یکشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۹۶

الهه عظیم فر: جنایات ”دهه شصت“ کابوس آخوندها در نیمه دهه نود


کلیپی از تجمع غارت شدگان کاسپین در جلوی مجلس رژیم به‌خوبی نشانگر تلاطم درون جامعه ما در این روزهاست.شعارهای ”یا حجته بن الحسن ریشه ظلمو بکن“ و ”هیهات من الذله“ و ”عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، سپرده‌های مردم روی هواست امروز“ با یک پلاکارد درشت که روی آن نوشته است: ”ما شکایت خود را در دادگاه‌های بین‌المللی و دادگاه لاهه پیگیری خواهیم کرد“.این روزها اینگونه فریادهای دادخواهی مردم ایران سراسر میهنمان را فرا گرفته و روزی نیست که قطع شود. کارد به استخوان مردم رسیده و به‌ویژه پس از خوردن زهر شقه در نمایش انتخابات اخیر توسط ولی‌فقیه فرتوت مردم به‌خوبی حس کرده‌اند که دیگر برای او رمقی باقی نمانده است. در چنین شرایطی اظهارات وحشت‌زده مقامات رژیم از شخص خامنه‌ای گرفته تا بقیه و از گفتار و نمایشات غریبی که از تلویزیون‌های رژیم در مورد دهه شصت پخش می‌شود به‌خوبی نشان می‌دهد که رعشه ”دهه شصت“ سراسر وجودشان را فرا گرفته. خامنه‌ای می‌گوید: ” اخیرا برخی از بلندگوها و صاحبان بلندگوها دهه ۶۰ را مورد تهاجم قرار میدن... اینجور نباشه من توصیه میکنم و کسانی که اهل فکر اند اهل تأمل اند راجع به دهه ۶۰ قضاوت میکنند جای شهید و جلاد عوض نشود“.براستی چرا اینگونه وحشت زده در مورد ”دهه شصت“ صحبت میکند؟ واقعیت این است که با جنبش دادخواهی که در سال ۹۵ با فراخوان مریم رجوی و به دست مجاهدین به راه افتاد گویی شوکی بر نسل جوان جامعه ما وارد آمده. جوانان خشمگین و حیرت‌زده‌ای که در دهه شصت از مادر زاده نشده بودند و در زیر طلسم اختناق قادر نبودند به تاریخچه آن نزدیک شوند پس از شنیدن نوار منتظری در تابستان ۹۵ بر سر آخوندها فریاد می‌زنند: ”در سال ۶۷ چه اتفاقی افتاد؟ ما جنایاتی که شما در سال ۶۷ در زندان‌ها مرتکب شدید را نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم“. تازه این در شرایطی است که فقط گوشه‌ای از قتل‌عام ۶۷ سر باز کرده و بسیاری از جنایات ”دهه شصت“ هنوز مکتوم است.اما ”دهه شصت“ که در نیمه دهه نود اینگونه لرزه بر اندام رژیم آخوندی از طایفه جلاد تا شیاد آن انداخته و تبدیل به کابوس آنان شده به‌واقع چیست؟
”دهه شصت“ دهه اعدام زندانیان سیاسی در دسته‌های ۲۰۰-۳۰۰ نفری، دهه قتل‌عام ۳۰ هزار زندانی سیاسی، دهه کشیدن خون زندانیان سیاسی، اعدام زنان باردار، دختران ۱۳ ساله و مادران ۷۰ ساله است. دهه ۶۰ دهه سبعیتها، وحشانیتها و درندگی رژیم آخوندی است که از رأس آن یعنی خمینی ملعون به تک‌تک مقامات آن و سرانگشتان آن‌که در جلد ”مردم عادی“ شریک جنایت‌های آخوندهای درنده بوده و در همین کسوت هزاران مجاهد خلق و مخالف رژیم را به شکنجه گاههای آخوندی فرستاده و سر بریده‌اند سرایت کرده است.آری دهه شصت دهه‌ای است که دیو پلیدی بنام خمینی که تحمل حتی ذره‌ای مخالفت با حکومت خونخوارش را نداشت تنوره می‌کشید و می‌خواست تخت سلطنت خود را بهر قیمت نگه دارد. ای تف بر این دجال شیطان‌صفت خونخوار که لکه ننگ ”دهه شصت“ تا ابد بر پیشانی او و کارگزارانش باقی خواهد ماند.
به‌واقع در ادبیات و فرهنگ فارسی ”دهه شصت“ را نمیتوان با کلماتی از قبیل کشتار و سرکوب توصیف کرد چرا که گویا نیستند. دهه شصت را باید اینگونه وصف کرد شاید که تا حدودی صحنه واقعی ترسیم گردد: دهه‌ای که در آن آخوندها زبان مخالفین و به‌ویژه و به‌طور مشخص زبان مجاهدین خلق ایران و اعضا و هواداران آن را هر جا که پیدا می‌کردند نه تنها میبریدند بلکه از حلقومشان در میاوردند و در میدان‌های عمومی میاویختند تا درس عبرتی باشد برای هر آن کس که می‌خواهد علیه نظام پلید آنان سخنی بگوید. خمینی با ایادی‌اش در دهه شصت جامعه ما را با خفقانی بی‌حد و حصر قفل کرد. همچون ماری که به طعمه خود خیره شده و او را در وحشتی زمین‌گیر کننده فرو می‌برد به نحوی که حتی توان فرار از او سلب شود. روزی که جنایات آخوندها به دادگاه‌های بین‌المللی کشیده شود شاید که ملل متحد دچار تغییر و دگرگونی گردد چرا که جهان از خود خواهد پرسید که ما بعد از رژیم نازیها ملل متحد را به وجود آوردیم تا صلح و دوستی را میان ملل مختلف جهان برقرار کنیم و آن را شالوده انساندوستی و احترام به حقوق بنیادین انسانها در همه کشورها گردانیم. پس این حاکمیت درنده در ملل متحد چه می‌کرد و ما کجا بودیم که چهره خونخوار آن را در حین ارتکاب جرم نه تنها نمی‌دیدیم بلکه درست برعکس با آن با احترام برخورد می‌کردیم و دستش را میفشردیم آنهم درست در زمانی که حقوق ملت خود را به سبعانه‌ترین وجه لگدمال می‌کرد! 
آخوندها تصور می‌کردند در عصری که تکنولوژی هنوز آن‌قدر پیشرفته نبود که لحظات را بتوان ثبت کرد و ارتباطات آن‌قدر سیال نبود که بتوان لحظات ثبت شده را بتوان در کمترین فاصله زمانی به اقصی نقاط جهان ارسال کرد میتوانند خاطره ها، تصاویر و داستانهای مربوط به دهه شصت را با ارعاب وحشیانه خود یکبار برای همیشه به فراموشی بسپارند و از اذهان انسانها و سینه تاریخ محو کنند و هرگز فکر نمیکردند که خونهایی که بناحق در دهه شصت به دست آنان بر زمین ریخته شده و آه دل مادرانی که فرزندانشان در سیاهچالهای آنان تا سر حد مرگ شکنجه شده‌اند سه دهه بعد دامن آنها را بگیرد به نحوی که در برابر جنبش دادخواهی پیشتازان مجاهد ملتی سرکوب شده به تدافع افتاده و با لکنت زبان به هر دستاویزی چنگ بیندازند تا بلکه بتوانند همچون سه دهه گذشته با شیادی و دروغگویی تاریخ دهه شصت را تحریف کنند و یا به نحوی خود را از جنایات ددمنشانه آن سالها بری سازند.
آخوندها به دورانی رسیده اند که حتی عناصر درونی نظامشان هم سرزنش را آغاز کرده‌اند و به جنایات رژیم اعتراف میکنند تا شاید قدری خود را از نجاست آن دور سازند. به حرفهای مهدی خزعلی گوش دهید: ”آقایان اصلاح طلبان شما خشونت طلبان دهه شصت بودید. انکار نکنید. من نمیدونم هر کی میگه من نبودم، من افتخار میکنم به دهه شصتم. من نمیدانم اجنه ها بودند که آمدند آن جنایتها را در دهه شصت کردند؟ ... هر کدام از اصلاح طلبها را دست گذاشتیم طرف فرماندار بوده، استاندار بوده، توی قوه قضاییه بوده، توی اوین بوده. میگه من هیچکار نکردم!“ یا در جای دیگری می‌گوید: ”به من گفتند چرا به رئیسی رای نمیدهی؟ گفتم اگر بخواهم طبق قانون اساسی همین جمهوری اسلامی عمل کنم به خاطر ۲۰ هزار اعدام بدون محاکمه باید او را ۲۰ هزار بار اعدام کرد“
رژیم دارد به پایان خود نزدیک می‌شود تا شرش از سر مردم ایران کم شود اما همچون سایر دیکتاتورها و بسیار بسیار بدتر از تمامی آنها فراموش کرده بود که میتوان حتی به مدت بیش از سه دهه جنایت کرد و روی همه جنایات را هم پوشاند، میتوان با دجالیتی توصیف ناکردنی حق را ناحق و ناحق را حق جلود داد ولی همه اینها تاریخ مصرفی دارد که وقتی برسد همه دجالیتها بر سر خودش آوار خواهد شد و آن روز به نظر می‌رسد که فرا رسیده است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر