تو نشكستي
اين همه رگبار بلا، تو نگسستي
با اين همه جور و جفا تو نشكستي
پشت حصاراي شب جنگ اراده ها بود
با تو تموم ميهن يكدل و همصدا بود
بگو با اون كه بي صدا
تو دخمه هاي بي هوا
سكوتُ فرياد مي زنه
زير هجوم ضربه ها
بگو با اون كه يك تنه
به قلب دشمن مي زنه
با دستاي بسته ببين
هيبت شب رو مي شكنه
پشت حصاراي شب جنگ اراده ها بود
با تو تموم ميهن يكدل و همصدا بود
اي كه گذشتي از مرز رؤيا
خوندي شبونه از صبح فردا
اسمتُ اين خاك هرجا سروده
هر لحظه ي تو حماسه بوده
پشت حصاراي شب جنگ اراده ها بود
با تو تموم ميهن يكدل و همصدا بود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر