سه‌شنبه، مهر ۱۳، ۱۳۹۵

12مهرماه 95: نوشته‌ای از شعله پاکروان - به‌مناسبت اول ماه محرم

شعله پاکروان، سمت چپ تصویر

مادرم امروز مجلسی آراسته بود به‌مناسبت اول محرم. بانوان قرآن خوان آمده بودند. ختم قرآن کردند در سکوت. هر کس یک جزء قرآن خواند و ثوابش را به امام حسین و صالحان و رفتگان از دنیا به‌خصوص ریحانه اهدا کردند. مادرم شعری خواند و گریست و فغان کرد از دوری نوه بزرگش. از مردمی که بعدازظهر عاشورا، گفتند حسین خارجی است. از تبلیغاتی که یک حکومت انجام می‌دهد برای وارونه جلوه دادن حقایق.
من نیز چند کلامی گفتم. از کسانی که بعد از اعدام ریحانه شناختم. از زنانی که زخم اعدام فرزندان دلبندشان را بر دل دارند. از جوانانی که غریبانه اعدام شدند و اکنون بعد از 28سال هنوز خونشان می‌جوشد. از مرحوم منتظری و عکس‌العملهای افراد دخیل در اعدامها. از لشگر ذخیره اعدام که مثل گروگان در زندانها به‌سر می‌برند و در بزنگاههای اجتماعی، گروه گروه به مسلخ می‌روند. از مصطفای شهناز و امیر ارشد شهین و شهرام حوری فرجزاده. از شهرام احمدی و 25 همراهش در مسیر چوبه دار. از فرزندان خردسال بازمانده اعدام. از زن و شوهرانی که با هم اعدام می‌شوند و فرزندانشان به امان خدا رها می‌شوند تا هم‌چنان خوراک ماشین اعدام مهیا باشد. از آه سینه سوز مادران و اشکهای نیمه شب. از دستهایی که حیا نمی‌کنند و در جیب مردم فرو رفته. از اختلاسگران هزار هزار میلیاردی که در بزمهایشان رقص خون می‌کنند. خون جوانانی که پدران و مادرانشان با خون دل بزرگ کرده‌اند به زمین می‌ریزند و خود را خدا می‌دانند. از اشرافیتی که گریبان اصحاب قدرت را گرفته و فرعون وار بر سریر خون نشسته‌اند. از همدستان مرتضی سربندی که بی‌قلاده‌اند و آزادانه در کمین دختران معصوم. از معاویه و قرآنهای بر سر نیزه. از ریحان هم گفتم. از ملاقات آخری که با ریحان داشتیم. از آرامشی که عصر جمعه 2آبان 93 در وجود دختری دیدم که آگاهانه پای چوبه‌دار رفت. از دل بیقرارم در روزها و شبهای اخیر.
تازه دانستم در میان همین بانوان، زخمهای پنهان بسیاری وجود دارد که با دستان آلوده‌ی مردان سیاه روی پرقدرت بر جان برادرانشان نشسته. یکی از بانوان نیز با برادر سربندی نسبتی داشت و گفت آنچه شنیده بود.
در دلم گفتم: زخم دلتان افزون باد با داغی که بر دل عدالت گذاشتید. هر چند بیش از شما، اشباح پشت سرتان را مقصر می‌دانم اما روزهایتان تیره‌تر از شبهای پر آه من باد. خون ریحان، گریبان تک تکتان را چاک دهد چنان که چون من به فغان آیید و با صدای بلند بگویید درباره دستهای آلوده و پنهان.
اول محرم برای مادرم و دوستان قرآن خوانش یادآور روزهای تلخ سوم و چهارم آبان است که مرا در وداع با ریحانم همراهی کرده‌اند. با این‌که گاهی خیال می‌کنم آن روزهای سخت بخشی از کابوسی است که به جان زنان زیادی چنگ می‌زند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر