از تو خواندم ولي گلويم را
با مذاب گلوله پركردند
بارها قامت بلندت را
پيش چشمان من ترور كردند
مگسك ها نشانه مي رفتند
چشم و پيشاني تو را در رُم
در پراگ و وين دعا خواندند
بارها بر جنازه ات مردم
از فلسطين و جاوه تا شيلي
رد پاي تو مانده بر جاده
از تولد زمين و بشر
نام تو از زبان نيفتاده
خواندن از تو فرشته ي آزادي
با دهان هاي بسته هم زيباست
ديدنت اي پرنده ي زخمي
آرزوي تمامي دنياست
اين تو بوديكه لحظه ي اعدام
مرگ را عاشقانه بوسيدي
اين تو بودي به جاي هر محكوم
روي تخت شكنجه خوابيدي
آن سوي تپه هاي دين بين فو
هم نبردان به ياد تو بودند
قهرمانان خسته ي مائو
راه را با خود تو پيمودند
قلب تو منفجر شده هر روز
در عراق و سوريه، لبنان
بر تنت تازيانه ها خورده
كو به كو, كوچه كوچه در ايران
خواندن از تو فرشته ي آزادي
با دهان هاي بسته هم زيباست
ديدنت اي پرنده ي زخمي
آرزوي تمامي دنياست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر