:وی گفت
«در حالی که کمتر از یک هفته به نمایش تهوع آوری به نام انتخابات باقی مانده است، من به هیچکدام از۶ بازیگر رأی نخواهم داد. نه به سه بازیگر اصلی که خودشان با وقاحت در برابر چشمهای مردم، جنایات و دزدیهای یکدیگر را رسوا میکنند و نه ۳ سیاهی لشگری که برای خالی نبودن عریضه آمدهاند. اینان در یک مورد مشترکند: همهشان طرفدار زندان و شکنجه و اعدامند. اصلیترین مطالبه مردم نیز روشن است، آزادی، همان که زیر سایه هیچکدام از اینان دست یافتنی نیست
مردم میخواهند بدانند چرا جوانانشان کشته شدند؟ در کجا مدفونند؟ چرا و چگونه خزانه مردم مورد دستبرد قرار گرفته است؟ وقتی اذهان مردم روشن شد، آنگاه چه بسا نیاز باشد تا به انتخابی بزرگتر دست بزنند. نه انتخابی بین بد و بدتر و بدترین. چه کسی گفته است که مردم ایران باید از بین لشگریان سارق و جوان کش و شیادان و جلادان یکی را بر مسند بنشانند؟
من به کسی که در هیأت مرگ بوده رأی نمیدهم. به کسی که افتخارش برپا کردن چوبههای دار بوده و قاتلی را بر مسند صدارت نشانده هم رأی نمیدهم. به کسی که حملات گازانبری بلد است و دستش تا آرنج در کیسه ملت است هم رأی نمیدهم
شرکت در انتخاب یکی از اینان یعنی شراکت در فلاکتی که روز به روز بیشتر بر مردم تحمیل میشود. یعنی آلودن دستها به خون کسانی که تاکنون کشته شدهاند و پس از این کشته خواهند شد. یعنی چشم بستن به رنجی که بازماندگان اعدام میکشند و ندیدن اشک خانوادههایی که عزیزانشان به گناه بیگناهی در زندانند
بگذارید برخی توجیه کنند که اگر بد را انتخاب نکنیم بدتر به مسند خواهد نشست. اما چه باک؟ مگر سالهای پیشین که بدها یا بدترها بر مسند نشستند چه فرقی داشت؟ آمار اعدام و فقر و فاقه همچنان بیشتر شد. این بار هم خواهد شد
چگونه میخواهیم رأی بدهیم و چشمهای گوهر عشقی را فراموش کنیم؟ و آخرین نگاه ندا آقا سلطان را به یاد نیاوریم؟ و صدای آرش صادقی را از خاطر ببریم؟ و صدای شهرام احمدی را؟ و کودکی ذبح شدهی ریان و رویدا و دیگرانی که پدرانشان اعدام شدهاند را؟ و کودکانی که در سلولهای سرد با مادرشان بهسر بردهاند و چهره نابود شده دخترانی را که اسید به رویشان پاشیدهاند، و نالههای مادری را که خبر اعدام فرزندش را از روزنامه خوانده است و... و درد و رنج زندانیان و خانوادههایشان
مردم میخواهند بدانند چرا جوانانشان کشته شدند؟ در کجا مدفونند؟ چرا و چگونه خزانه مردم مورد دستبرد قرار گرفته است؟ وقتی اذهان مردم روشن شد، آنگاه چه بسا نیاز باشد تا به انتخابی بزرگتر دست بزنند. نه انتخابی بین بد و بدتر و بدترین. چه کسی گفته است که مردم ایران باید از بین لشگریان سارق و جوان کش و شیادان و جلادان یکی را بر مسند بنشانند؟
من به کسی که در هیأت مرگ بوده رأی نمیدهم. به کسی که افتخارش برپا کردن چوبههای دار بوده و قاتلی را بر مسند صدارت نشانده هم رأی نمیدهم. به کسی که حملات گازانبری بلد است و دستش تا آرنج در کیسه ملت است هم رأی نمیدهم
شرکت در انتخاب یکی از اینان یعنی شراکت در فلاکتی که روز به روز بیشتر بر مردم تحمیل میشود. یعنی آلودن دستها به خون کسانی که تاکنون کشته شدهاند و پس از این کشته خواهند شد. یعنی چشم بستن به رنجی که بازماندگان اعدام میکشند و ندیدن اشک خانوادههایی که عزیزانشان به گناه بیگناهی در زندانند
بگذارید برخی توجیه کنند که اگر بد را انتخاب نکنیم بدتر به مسند خواهد نشست. اما چه باک؟ مگر سالهای پیشین که بدها یا بدترها بر مسند نشستند چه فرقی داشت؟ آمار اعدام و فقر و فاقه همچنان بیشتر شد. این بار هم خواهد شد
چگونه میخواهیم رأی بدهیم و چشمهای گوهر عشقی را فراموش کنیم؟ و آخرین نگاه ندا آقا سلطان را به یاد نیاوریم؟ و صدای آرش صادقی را از خاطر ببریم؟ و صدای شهرام احمدی را؟ و کودکی ذبح شدهی ریان و رویدا و دیگرانی که پدرانشان اعدام شدهاند را؟ و کودکانی که در سلولهای سرد با مادرشان بهسر بردهاند و چهره نابود شده دخترانی را که اسید به رویشان پاشیدهاند، و نالههای مادری را که خبر اعدام فرزندش را از روزنامه خوانده است و... و درد و رنج زندانیان و خانوادههایشان
...را
من جوانان سرگشته و پدران شرمنده را فراموش نخواهم کرد، همچنان که گورخوابان را. آری بهتر است فراموشی را فراموش کنم و هر لحظه فلاکتی را که بر سرزمینم تحمیل شده به یاد آورم. آیا در چنین لحظاتی میتوان به رأی دادن فکر کرد؟ بگذار خودشان نمایش ترتیب دهند، خودشان هم جشن پیروزی بگیرند
یک روز، نه چندان دور، رسواتر از امروز در پیشگاه عدالت محاکمه خواهند شد. این وعدهی تاریخ است. تاریخی که جنایتکاران و دزدان زیادی به خود دیده است که در لباسهای مختلف بر جان و مال تودههای مردم حکومت کردند. امروز هیچکدامشان نیستند و جز نامی نفرت انگیز از آنان باقی نمانده است
من به قاتلان هزاران جوان رأی نخواهم داد، به غارتگران میهنم رأی نخواهم داد. به آنان که بیگناهان را به مسلخ بردند رأی نخواهم داد
من جوانان سرگشته و پدران شرمنده را فراموش نخواهم کرد، همچنان که گورخوابان را. آری بهتر است فراموشی را فراموش کنم و هر لحظه فلاکتی را که بر سرزمینم تحمیل شده به یاد آورم. آیا در چنین لحظاتی میتوان به رأی دادن فکر کرد؟ بگذار خودشان نمایش ترتیب دهند، خودشان هم جشن پیروزی بگیرند
یک روز، نه چندان دور، رسواتر از امروز در پیشگاه عدالت محاکمه خواهند شد. این وعدهی تاریخ است. تاریخی که جنایتکاران و دزدان زیادی به خود دیده است که در لباسهای مختلف بر جان و مال تودههای مردم حکومت کردند. امروز هیچکدامشان نیستند و جز نامی نفرت انگیز از آنان باقی نمانده است
من به قاتلان هزاران جوان رأی نخواهم داد، به غارتگران میهنم رأی نخواهم داد. به آنان که بیگناهان را به مسلخ بردند رأی نخواهم داد
نه، من به قاتلان ریحانم، ریحانهایم رأی نخواهم داد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر