودکان خیابانی که در شروع شادی گلهای زندگیشان پرپر میشود، درد پدرهایی که شرمنده از سفره خالی دیگر به خانه بر نمیگردند، اما دردها در روشنایی که سازمان در تلألؤ ارزشهایش ساطع میکرد همیشه به آرامش و طمأنیه و درمان میرسید و ما برای همین درمانها انتخاب کردیم که به سازمان مجاهدین بیائیم و این شانس و افتخار نصیبمان شد که برای آرمان آزادی مجاهدت کنیم. رژیم خمینی هیچوقت نمیخواست نسل ما باور کند چیزی غیر از این تباهی و سیاهی هست خصوصاً زنها و دخترهای این سرزمین اما به قول برادر مسعود مگر میشود خورشید را کشت مگر میشود بهار را از آمدن بازداشت و مانع روئیدن لالهها شد و مگر میشود ملتی را تا به ابد اسیر نگهداشت نه هرگز پس امروز چه تولد مبارکی است، ما در سازمان معنی کلمات را به اتم وجه لمس کردیم برابری انسانیت، این موضوعی نیست که شعار تبلیغاتی نیست که صوری و مقطعی باشد بلکه حرکت این سازمان روی برابری است، همه شما حرفهای خواهر مجاهدم فاطمه رضایی را شنیدید او از پیشکسوتهای این سازمان است اگر نسل ما داستان این ۵۰سال نبرد را در کتابها خوانده او با گوشت و پوست لمسشان کرده و ازشان عبور کرده ولی ما الآن در کنار هم داریم میجنگیم و مجاهدت میکنیم، فرقی نمیکند که کی آمده باشی یا از کدام قشر جامعه باشی، فرقی ندارد حتی زن و مرد دوشادوش هم دارند نسلها در کنار همدیگر میجنگند و چه زیباست که تنها رقابت سبقت گرفتن از دیگری برای پرداخت کردن بیچشمداشت بیشتر است. اگر این رژیم نماینده فساد و تباهی و سیاهی و دروغ و دزدی است ما مجاهدین به یمن رهبری پاکبازمان یاد گرفتیم که در اوج قله یگانگی حرکت کنیم و ارزشهایی را که آن رژیم میخواست بکشد و نابود کند و به افسانه تبدیل کند هر لحظه در خودمان زنده نگهداریم، فدا صداقت، گذشت، راستی، اعتماد و برابری تا بتوانیم سرنگونیش را محقق کنیم و آزادی را به ایران ببریم. اگر در این مسیر باید از هفت خوان بلا و ابتلاء گذشت چه باک، چون ما برخاستهایم که همه زندگی و هستیمان را فدای آزادی ملت ایران کنیم، کما اینکه قبل از ما بنیانگذاران شهید، ۱۲۰هزار مجاهد خلق و در بین آنها سی هزار گل سرخ قتلعام ۶۷که فقط برای اعتلاء کلمه مجاهد خلق به چوبهدار بوسه زدند، صبا، آسیه، نسترن عزیزم، مهدیه، فائزه فقط برای کلمه مجاهد خلق بود که ایستادند و تا آخرش پایداری کردند و ما فراموش نمیکنیم که آنها برای چی رفتند و ایمان دارم که راهشان ادامه دارد در سالروز تأسیس سازمانی با این همه عظمت با انتخاب خصوصاً با انتخاب خواهر مجاهد زهرا مریخی بهعنوان مسئول اول این سازمان بهعنوان یک مجاهد خلق تعهد میدهم که با جمع مجاهدین تکیه گاههای محکم باشیم تا بتوانیم گامهای بلند را برای سرنگونی این رژیم برداریم. این میلاد را به برادر مسعود و خواهر مریم و به جمع شما تبریک میگویم و برای تحقق سرنگونی فریاد میزنم حاضر حاضر حاضر. باتشکر
خانمها و آقایان، خواهران و برادران گرامی بهعنوان عضو کوچکی از سازمان مجاهدین سرفرازم که در این جشن تواین جمع هستم در کنارشان میتوانم بجنگم و برای نبردهای بعدی آماده بشوم و هر لحظه یاد بگیرم، ما نسل خیلی خوشبختی هستیم که بهرغم همه اختناقی که رژیم خمینی حاصل کرده بود با اینکه خیلیهامان مجاهدین را ندیده بودیم اما همیشه دریچهای از امید و روشنی به سوی ما باز بود، سازمانی که میگفت همه چیز این سیاهی نیست و فردا روشن است، همین امید انگیزه تک به تک ما شد برای اینکه به سمت سازمان قدم برداریم ومجاهدت را انتخاب کنیم برای آزادی مردم ایران، مردمی که طی این چهار دهه فقط زجر و اشک موزیک متن زندگیشان بوده، انتخاب کردیم به سازمان بیائیم چون درد همه زنها و دخترهای وطنم روی دوشمان بود، درد ستم مضاعف درد همه کودکان خیابانی که در شروع شادی گلهای زندگیشان پرپر میشود، درد پدرهایی که شرمنده از سفره خالی دیگر به خانه بر نمیگردند، اما دردها در روشنایی که سازمان در تلألؤ ارزشهایش ساطع میکرد همیشه به آرامش و طمأنیه و درمان میرسید و ما برای همین درمانها انتخاب کردیم که به سازمان مجاهدین بیائیم و این شانس و افتخار نصیبمان شد که برای آرمان آزادی مجاهدت کنیم. رژیم خمینی هیچوقت نمیخواست نسل ما باور کند چیزی غیر از این تباهی و سیاهی هست خصوصاً زنها و دخترهای این سرزمین اما به قول برادر مسعود مگر میشود خورشید را کشت مگر میشود بهار را از آمدن بازداشت و مانع روئیدن لالهها شد و مگر میشود ملتی را تا به ابد اسیر نگهداشت نه هرگز پس امروز چه تولد مبارکی است، ما در سازمان معنی کلمات را به اتم وجه لمس کردیم برابری انسانیت، این موضوعی نیست که شعار تبلیغاتی نیست که صوری و مقطعی باشد بلکه حرکت این سازمان روی برابری است، همه شما حرفهای خواهر مجاهدم فاطمه رضایی را شنیدید او از پیشکسوتهای این سازمان است اگر نسل ما داستان این ۵۰سال نبرد را در کتابها خوانده او با گوشت و پوست لمسشان کرده و ازشان عبور کرده ولی ما الآن در کنار هم داریم میجنگیم و مجاهدت میکنیم، فرقی نمیکند که کی آمده باشی یا از کدام قشر جامعه باشی، فرقی ندارد حتی زن و مرد دوشادوش هم دارند نسلها در کنار همدیگر میجنگند و چه زیباست که تنها رقابت سبقت گرفتن از دیگری برای پرداخت کردن بیچشمداشت بیشتر است. اگر این رژیم نماینده فساد و تباهی و سیاهی و دروغ و دزدی است ما مجاهدین به یمن رهبری پاکبازمان یاد گرفتیم که در اوج قله یگانگی حرکت کنیم و ارزشهایی را که آن رژیم میخواست بکشد و نابود کند و به افسانه تبدیل کند هر لحظه در خودمان زنده نگهداریم، فدا صداقت، گذشت، راستی، اعتماد و برابری تا بتوانیم سرنگونیش را محقق کنیم و آزادی را به ایران ببریم. اگر در این مسیر باید از هفت خوان بلا و ابتلاء گذشت چه باک، چون ما برخاستهایم که همه زندگی و هستیمان را فدای آزادی ملت ایران کنیم، کما اینکه قبل از ما بنیانگذاران شهید، ۱۲۰هزار مجاهد خلق و در بین آنها سی هزار گل سرخ قتلعام ۶۷که فقط برای اعتلاء کلمه مجاهد خلق به چوبهدار بوسه زدند، صبا، آسیه، نسترن عزیزم، مهدیه، فائزه فقط برای کلمه مجاهد خلق بود که ایستادند و تا آخرش پایداری کردند و ما فراموش نمیکنیم که آنها برای چی رفتند و ایمان دارم که راهشان ادامه دارد در سالروز تأسیس سازمانی با این همه عظمت با انتخاب خصوصاً با انتخاب خواهر مجاهد زهرا مریخی بهعنوان مسئول اول این سازمان بهعنوان یک مجاهد خلق تعهد میدهم که با جمع مجاهدین تکیه گاههای محکم باشیم تا بتوانیم گامهای بلند را برای سرنگونی این رژیم برداریم. این میلاد را به برادر مسعود و خواهر مریم و به جمع شما تبریک میگویم و برای تحقق سرنگونی فریاد میزنم حاضر حاضر حاضر. باتشکر
مهدی سامع
خدمت خانمها، آقایان، خواهران، برادران، دوستان و رفقای عزیز سلام میکنم پنجاه و دومین سالگرد سازمان مجاهدین خلق ایران را به همه مجاهدان از بالا تا پایین در سراسر جهان و در زندانهای خامنهای جبار به همهشان تبریک میگویم. برایتان موفقیت و پیروزی آرزو میکنم، صحبت زیادی نخواهم کرد، همه صحبتهایم همینقدر است بیشتر از این نیست در پاییز یا آخر تابستان سال ۱۳۵۰، در زندان اوین در یک اتاق دربستهای یک شب یا یک غروبی یک زندانی آوردند که بیشتر یک لاشه گوشت بود، درهم پیچیده زخمی نمیتوانست راه برود اصلاً بهزور او را انداختند تو اتاق و پس از اینکه کمیتوانست نفسش حال بیاید گفت من احمد حنیفنژادم، این اولین آشنایی من بود بهطور رسمی با سازمان مجاهدین در زندان اوین، سالی که رژیم گذشته در اوج قدرت مراسم دو هزار و نمیدانم چندمین سال فلان شاهنشاهی را میخواست جشن بگیرد، از آن زمان روابط ما شروع شد، در سالهایی که مجاهدین درگیر مسائل سخت داخلی بودن و ضربه داخلی خورده بودند، در زندان قصر من از جانب فدائیها و زنده یاد علی زرکش از جانب مجاهدین با هم ارتباط داشتیم مسائل بین دو سازمان را رد و بدل میکردیم، در دو سال آخر قبل از انقلاب که در زندان اوین بودیم و خیلی از دوستان و رفقا یادشان میآید همه ارتباطات قطع بود آنجا من بیشتر با مسعود رجوی آشنا شدم. حتماً آقای دکتر زاهدی که اینجا هستند به یاد دارند که در آن سالها در زندان ما همیشه برنامههای مشترک میگرفتیم برای شهدایمان برنامه مشترک میگرفتیم ضمن مسائل خاصی که اجرا میکردیم یک مسائل عمومی را هم با هم انجام میدادیم، تا اینکه آن حکومت گذشته سرنگون شد و ما آزاد شدیم و دوران بعد از انقلاب و مسائلی که پیش آمد، سال ۱۳۶۰، در جریان جنبش چپ و سازمان فدایی من از کسانی بودم که از پیوستن به شورای ملی مقاومت دفاع میکردم تا همین امروز، خوب خوب یک دورههایی گذشت بر ما جنگ هشت ساله و بعد آتشبس و بعد اشغال عراق و در سال ۲۰۰۳ یک توطئه جهانی امپریالیستی ارتجاعی برای اینکه سازمان مجاهدین خلق را نابود کنند خیلیها میگفتند که این پرونده بسته شد و من همان موقع در همان روز ۱۸ژوئن یا یک روز یا دو روز بعد از این حمله که کردند در یک مصاحبه با یک رادیویی گفتم پرونده سازمان مجاهدین خلق در پاریس و یا بغداد باز نشد، این پرونده در ایران باز شده و اگر قرار است بسته بشود باید در ایران بسته شود به هر حال آن روزگار هم گذشت آن گردنهها هم طی شد هر چند سخت چونکه گفتم بیشتر از این کاغذ حرف نمیزنم به سرعت میگذرم تا برسیم به دوره انتقال در همین سال گذشته، بالاخره با همه سختیها و البته با یک مدیریت بسیار سنجیده همه مجاهدین تشکیلاتی، سازمانیافته به یک نقطه دیگر منتقل شدند، خوب این خیلی خوشحال کننده بود درسته، همه جنبه خوشحالیش را میدیدیم و میگفتیم خوب دیگر خوب شد تمام شد بالاخره ولی کمتر تهدیدش دیده میشد، البته فکر کنم که مجاهدین خودشان تهدیدش را میدیدند اما از بیرون تهدیدش را میدیدند، ولی از بیرون کمتر دیده میشد که این فقط فرصت نیست، یک تهدید است یک واقعیت است یک تهدید است با برخی از دوستان مجاهد من در این مورد صحبت کردم، حالا باز اکنون در این روز همه ما باز خوشحالیم که این تهدید هم، این گردنه تهدید هم چه حالا اینکه چرا تهدید است به برخیش بهنام اشاره کرد، این حرف که انسان جابهجا میشود از محیطی که آداپته شده میآید به محیط دیگر، محیط دیگری که محاصرهاش میکند، بسیاری از عوامل شناخته شده و شناخته ناشده درش تأثیر میگذارد، این تهدید به این معنی خوشبختانه گذر شده ازش، سازمان مجاهدین گذر کرده مسئول اول انتخاب کرده و این باعث خوشحالی برای ما، برای هر آزادیخواهی که به آزادی فکر میکند هر عقیدهای که داشته باشد و البته برای مردم تحت ستم ما هست که گرامی بدارند این پیروزیها را متشکرم.
خدمت خانمها، آقایان، خواهران، برادران، دوستان و رفقای عزیز سلام میکنم پنجاه و دومین سالگرد سازمان مجاهدین خلق ایران را به همه مجاهدان از بالا تا پایین در سراسر جهان و در زندانهای خامنهای جبار به همهشان تبریک میگویم. برایتان موفقیت و پیروزی آرزو میکنم، صحبت زیادی نخواهم کرد، همه صحبتهایم همینقدر است بیشتر از این نیست در پاییز یا آخر تابستان سال ۱۳۵۰، در زندان اوین در یک اتاق دربستهای یک شب یا یک غروبی یک زندانی آوردند که بیشتر یک لاشه گوشت بود، درهم پیچیده زخمی نمیتوانست راه برود اصلاً بهزور او را انداختند تو اتاق و پس از اینکه کمیتوانست نفسش حال بیاید گفت من احمد حنیفنژادم، این اولین آشنایی من بود بهطور رسمی با سازمان مجاهدین در زندان اوین، سالی که رژیم گذشته در اوج قدرت مراسم دو هزار و نمیدانم چندمین سال فلان شاهنشاهی را میخواست جشن بگیرد، از آن زمان روابط ما شروع شد، در سالهایی که مجاهدین درگیر مسائل سخت داخلی بودن و ضربه داخلی خورده بودند، در زندان قصر من از جانب فدائیها و زنده یاد علی زرکش از جانب مجاهدین با هم ارتباط داشتیم مسائل بین دو سازمان را رد و بدل میکردیم، در دو سال آخر قبل از انقلاب که در زندان اوین بودیم و خیلی از دوستان و رفقا یادشان میآید همه ارتباطات قطع بود آنجا من بیشتر با مسعود رجوی آشنا شدم. حتماً آقای دکتر زاهدی که اینجا هستند به یاد دارند که در آن سالها در زندان ما همیشه برنامههای مشترک میگرفتیم برای شهدایمان برنامه مشترک میگرفتیم ضمن مسائل خاصی که اجرا میکردیم یک مسائل عمومی را هم با هم انجام میدادیم، تا اینکه آن حکومت گذشته سرنگون شد و ما آزاد شدیم و دوران بعد از انقلاب و مسائلی که پیش آمد، سال ۱۳۶۰، در جریان جنبش چپ و سازمان فدایی من از کسانی بودم که از پیوستن به شورای ملی مقاومت دفاع میکردم تا همین امروز، خوب خوب یک دورههایی گذشت بر ما جنگ هشت ساله و بعد آتشبس و بعد اشغال عراق و در سال ۲۰۰۳ یک توطئه جهانی امپریالیستی ارتجاعی برای اینکه سازمان مجاهدین خلق را نابود کنند خیلیها میگفتند که این پرونده بسته شد و من همان موقع در همان روز ۱۸ژوئن یا یک روز یا دو روز بعد از این حمله که کردند در یک مصاحبه با یک رادیویی گفتم پرونده سازمان مجاهدین خلق در پاریس و یا بغداد باز نشد، این پرونده در ایران باز شده و اگر قرار است بسته بشود باید در ایران بسته شود به هر حال آن روزگار هم گذشت آن گردنهها هم طی شد هر چند سخت چونکه گفتم بیشتر از این کاغذ حرف نمیزنم به سرعت میگذرم تا برسیم به دوره انتقال در همین سال گذشته، بالاخره با همه سختیها و البته با یک مدیریت بسیار سنجیده همه مجاهدین تشکیلاتی، سازمانیافته به یک نقطه دیگر منتقل شدند، خوب این خیلی خوشحال کننده بود درسته، همه جنبه خوشحالیش را میدیدیم و میگفتیم خوب دیگر خوب شد تمام شد بالاخره ولی کمتر تهدیدش دیده میشد، البته فکر کنم که مجاهدین خودشان تهدیدش را میدیدند اما از بیرون تهدیدش را میدیدند، ولی از بیرون کمتر دیده میشد که این فقط فرصت نیست، یک تهدید است یک واقعیت است یک تهدید است با برخی از دوستان مجاهد من در این مورد صحبت کردم، حالا باز اکنون در این روز همه ما باز خوشحالیم که این تهدید هم، این گردنه تهدید هم چه حالا اینکه چرا تهدید است به برخیش بهنام اشاره کرد، این حرف که انسان جابهجا میشود از محیطی که آداپته شده میآید به محیط دیگر، محیط دیگری که محاصرهاش میکند، بسیاری از عوامل شناخته شده و شناخته ناشده درش تأثیر میگذارد، این تهدید به این معنی خوشبختانه گذر شده ازش، سازمان مجاهدین گذر کرده مسئول اول انتخاب کرده و این باعث خوشحالی برای ما، برای هر آزادیخواهی که به آزادی فکر میکند هر عقیدهای که داشته باشد و البته برای مردم تحت ستم ما هست که گرامی بدارند این پیروزیها را متشکرم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر