بنا به گزارش نیروهای مقاومت و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران در شهر تبریز؛ سنگ مزار مجاهد شهید ثریا ابوالفتحی بهطور کامل طی سالیان گذشته توسط عوامل و مزدوران رژیم تخریب شده است و تنها آثار سیمان زیر سنگ بر جای مانده است که بر روی آن اسم این شهید گرانقدر دهه شصت به زحمت دیده میشود.در رابطه با سایر شهدا و قهرمانان مجاهد خلق هم وضعیت مشابه وجود دارد. بهطوریکه اساساً مزار مجاهد شهید اکبر چوپانی نیز که سنگ مزار کامل
داشت پیدا نشده است
ده سال قبل این شهید سنگ مزار کامل داشته و مادر شهید ثریا هم هر هفته به محل مزار میرفته و فاتحه میخوانده است.
فیلم سنگ مزار مجاهد شهید ثریا ابوالفتحی که فاقد سنگ است و برداشته و تخریب شده مجاهد شهید ثریا ابوالفتحی؛ مجاهدی که همراه طفل بدنیا نیامدهاش به جوخه اعدام سپرده شد؛ یکی دیگر از زنان قهرمانی است که در تبریز بهشهادت رسید. او هنگامی تیرباران شد که چند ماهه باردار و بیست ساله بود.
ثریا در نامهیی سرشار از عمیقترین عواطف انسانی خطاب به همسرش نوشت: «یک عنصر مجاهد فراتر از عواطف فردی به هر آنچه که به زندگانی دیگر انسانها گرمی و فروغ میبخشد و تکامل و تعالی جامعه را شتاب میدهد و عشقها و زیباییها را برای خلق به ارمغان میآورد دل بسته است و درست به همین دلیل برای پیرایش زندگی جمع و پآلودگی زندگی از هر چیز بیهوده و کج بنیان و شرارت بار، عشق و عاطفه فردی خود را فدا کرده، مبارزه را با تمام رنجها و مصائب و فراقهایش پذیرفته و ققنوس وار تن و جان به شعلههای سوزان و پاک کننده انقلاب و رزم و ایثار و شهادت انقلابی میسپارد».
مجاهد شهید ثریا ابوالفتحی، دانشجوی رشته زیست شناسی دانشگاه تبریز بود که در قبال درخواست مفتضحانه آخوند موسوی تبریزی، سیلی محکمی به او زده و همان روز به دستور این مزدور به جوخه اعدام سپرده شد.
بسیاری از زنان و دختران زندانی که از بند اسارت زندان تبریز رستهاند، گفته و نوشتهاند که 90درصد زنان و دختران زندانی که در تبریز محاکمه شدهاند، مورد شکنجههای خاص و هتک حرمت قرار گرفتهاند.
موسوی تبریزی، جلاد معروف، که قبلاً حاکم شرع دادگاه تبریز بود، از هر زن یا دختری که محاکمه میکرد اول درخواست ازدواج دو سه ساعته مینمود و بعد محاکمه میکرد. اکثر کسانی که در سال 1360 محاکمه شدهاند به علت تن ندادن بهدرخواست ننگین این جلاد کثیف، با اینکه نه تنها جرم بلکه حتی اتهامی هم نداشتند، محکومیتهای سنگین گرفتند.
یکی از همبندان ثریا مقاومتهای او را شرح داده و در مورد آخرین لحظات زندگیش نوشته است: «ساعت یازده شب ثریا را به میدان اعدام بردند و لحظاتی بعد صدای فریادش را شنیدیم: 'بچهها ما رفتیم… درود بر رجوی، درود بر مجاهدین، انالله و انا الیه راجعون… ' و بعد... صدای گلولهها بلند شد. مأمور بند دوان دوان از میدان اعدام برگشت در حالی که رنگش مثل گچ سفید شده بود. از او پرسیدیم: 'ثریا چی گفت؟ آخرین جملهاش چه بود؟ ' پاسخ داد: 'شعار داد و گفت تیر خلاصم را زودتر بزنید میخواهم زودتر بروم… '.».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر