چشم من،مي گريد هراسان
هر شب كودكي تنها
تا كي خدا،تكرار تلخ تباهي،در تقويم بي فردا
اي عزيز زخمْديده چهره بگشا،مي رسد با مرهم عشق ناجي ما
با شميم مهر و با اعجاز لبخند،مي كند مشرق زمين را باز زيبا
آري سرميزند مهرتابان ما،از قله ي فرداها
ايران زمين، اين زيباي غمين،مي خندد زنو با مريم
چشم بي تاب مهتاب،تنها به اوست
در سيماي او شكوهِ،باغ صد آرزوست،باغش پربار،عشقش سرشار
از دلهاي خسته مي برد غبار،تندر را از كف ابر بيرون كشيد
كوبيدش به صخره ي شب،در طوفان ها دميد
او بي پروا،بگذشت از آتشها،تا برآشوبد خواب دنيا
آري سرميزند مهرتابان ما،از قله ي فرداها
ايران زمين، اين زيباي غمين،مي خندد زنو با مريم
مي رسد از راه دور،تكسوار عشق و نور
غرق شادي مي شود،كوچه هاي سوت و كور
نقره مي پاشد خدا،بر پل رنگين كمان
مي دمد خورشيد عشق،در نگاه مردمان
آري سرميزند مهرتابان ما،از قله ي فرداها
ايران زمين، اين زيباي غمين،مي خندد زنو با مريم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر