آیا هیچ واژه یی هست که بشود با به زبان آوردنش از شما مردم تشکرکرد؟ به راستی که ما همه این آزادی را مدیون شما هستیم
خدا رحمتش كند حاج خليل الله رضايى (پدر رضايى هاى شهيد) تلفن زد، با همان لهجه خاص خودش گفت «حاج مانيان» زنگ زده و گفته امروز «بچه ها» ميان بيرون از زندان، پيام واضح بود، مسعود همراه با آخرين گروه زندانيان سياسى از زندان آزاد مى شد
در سال ۱۳۵۶ كه همراه با روشنفكران و مبارزان آن زمان (از جمله دكتر منوچهر هزارخانى) «كميته دفاع از زندانيان سياسى» را تأسيس كرده بوديم، نام مسعود رجوى همواره به عنوان يك زندانى كه جانش بيش از همه در معرض خطر است را بارها شنيده بودم
حاج محمود مانيان را هم خوب مى شناختم. از بازاريان جبهه ملى بود و ارتباطاتى هم با شاپور بختيار كه آن موقع نخست وزير بود، داشت
غروب رفتم جلوى زندان قصر، دير رسيدم، شلوغ بود، يك جورى خودم را رساندم نزديكتر. بالاى پشت بام، مسعود ايستاده بود و كنارش حاج مانيان كه مى خواست «تلاشهاى جبهه ملى» را باعث آزادى آخرين دسته زندانيان عنوان كند. مسعود ضمن اين كه مژده داد همه زندانيان آن شب آزاد خواهند شد از جمله گفت
"آیا هیچ واژه یی هست که بشود با به زبان آوردنش از شما مردم تشکرکرد؟ به راستی که ما همه این آزادی را مدیون شما هستیم، نه شخص دیگری یا گروهی خاص
غرش «زندانى سياسى آزاد بايد گردد... آزادى زندانى سياسى» كه دو سال بود در سراسر ميهن طنين افكن شده بود، نتيجه داده بود. هيچ زندانيان سياسى ديگر در زندان نبود
بخشى از گزارش روزنامه كيهان اول بهمن ۱۳۵۷
«محوطۀ زندان تا پاسی از شب گذشته یکپارچه شور و هیجان بود. خویشان و بستگان، دوستان و آشنایان و رفقا، که همۀ روز و ساعاتی از شب را بی تابانه انتظار کشیده بودند، با شعار "درود بر فدایی، سلام بر مجاهد"، برای فرزندان پاکنهاد و آزادیخواه ملت آغوش گشودند و این درحالی بود که عدّۀ کثیری از خانواده های زندانیان سیاسی در کانون وکلا هنوز به تحصّن خود ادامه می دادند و منتظر عزیزانشان بودند... باخوانده شدن هر اسم، اجتماع چندین هزار نفری مردم درود می فرستادند و غریو شادی بود که بر می خاست… پس از آن برای این که مردم از آزادی زندانیان سیاسی اطمینان حاصل کنند، یکی از زندانیان مستقیماً از پشت میکروفن با آنها صحبت کرد… مسعود رجوی درحالی که با احساسات پرشور مردم رو به رو گشته بود، گفت: "آیا هیچ واژه یی هست که بشود با به زبان آوردنش از شما مردم تشکرکرد؟ به راستی که ما همه این آزادی را مدیون شما هستیم، نه شخص دیگری یا گروهی خاص". او سپس خاطرنشان ساخت که تمامی زندانیان آزادشده همین امشب آزاد خواهند شد
طاقت انتظار دیگر از همه سلب شده بود. ازدحام جمعیت در جلو در ورودی لحظه به لحظه فشرده تر می شد. انگار مردم انتظار داشتند در بزرگ آهنی را از جا بکنند و به عزیزان آن سو بپیوندند…
حوالی ساعت۹ شب بود که اولین دستۀ آزادشدگان در زیر نور خیرهکننده پروژکتورهای فیلمبرداران و عکاسان داخلی و خارجی از در زندان خارج شدند. جمعیت با آویختن حلقه های گل به گردنشان آنها را می قاپیدند و بر روی دوش خود می بردند و شعار "درود بر زندانی سیاسی" و "زندانی سیاسی، تو افتخار ملتی" را سر می دادند
آن شب نتوانستم مسعود را از نزديكتر ببينم
اولين ديدار ۱۲ روز بعد دست داد كه حكايتى جداگانه دارد
سی دى مبارك
خدا رحمتش كند حاج خليل الله رضايى (پدر رضايى هاى شهيد) تلفن زد، با همان لهجه خاص خودش گفت «حاج مانيان» زنگ زده و گفته امروز «بچه ها» ميان بيرون از زندان، پيام واضح بود، مسعود همراه با آخرين گروه زندانيان سياسى از زندان آزاد مى شد
در سال ۱۳۵۶ كه همراه با روشنفكران و مبارزان آن زمان (از جمله دكتر منوچهر هزارخانى) «كميته دفاع از زندانيان سياسى» را تأسيس كرده بوديم، نام مسعود رجوى همواره به عنوان يك زندانى كه جانش بيش از همه در معرض خطر است را بارها شنيده بودم
حاج محمود مانيان را هم خوب مى شناختم. از بازاريان جبهه ملى بود و ارتباطاتى هم با شاپور بختيار كه آن موقع نخست وزير بود، داشت
غروب رفتم جلوى زندان قصر، دير رسيدم، شلوغ بود، يك جورى خودم را رساندم نزديكتر. بالاى پشت بام، مسعود ايستاده بود و كنارش حاج مانيان كه مى خواست «تلاشهاى جبهه ملى» را باعث آزادى آخرين دسته زندانيان عنوان كند. مسعود ضمن اين كه مژده داد همه زندانيان آن شب آزاد خواهند شد از جمله گفت
"آیا هیچ واژه یی هست که بشود با به زبان آوردنش از شما مردم تشکرکرد؟ به راستی که ما همه این آزادی را مدیون شما هستیم، نه شخص دیگری یا گروهی خاص
غرش «زندانى سياسى آزاد بايد گردد... آزادى زندانى سياسى» كه دو سال بود در سراسر ميهن طنين افكن شده بود، نتيجه داده بود. هيچ زندانيان سياسى ديگر در زندان نبود
بخشى از گزارش روزنامه كيهان اول بهمن ۱۳۵۷
«محوطۀ زندان تا پاسی از شب گذشته یکپارچه شور و هیجان بود. خویشان و بستگان، دوستان و آشنایان و رفقا، که همۀ روز و ساعاتی از شب را بی تابانه انتظار کشیده بودند، با شعار "درود بر فدایی، سلام بر مجاهد"، برای فرزندان پاکنهاد و آزادیخواه ملت آغوش گشودند و این درحالی بود که عدّۀ کثیری از خانواده های زندانیان سیاسی در کانون وکلا هنوز به تحصّن خود ادامه می دادند و منتظر عزیزانشان بودند... باخوانده شدن هر اسم، اجتماع چندین هزار نفری مردم درود می فرستادند و غریو شادی بود که بر می خاست… پس از آن برای این که مردم از آزادی زندانیان سیاسی اطمینان حاصل کنند، یکی از زندانیان مستقیماً از پشت میکروفن با آنها صحبت کرد… مسعود رجوی درحالی که با احساسات پرشور مردم رو به رو گشته بود، گفت: "آیا هیچ واژه یی هست که بشود با به زبان آوردنش از شما مردم تشکرکرد؟ به راستی که ما همه این آزادی را مدیون شما هستیم، نه شخص دیگری یا گروهی خاص". او سپس خاطرنشان ساخت که تمامی زندانیان آزادشده همین امشب آزاد خواهند شد
طاقت انتظار دیگر از همه سلب شده بود. ازدحام جمعیت در جلو در ورودی لحظه به لحظه فشرده تر می شد. انگار مردم انتظار داشتند در بزرگ آهنی را از جا بکنند و به عزیزان آن سو بپیوندند…
حوالی ساعت۹ شب بود که اولین دستۀ آزادشدگان در زیر نور خیرهکننده پروژکتورهای فیلمبرداران و عکاسان داخلی و خارجی از در زندان خارج شدند. جمعیت با آویختن حلقه های گل به گردنشان آنها را می قاپیدند و بر روی دوش خود می بردند و شعار "درود بر زندانی سیاسی" و "زندانی سیاسی، تو افتخار ملتی" را سر می دادند
آن شب نتوانستم مسعود را از نزديكتر ببينم
اولين ديدار ۱۲ روز بعد دست داد كه حكايتى جداگانه دارد
سی دى مبارك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر